به گزارش مشرق، متن یادداشت هادی شریفی با عنوان "رای مردم از نظر امام علی(ع) و چند سوال از رئیس جمهور" را در ادامه می خوانید:
رئیس جمهور اخیرا در جمع اساتید دانشگاه گفته است:« مبنای ولایت و حکومت از دیدگاه علی (ع) نیز انتخاب و نظر مردم بود. انتخاباتی که ما امروز در کشور انجام می دهیم و همچنین موضوع آراء مردم، پیروی از تفکر غرب نیست و به دنبال رأی مردم به عنوان هدیه دنیای غرب پس از رنسانس نیستیم، بلکه ما دارای مذهب، مرام و دینی هستیم که امیرالمؤمنین علی(ع) مبنای حکومت را در آن، نظر، خواست و آراء مردم میداند.»
اما بر مبنای این گفته رئیس جمهور چند سوال مطرح می شود:
1- اگر مبنای ولایت و حکومت امام علی(ع) از نظر ایشان خواست و آرای مردم بود چرا امیرالمومنین(ع) با توجه به رای مردم در سقیفه حاضر به بیعت نشدند و آن گونه که در تاریخ آمده است با جبر وارد خانه ایشان شده و همسر گرامی ایشان را مجروح کردند و با دست بسته و به جبر ایشان را به مسجد برای بیعت بردند؟ چرا ایشان رای مردم را مبنا قرار ندادند؟
2- چرا ایشان در مدینه در خطبه معروف به طالوتیه(1) می فرمایند:« به خداوند سوگند! اگر به اندازه اصحاب طالوت یا به شماره اهل بدر یاور داشتم، هرآینه شما را با شمشیر می زدم تا به سوی حق بازگردید و به راستی رو آورید و این کار برای جلوگیری در رخنه ای که در دین ایجاد شده است، بهتر بود» و سپس هنگامی که گله ای گوسفند که تعدادشان 30 عدد بود را می بینند ادامه می دهند : اگر به اندازه این گوسفندان مردانی داشتم قیام می کردم؛ برمبنای گفته رئیس جمهور اگر امام علی(ع) مبنای حکومت را رای مردم می دیدند دلیل ایشان برای قیام در مقابل رای مردم چیست؟
چگونه ایشان به در خانه مردم می رفتند و بیعت می گرفتند و می گفتند که با سر تراشیده حاضر شوند (به علامت قیام)؟ آن گونه که آمده است وقتی 360 نفر با حضرت بیعت کردند حضرت فرمود: فردا در فلان مکان با سر تراشیده حاضر شوید. جز 5 نفر ـ ابوذر، حذیفة ، مقداد، عمار و سلمان ـ حاضر نشدند.
3- از همه مهمتر خطبه معروف به شقشقیه حضرت علی (ع) که می فرمایند: «اما از خلافت چشم پوشیدم، و روی از آن برتافتم، و عمیقاً اندیشه کردم که بادست بریده و بدون یاور بجنگم، یا آن عرصه گاه ظلمت کور را تحمل نمایم، فضایی که پیران در آن فرسوده، و کم سالان پیر، و مؤمن تا دیدار حق دچار مشقت می شود! دیدم خویشتنداری در این امر عاقلانه تر است، پس صبر کردم در حالی که گویی در دیده ام خاشاک بود، و غصه راه گلویم را بسته بود! می دیدم که میراثم به غارت می رود. » (2)
اگر رای مردم مبنا بود پس چرا ایشان خلافت و حکومت را "میراث به غارت برده خود" می نامند و عنوان می کنند که قصد جنگ برای احقاق حق خود را داشته اند؟
4- چگونه ایشان مدتی پس از رسیدن به خلافت می فرمایند : «اَلاْنَ اِذْ رَجَعَ الْحَقُّ اِلی اَهْلِهِ، وَ نُقِلَ اِلی مُنْتَقَلِهِ. اکنون حق به حق دار رسـیده، و خلافت به جایگاه خودش بازگشته است»(3).
اگر رای قبلی مردم درست و حق بوده دلیل فرمایش ایشان چیست؟
آنچه از روایات آمده مبرهن و واضح است این است که حضرت، رای مردم را برای جانشینی پیامبر(ص) نه حق و نه صحیح می دانستند بلکه در مقابل آن به سبب آنکه غصب خلافت ایشان و مقبولیت خلفا توسط مردم عاری از مشروعیت بوده است قیام را واجب می دانستند؛ اما از آنجا که یاری نداشتند برای مصالح اسلام، صبر اختیار کرده اند تا زمانی که مردم به اشتباه خود پی ببرند و باز خلافت به منزلگه اصلی خود برسد. لذا نمی توان گفت مبنای ولایت و حکومت از دیدگاه امام علی (ع) انتخاب و نظر مردم بوده است بلکه ایشان باتوجه به واقعه غدیر تعیین حق ولایت و حکومت را تنها از جانب خدا و از آن خود می دانسته اند اما غفلت مردم از این حق، راه را به بیراهه کشاند و ایشان را مجبور به صبری سخت همانطور که فرموده اند، "خار در چشم و استخوان در گلو" کرد و عنوان اینکه امام علی (ع) از این مساله رضایت داشته اند یا آن را قبول کرده اند تحریف یکی از اصلی ترین وقایع تاریخ شیعه است.
پی نوشت:
1- أَمَا وَاللهِ لَوْ کَانَ لِی عِدَّةُ أَصْحَابِ طَالُوتَ ، أَوْ عِدَّةُ أَهْلِ بَدْرٍ ، وَهُمْ أَعْدَاؤُکُمْ ، لَضَرَبْتُکُمْ بِالسَّیْفِ حَتَّی تَئُولُوا إِلَی الْحَقِّ ، وَتُنِیبُوا لِلصِّدْقِ ، فَکَانَ أَرْتَقَ لِلْفَتْقِ ، وَآخَذَ بِالرِّفْقِ ، اللهُمَّ فَاحْکُمْ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ ، وَأَنْتَ خَیْرُ الْحَاکِمِینَ ) . قَالَ : ثُمَّ خَرَجَ مِنَ الْمَسْجِدِ ، فَمَرَّ بِصِیرَةٍ فِیهَا نَحْوٌ مِنْ ثَلاثِینَ شَاةً ، فَقَالَ : ( وَاللهِ لَوْ أَنَّ لِی رِجَالاً یَنْصَحُونَ للهِ عَزَّ وَجَلَّ وَلِرَسُولِهِ بِعَدَدِ هَذِهِ الشِّیَاهِ ، لأزَلْتُ ابْنَ آکِلَةِ الذِّبَّانِ عَنْ مُلْکِهِ ) . قَالَ : فَلَمَّا أَمْسَی بَایَعَهُ ثَلاثُمِائَةٍ وَسِتُّونَ رَجُلاً عَلَی الْمَوْتِ ، فَقَالَ لَهُمْ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ( عَلَیْهِ السَّلام ) : ( اغْدُوا بِنَا إِلَی أَحْجَارِ الزَّیْتِ مُحَلِّقِینَ ) . وَحَلَقَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ( عَلَیْهِ السَّلام ) ، فَمَا وَافَی مِنَ الْقَوْمِ مُحَلِّقاً ، إِلاّ أَبُو ذَرٍّ وَالْمِقْدَادُ ، وَحُذَیْفَةُ بْنُ الْیَمَانِ ، وَعَمَّارُ بْنُ یَاسِرٍ ، وَجَاءَ سَلْمَانُ فِی آخِرِ الْقَوْمِ ، فَرَفَعَ یَدَهُ إِلَی السَّمَاءِ ، فَقَالَ : ( اللهُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِی کَمَا اسْتَضْعَفَتْ بَنُو إِسْرَائِیلَ هَارُونَ ، اللهُمَّ فَإِنَّکَ تَعْلَمُ مَا نُخْفِی وَمَا نُعْلِنُ ، وَمَا یَخْفَی عَلَیْکَ شَیءٌ فِی الأرْضِ وَلا فِی السَّمَاءِ ، تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ .
الکافی للکلینی، ج8، ص31
2-خطبه سوم نهج البلاغه
3- خطبه دوم نهج البلاغه