سرویس اقتصاد مشرق - آمار ارائه شده اشتغال خالص توسط دولت و رئیسجمهور مورد تردید مردم و نخبگان جامعه قرار گرفته است؛ در واقعیت هم مشاهده نمیشود که بازار اشتغال وضعیت بهتری نسبت به گذشته داشته باشد. آماری که دولت ارائه میدهد براساس طرحهای آمارگیری از نیروی کار است که از طریق نمونهگیری در سراسر کشور از حدود ۱۲ هزار خانوار صورت میپذیرد. سپس نتایج به دست آمده را در میزان جمعیت ضرب نموده و نتایج کلی از روی محاسبات به دست میآید. با فرض اینکه این آمارها درست باشد به بررسی وضعیت بازار کار خواهیم پرداخت.
میزان اشتغال در تابستان ۹۲ حدود ۲۲.۲ میلیون نفر بوده است که در تابستان ۹۵ به ۲۳ میلیون نفر رسیده است؛ چون معمولاً میزان اشتغال در فصل تابستان بیش از دیگر فصول میباشد، تابستان ۹۵ در نظر گرفته شد. به طور متوسط میزان اشتغال خالص سالانه در دولت یازدهم به میزان ۲۸۰ هزار نفر بوده است؛ این متغیر در دولت نهم و دهم به ترتیب ۱۴۳ و ۱۵۱ هزار نفر بوده است. بنابراین اولاً بر چه مبنایی روحانی و جهانگیری مدعی اشتغال تقریباً صفر در دولت سابق هستند و میزان اشتغال متوسط در دولت یازدهم را ۷۰۰ هزار نفر بیان میکنند؟ ثانیاً آیا این آمار حکایت از دستاوردی عظیم و قابل دفاع برای دولت میباشد؟ آیا دولت در ایجاد این میزان اشتغال نقشی داشته است و آیا این اشتغال موجب بهبود زندگی مردم شده است؟
پاسخ به تمام این سؤالات منفی میباشد. میزان اشتغال با جمعیت فعال رابطه مستقیمی دارد؛ هر زمان جمعیت فعال افزایش مییابد، میزان اشتغال نیز افزایش مییابد؛ زیرا بخشی از جمعیت فعال حالحاضر کشور مجبورند برای امرارمعاش هر کاری انجام بدهند، برای مثال به مسافرکشی یا فروشندگی روی میآورند. این افراد با کاهش درآمد دیگر افراد در این اصناف، درآمدی برای خود ایجاد میکنند تا چرخ زندگیشان بچرخد. این روند تنها در این دولت نبوده است. برای مثال در در دولت قبل در سال ۸۸ جمعیت فعال ۹۵۰ هزار نفر بیشتر شده است و میزان جمعیت شاغل نیز ۵۰۰ هزار نفر افزایش یافته است؛ یا درسال ۹۲ و در دولت سابق، جمعیت فعال ۳۵۸ هزار نفر افزایش یافته و میزان اشتغال نیز ۷۱۷ هزار نفر بیشتر شده است. در سالهای ۹۴ و ۹۵ نیز چون جمعیت فعال به ترتیب ۹۰۰ هزار نفر و ۱.۱ میلیون نفر بیشتر شدند، میزان اشتغال نیز حدود ۶۰۰ هزار نفر افزایش یافته است؛ همانگونه در حالتی برعکس در سال ۹۳ نیز چون جمعیت فعال کاهش یافته است رشد اشتغال خالص منفی شده است.
برای وضعیت عملکرد دولت میتوان به آمار بخش صنعت توجه کرد. میزان شاغلین در بخش صنعت در تابستان ۸۴ حدود ۶.۱ میلیون نفر بود که در تابستان ۸۸ به ۶.۸ میلیون و در تابستان ۹۲ به ۷.۵ میلیون نفر رسید؛ ولی در تابستان ۹۵ و به خاطر عملکرد ضعیف دولت یازدهم به ۷.۲ میلیون نفر کاهش یافت؛ در آمار نهایی سال ۹۵ نیز همین میزان ۷.۲ میلیون نفر گزارش شده است. برعکس تعداد شاغلین در بخش خدمات از ۱۰.۱ میلیون نفر در سال ۹۲ به ۱۱.۳ میلیون نفر در سال ۹۵ رسید. نکته جالب آنجاست که مشاهده میشود کارکنان خدماتی و فروشندگان در بخش عمدهفروشی، خردهفروشی و تعمیر وسایل نقلیه موتوری ۱۵۶ هزار نفر و متصدیان و مونتاژکاران ماشینآلات و دستگاهها و رانندگان حملونقل در بخش حملونقل ۱۸۹ هزار نفر در سال ۹۴ نسبت به سال ۹۲ افزایش یافته است؛ متأسفانه تاکنون گزارش این متغیرها در سال ۹۵ گزارش نشده است. پس در مجموع ۳۴۵ هزار نفر رانندگان و فروشندگان در این بخشها زیاد شده است در حالیکه در همین مدت در بخش ساختمان ۱۵۰ هزار نفر کمتر شده است.
همچنین هر چند به صورت کلی در تابستان ۹۵ نسبت به تابستان ۹۲ حدود ۸۴۰ هزار نفر تعداد شاغلین اضافه شده است ولی از این میزان ۵۰۰ هزار نفر اشتغال ناقص دارند و تنها ۳۴۰ هزار نفر به جمعیت اشتغال کامل اضافه شده است. افراد دارای اشتغال ناقص شامل تمام شاغلانی است که در هفته مرجع، حاضر در سرکار یا غایب موقت از محل کار بوده و با هر دلیل اقتصادی نظیر رکود کاری، پیدا نکردن کار با ساعت کار بیشتر، قرار داشتن در فصل غیرکاری و... کمتر از ۴۴ ساعت کار کرده و خواهان و آماده برای انجام کار اضافی در هفته مرجع بودهاند. در دولت یازدهم میزان کسانی که از اشتغال کامل برخوردارند تنها ۳۴۰ هزار نفر رشد داشته است. در حالیکه در دولت دهم میزان اشتغال ناقص تنها ۳ هزار نفر بیشتر شده بود. در دولت دهم ۶۰۳ هزار اشتغال خالص کامل ایجاد شده است. پس متوسط سالانه اشتغال کامل در دولت دهم ۱۵۰ هزار نفر و در دولت یازدهم ۱۱۰ هزار نفر بوده است با اینکه جمعیت فعال در دولت دهم تنها ۳۰۰ هزار نفر و در دولت یازدهم حدود ۲میلیون نفر افزایش یافته بود و انتظار داشتیم که میزان اشتغال خالص کامل افزوده شده در دولت یازدهم به مراتب بیشتر از دولت دهم باشد.
از سویی دیگر این آمارها چندان بازگوکننده واقعیت اقتصاد نیستند؛ برای مثال چگونه آمار ساختمانهای تکمیل شده در بخش شهری که تنها آماری است در بخش ساختمان در دسترس است در بهار ۹۵ به حدود یک سوم بهار ۹۲ رسیده است ولی میزان اشتغال در این بخش تنها کمتر از ۵ درصد کاهش داشته است؟ چون نیروی کار در این اینگونه بخشها از تمام ظرفیت خود استفاده نمیکنند و درآمد آنها کاهش یافته است. به همین دلیل است که مردم به درستی درک میکنند که در دولت احمدینژاد از وضعیت معیتشتی بهتری برخوردار بودند و رونق در اقتصاد وجود داشت.
با وجود آنکه میزان بیکاری ادعایی مرکز آمار حدود ۳ میلیون نفر است و پیشبینی میشود که در پایان عمر دولت حدود ۲ میلیون نفر جمعیت فعال افزوده شود، با ۵ میلیون ایجاد شغل ادعایی برخی نامزدها تنها وضعیت نسبت به حالحاضر بهتر میشود وگرنه نرخ بیکاری صفر نمیشود؛ زیرا درواقعیت شاغلین کشور به اندازه کافی از ظرفیت خود استفاده نمیکنند و شاغل نامیدن این افراد اشتباه است که متأسفانه در آمارها به این امر توجه نمیشود. همانگونه حجتالاسلام رئیسی نیز مطرح کرد که طبق برنامه ششم توسعه برای رسیدن به نرخ بیکاری ۸ درصدی نیاز به ایجاد یک میلیون شغل جدید در سال هستیم. این میزان شغل در نظر گرفته در برنامه با توجه به این نکات به دست آمده است وگرنه طبق دادهها مرکز آمار، تحقق این هدف منتهی به نرخ بیکاری صفر خواهد شد نه ۸ درصد.
بهتر است دولتمردان کشور به جای اتکا بر این آمارهای قابلتفسیر به رأی و غیرواضح به وضعیت واقعی جامعه توجه میکردند تا درک بهتری از مشکلات کشور دست یابند.