سرویس تاریخ مشرق - رهبر انقلاب در سالگرد ارتحال امام خمینی (ره) در مرقد مطهر ایشان در سخنان مهمی با اشاره به وقایع دهه شصت، آن را مظلوم دانسته و تاکید کردند جای جلاد و شهید از سوی برخی تریبون داران عوض نشود: «مراقب باشیم تا در دهه شصت، جای شهید و جلاد عوض نشود، زیرا ملت ایران در دهه شصت مظلوم واقع شد و به دلیل اینکه تروریست ها و منافقین و پشتیبانان آنها به امام و ملت ایران ظلم و خباثت کردند، ملت در موضع دفاع قرار گرفت و در نهایت هم پیروز شد.»
سرویس تاریخ مشرق در نظر دارد تا در سلسله مطالبی، نگاهی به اوج دوران مبارزه ملت ایران با تروریسم و نفاق بپردازد و نگاهی به صفحات کمتر دیده شده این بخش از تاریخ معاصر ایران داشته باشد.
**قسمت اول - سیری در سازمان منافقین؛ از آغاز تا انقلاب (اینجا)
-----------------------------------------------------
**قسمت دوم - فرار از ایران؛ فرجام همدستی رجوی و بنیصدر
نهم بهمن ۱۳۵۸، اولین دوره انتخابات ریاست جمهوری پس از انقلاب برگزار شد. ابوالحسن بنی صدر با کسب نزدیک به ۸۰درصد آراء به ریاست جمهوری رسید. امام خمینی(ره) در سخنرانی خود در روز تنفیذ حکم ریاست جمهوری، این حکم را محدود به عدم تخلف ایشان از احکام مقدسه اسلام و تبعیت از قانون اساسی دانست و همچنین تاکید کرد که من از آقای بنی صدر میخواهم که مابین قبل از ریاست جمهوری و بعد از آن در اخلاق و روحیه ایشان تفاوتی نباشد.
فقط دوماه از ادای سوگند بنیصدر در مجلس شورای اسلامی گذشته بود که وی دستور بمباران هواپیماهای بجا مانده از نیروهای متجاوز آمریکا در صحرای طبس را صادر کرد؛ این بمباران باعث شد تا مستندات نیروهای متجاوز آمریکایی به ایران به یکباره از بین برود.
از ابتدای تابستان ۵۹ درگیریهای بنی صدر با اعضای محوری حزب جمهوری اسلامی شروع شد؛ متهم کردن دکتر آیت به طرح توطئه براندازی و پافشاری در عدم پذیرش نخست وزیری محمد علی رجایی تا سرحد امکان فقط بخشی از چالش او با شخصیتهایی بود که پیروان امام خوانده میشدند.
در درگیریهای بنی صدر با حزب جمهوری اسلامی که دیگر به صحنه تجمعات و سخنرانیهای خیابانی تبدیل شده بود، ردپای اعضای سازمان مجاهدین خلق نیز به چشم میخورد.
مجاهدین که با تحریم رفراندوم در واقع به قانون اساسی رای نداده بودند، زمانی که قصد داشتند مسعود رجوی را به عنوان کاندیدای خود در انتخابات ریاست جمهوری معرفی کنند، با مخالفت امام روبه رو شدند. امام دستور داد کسانی که به قانون اساسی رای ندادهاند حق شرکت در انتخابات را ندارند.
سرانجام تلاقی جریانات مخالف خط امام به ۱۴اسفند ۵۹ در دانشگاه تهران رسید؛ جایی که به صحنه بزرگترین رویارویی جبهه متحد مخالف انقلاب با تودههای انقلاب و مدافع امام تبدیل شد.
این بار دیگر همه آمده بودند؛ جمعیتی عظیم که مانند انبار باروت هر لحظه احتمال انفجار داشت؛ جوانان دختر و پسر در جلوی محل سخنرانی بنیصدر به هدایت شعارهای طرفداران بنی صدر می پرداختند. نظم و هماهنگی در شعارها و بعضاً لباسهای متحدالشکل آنها نشان از انسجام تشکیلاتی داشت.
تجمعی که بنی صدر قبلتر از آن یعنی در ۲۲بهمن۵۹ وعده آن را داده بود، با فرمان وی برای مجازات مخالفان که آنها را اغتشاشگر مینامید، به درگیری عظیمی بدل شد.
علیرغم پیام امام بعداز آن اتفاق مبنی بر برخورد با اینگونه شرارتها، ۴روز بعد از این حادثه در ۱۸اسفند میتینگ نهضت آزادی برگزار شد که در آن لیبرالها و مجاهدین در کنار هم و پشت سر وبنیصدر قرار گرفتند.
بی توجهی به هشدارهای پیدر پی امام، گزارش هیئت سه نفره متشکل از آقایان اشراقی، مهدوی کنی و یزدی و عدم حمایت بنی صدر از جبههها در نهایت سبب شد تا امام طی حکمی خطاب به ستاد مشترک ارتش، بنیصدر را از فرماندهی نیروهای مسلح برکنار کند.
این بخش از تاریخ را میتوان به عنوان محل تلاقی آشکار جبهه متحد مخالف انقلاب، چپهای آمریکایی و گارد شبه نظامی بنیصدر نامگذاری کرد.
در اولین روزهای انقلاب ۱۳۵۷ هرج و مرج در کشور حاکم شده بود، اتفاقی که برای یک انقلاب مردمی طبیعی بود.
در این میان بسیاری از احزاب و گروههایی که قبل از این با رژیم پهلوی مبارزه کرده بودند، همچنان اصرار به حفظ تشکیلات خود داشته و برخی از آنها نیز کمکم سهم خود را از انقلاب مطالبه کردند که مجاهدین خلق مشهورترین آنها بود.
مجاهدین با توجه به تجربه فعالیت تشکیلاتی، خیلی زود توانستند نیروهای خود را در جهت ایجاد یک تشکیلات نوین سراسری و فعالیتهای تبلیغی متمرکز کنند.
عضوگیریهای سازمان با استفاده از شور و التهاب جوانان و همچنین ناآگاهی از تاریخ معاصر ایران صورت میگرفت.
کادر مرکزی سابق مجاهدین ابتدا به دو بخش دفتر سیاسی و کمیته مرکزی تقسیم شد و پس از مدت کوتاهی دست به نوسازی تشکیلاتی زده و علاوه بر کمیته و کادر مرکزی پنج کانون جداگانه تاسیس کرد که عضوگیریهای خود را مبتنی بر آن صورت میداد.
این کانونها شامل: سازمان جوانان مجاهد، جنبش کارگران مسلمان، کانون توحیدی اصناف، سازمان زنان مسلمان و شبکه زیرزمینی مسلح که بعدها به نام ستاد مجاهدین خلق شناخته میشد، بود.
شبکه زیرزمینی مسلح به عنوان محوریترین مرکز مجاهدین سعی میکرد که فعالیت خود را جهت تامین حفاظت سازمان نشان دهد، اما این شبکه از همان ابتدای تشکیل اقدام به ایجاد خانههای امن در شهرهای مختلف، انبارسازی سلاح و مهمات بدست آمده از کلانتریها و آموزش جنگ چریکی به اعضای سازمان مینمود.
پس از تشکیل دولت موقت و تصمیمگیری در مورد وضعیت ارتش، چگونگی برگزاری رفراندوم جمهوری اسلامی سومین بحث مورد توجه در بهمن و اسفند ۵۷ بود. شکل اساسی برگزاری رفراندوم که از سوی امام تعیین شده بود، مورد اعتراض برخی گروههای سیاسی چپ، از جمله سازمان مجاهدین خلق قرار گرفت.
گروههای مخالف اغلب خواهان افزودن گزینه جمهوری اسلامی دموکراتیک به گزینههای رفراندوم بودند، در حالی که امام(ره) فقط در خصوص تایید جمهوری اسلامی یا عدم تایید آن تاکید داشت.
درنتیجه مجاهدین به حمایت از ابوالحسن بنی صدر پرداختند و بعد از ریاست جمهوری بنیصدر توانستند در وی نفوذ کنند و به اختلافات وی با دیگر مسئولین نظام از جمله اعضای حزب جمهوری اسلامی دامن میزدند.
غیر از بنی صدر اعضای سازمان تلاشهای گستردهای به منظور جذب شخصیتهای سیاسی انقلاب کردند که از جمله آنها میتوان به آیت الله طالقانی اشاره کرد.
هر چند سازمان در همان زمان و بعد از آن بر روی همراهی آیت آلله طالقانی با خود زیاد مانور داد اما واقعیت این بود که خط قرمز آقای طالقانی، امام خمینی(ره) بود و در بسیاری از موارد که اعضای سازمان از این خط عبور میکردند، علیه آنها قاطعانه موضعگیری میکرد.
جدیترین تاکتیک سازمان برای آماده سازی زمینه براندازی حاکمیت جمهوری اسلامی «خط نفوذ» در نهادهای حساس و تعیین کننده نظام ایران از قبیل سپاه پاسداران، کمیتههای انقلاب، وزارتخانههای مهم، نخست وزیری و حتی شورای امنیت کشور بود.
مجاهدین با بهرهگیری از سوابق سیاسی و تجربه مبارزاتی خود حتی توانستند در برخی از نهادها در نقش بنیانگذار نفوذ کنند.
در بهمن و اسفند ۵۸ سازمان در تمامی شهرها نمایندگان خود را برای انتخابات اولین دوره مجلس معرفی کرد، این در حالی بود که تجاوز نظامی آمریکا به منظور نجات گروگانهای آمریکایی در طبس افکار عمومی را علیه نیروهای مخالف چپ و مجاهدین خلق برانگیخته بود؛ سرانجام علیرغم تبلیغات گسترده، هیچکدام از نمایندگان مجاهدین به مجلس راه پیدا نکردند.
ناکامیهای پیدرپی سازمان در دستیابی به قدرت، واکنشهای رادیکالتر این گروه را برانگیخت، به حدی که نزاعهای خیابانی و اقدامات خشونتآمیز به حذف فیزیکی و اقدامات مسلحانه موردی تبدیل شد.
در چنین شرایطی نفوذهای تشکیلاتی و سازمانیافته مجاهدین در نهادهای انقلابی و مراکز کارگری، دانشگاهی و دانش آموزی به شدت مورد استفاده قرار گرفت.
دههزار نفر میلیشیا یا همان چریکهای نیمه وقت، انبارهای بزرگ اسلحه، تهدید به قیام مسلحانه و راهپیماییهای بدون مجوز که اغلب با خشونت همراه بود، خبر از وضعیتی بحرانی در کشور میداد.
امام در سخنرانیهای پیدرپی به بنیصدر که دیگر اصلیترین متحد سازمان محسوب میشد، هشدار میداد و بر پایبندی به قانون تاکید میکرد.
هجده خرداد ۶۰ سخنرانی امام در خصوص اقدامات بنیصدر و مؤتلفین وی آخرین اتمام حجت بود، که حتی یک روز هم دوام نداشت.
۱۸ و ۱۹ خرداد۶۰ بسیاری از شهرهای بزرگ کشور شاهد راهپیماییهای طرفداران سازمان بود که با رویارویی با مردم به خشونتهای خونین انجامید.
سرانجام در ۲۰خرداد۶۰ حکم امام مبنی بر عزل بنیصدر از فرماندهی نیروهای مسلح صادر شد و به دنبال آن بنیصدر در خانههای تیمی سازمان مخفی شده و ۲هفته بعد همراه با مسعود رجوی و به صورت مخفیانه کشور را به مقصد پاریس ترک کرد؛ اتفاقی که تاثیر ماندگاری بر تغییر رفتار علنی مجاهدین و شرایط سیاسی امنیتی کشور گذاشت.
ادامه دارد...