به گزارش گروه فرهنگ و هنر مشرق، همزمان با انتشار دومین چاپ از رمان «شاهکشی» نوشته ابراهیم اکبری دیزگاه، محمدقائم خانی از منتقدان ادبی جوان به همین مناسبت نگاهی به این رمان داشته است:
دعوت به خواندن «شاه کشی» ابراهیم اکبری دیزگاه، دعوت به خواندن رمان خوش خوان تاریخی و در عین حال دارای مسأله های مهم و عمیق است. شاه کشی از زاویه ای خاص به حکومت شاه نزدیک می شود که هم بکر است و هم به حساس ترین نقطه، می پردازد. از نظر مفهومی، شاه کشی «امنیت» را مورد توجه قرار داده است، یعنی جایی که هیچ حکومتی با مخالفان تعارف و مسامحه ندارد. اما نکته جالب اینجاست که رمان با تمرکز بر امنیت شاه، تمام ساختار حکومت پهلوی را در برابر چشم بیبننده قرار می دهد. جایی که یک نفر جای «همه» می نشیند و ارزشی برابر با هرآنکه غیر از خود پیدا می کند، چون امنیت او برابر و یا حتی افضل از امنیت تمام افراد دیگر است. او که به مثابه روح جامعه دیده می شود، مرکز همه برنامه ریزی ها قرار می گیرد و تمام ساختارهای ملی، در نسبت با او تعریف می شود. از این رو می توان ادعا کرد «شاه کشی» اکبری دیزگاه تاریخ مصرف نداشته و امکان صحبت از موقعیت های گوناگون را پیدا می کند. شخصیت سازی شاه از طریق کسی که عکس او را جلوی چشمش دارد، تکنیکی خوب را برای نمایش مضمون شاه پرستی به مثابه یک حاکمِ فرای همه چیز در اختیار نویسنده قرار می دهد. فردی که همه در خدمت اویند و او بی نیاز از پاسخ گویی است، همان شاهِ محدوده عمل خویش است، خواه گسترده و عمیق باشد، خواه محدود و گذرا.
نکته خاص دیگر شاه کشی، نمایش تکثر زیاد مبارزان مذهبی پیش از انقلاب است. شاه کشی تصویر کودکانه رایج در جامعه را بر هم می زند و مبارزه حضرت امام (ره) به نمایندگی از تشیع با شاه بی دین را کنار می گذارد. در عوض به سراغ مبارزه «مذهبی» ها با شاه شیعه می پردازد و اختلاف مذهبی ها در این راه را هم به تفصیل و خوب نشان می دهد. مذهب به قشری خاص تعلق ندارد بلکه مسأله مورد اختلاف اکثر گروه هاست؛ حتی مارکسیست ها. نمایش ریشه های مذهبی پهلوی و مارکسیست ها در کنار انقلابیون طرفدار حضرت امام (ره)، ساده لوحی حاکم بر روایت کنونی ما از تاریخ را کنار می زند و طیف متنوعی ار تصمیم گیران با گرایش های مختلف را پیش روی مخاطب قرار می دهد. این موضع باعث شده نویسنده انصاف را درباره مارکسیست ها، مبارزان مسلمان و حکومت پهلوی رعایت کند و قوت و ضعف هرکدام را منفک از موضع سیاسی راوی به خوبی نشان دهد.
تا اینجا معلوم می شود که خواننده با اثری متفاوت از رمان «برکت» مواجه است. اینجا تعلیق به صورت کلاسیک مورد توجه قرار گرفته است. در اینجا روایت ذهنی انتخاب شده و عینیت تنها از پس ذهن راوی، مورد توجه قرار گرفته است. نثر رمان، روان و بی دست انداز است و مخاطب عام را به دنبال خود می کشد، بدون آنکه تاریخ در آن پررنگ باشد و هرجمله، بار فضاسازی را هم به دنبال داشته باشد. در کنار این موارد، نکته مهم دیگر درباره شاه کشی که می تواند آن را به یک رمانِ خوب برای طیف وسیعی از مخاطب تبدیل کند، حضور زیاد خواب و رویاست. بسیاری ازا تفاقات مهم در خواب میافتند.
آدم های مختلف رویای خود را روایت می کنند. بسیاری از انگیزه ها در خواب ایجاد می شوند. تصمیمات مهم زندگیا، از خواب و رویا بریده نیستند. و حتی مسأله شخصیت اصلی در بخش مهمی از رمان، بی خوابی است. بیخوابیای که بهانههای متنوعی برای روایت رویاها به راوی می دهد. پایان داستان هم از همین طریق بین زندگی راوی و صبح روز جشن های ۲۵۰۰ پیوند برقرار می کند، و مخاطب را به خلسه ای شیرین اما متمرکز بر روند زندگی راوی می برد. این حجم از حضور رویا در یک رمان تاریخی، باعث نزدیکی مخاطب ایرانی با آن و ایجاد ارتباط نزدیک بین مخاطبان و راوی می کند، به گونه ای که مخاطب گمان می کند پرده از حوادث تاریخی کنار رفته و فاصله ما با جریانات دهه پنجاه شمسی، به حداقل می رسد؛ پردهدریای برای همذاتپنادری ما با گذشته و نجات تاریخ از دست برچسبها و قضاوتها.