به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، جامعه قرآنی کشور به دیدار خانواده شهید محمود شفیعی رفتند. پدر شهید شفیعی در ابتدای درباره فرزند شهید گفت: محمود از کودکی در مسجد بزرگ شد ما با هم عضو بسیج بودیم، وی در مسجد فعالیتهای مختلفی داشت در ابتدا خودش مکبر مسجد بود اما برای اینکه دیگر بچهها و دوستان هم تشویق شوند و به مسجد بیایند، در پنج وعده نماز، پنج نفر را به عنوان مکبر انتخاب میکرد تا همه بچهها بتوانند در مسجد مشارکت داشته باشند.
این شهید عزیز در جلسات قرآن آقای ابراهیم صفری هم شرکت میکرد. وی بعدها به عضویت در سپاه درآمد و فعالیتهای قرآنیاش را از آنجا ادامه داد، البته ما از بسیاری از کارهای او خبر نداشتیم و بعدها دوستانش برای ما تعریف کردند. مثلاً یکی از فعالیتهای وی حضور در مناطق محروم و مشارکت در ساخت مسجد، مدرسه و برگزاری جلسات قرآنی برای مردمان روستان بود.
شهید شفیعی در چند نوبت به کشور سوریه اعزام شد اما هیچگاه اعزامهایش را به ما نمیگفت. همواره به ما میگفت که میخواهم به مشهد بروم حتی در آخرین اعزام هم به ما نگفت که به سوریه میرود و بعدها ما از دوستانش فهمیدیم که او در سوریه است. متولد آبان ماه سال 1355 بود و آذرماه 1394 در خانطومان به شهادت رسید. از این شهید عزیز دو فرزند برای ما به یادگار مانده که فاطمه و زهرا نام دارند.
کمکهایتان را به پدر خانواده بدهید
حل مشکلات و ناراحتیهای خانواده و دوستان و آشنایانی که دغدغههای فرزندم بود. حتی تلاش زیادی برای اشتغالزایی افراد بیکار در فامیل و نزدیکان داشت و تا آنجایی که میتوانست خودش سرمایهای تهیه میکرد و برای جوانان کاری دست و پا میکرد. از یکی از دوستانش شنیدیم که در سوریه هم به فکر محرومان بوده و در ساعات پایانی شب آب و غذا به در خانههای مردم میبرده همین طور به دوستانش توصیه میکرده که کمکهایتان را به پدر خانواده بدهید زیرا شاید برای یک پدر سخت باشد که فرزندش کمکی را دریافت کند و نزد پدر ببرد و یا یکی دیگر از همرزمانش میگفت: در ایام سرد سال جعبههای مهمات را خرد میکرد و چوبهای آن را برای مردم سوریه میبرد تا بسوزانند و از سرما در امان باشند.
از سالها قبل در منطقه پیشوای ورامین فعالیتهای مختلفی برای جوانان انجام میداد جلسات قرآن برپا میکرد و هیئات عزاداری به راه میانداخت بسیاری از اهالی ورامین به نزد ما میآیند و میگویند: ما موفقیت و سلامت فرزندمان را مدیون حاج محمود هستیم. در وصیتنامهاش نوشته بود که تلاش کنید حداقل روزی یک قدم خیر در راه اسلام بردارید و پیرو ولایتفقیه باشید. تازه الان میفهمیم که چه کسی را از دست دادهایم.
همسر و فرزندانم را به حضرت زینب(س) میسپارم
مادر شهید نیز درباره خصوصیات رفتاری او گفت: هنگامی که محمود متولد شد همه چیزش با دیگران متفاوت بود کودکیاش، زندگیاش، درس خواندنش، سربازی رفتنش، جوانی کردنش و همه چیزش متفاوت بود. همواره به من میگفت: دعا کن در راه امام حسین(ع) بمیرم. پیش از آخرین اعزام گفت: میخواهم به مشهد بروم حدس میزدم که قصد رفتن به سوریه را دارد گفتم زن و بچهات را تنها نگذار، گفت: آنها را به حضرت زینب(س) میسپارم راهی بود که خودش با آگاهی انتخاب کرد و من هم خدا را شاکرم که چنین فرزندی نصیبم کرد و به من لیاقت داد او را به عنوان هدیهای ناقابل به حضرت زینب(س) تقدیم کنم.
بسیار جوان مؤدب و اهل کمک بود همواره با من تماس میگرفت و میگفت: چیزهایی که میخواهی بگو برایت تهیه کنم. به واقع عصای دستمانم بود و قدرش را ندانستیم.
جز شهادت برای من دعای دیگری نکنید
خواهر شهید شفیعی آخرین نفری بود که برای حاضران لب به سخن گشود و گفت: برادرم به همه کس و همه چیز فکر میکرد جز خودش، فکر آسایش همه بود جز خودش، دوست داشت به همه منفعت برساند به جز خودش، قبل از آخرین سفر به خانه پدر آمد و همه کارها را انجام داد، لامپهای سوخته را عوض کرد و هر کار فنی که خانه داشت انجام داد و رفت. هنگامی که دوستانش خاطرات او را برای ما تعریف میکنند غبطه میخوریم چرا از او به خوبی بهره نبردیم. همواره در کلام، پیام و حرفهایش آرزوی شهادت داشت و میگفت: جز این برای من دعایی نکنید.
وصیتنامه شهید:
به نام خدای رحمان و خدای رحیم. خداوندا تو را به رحمانیت و رحیمیتت قسم که این بنده عاصی را بپذیر
درود و سلام بر محمد(ص) و خاندان پاک و طاهرینش امیرالمومنین(ع) و فاطمه زهرا(س) و حسن و حسین(ع) و مهدی صاحب الزمان(عج) که ان شاء الله در رکابش باشیم.
سلام و درود به روح امام و شهدای پاک از صدر اسلام تاکنون و سلام بر رهبر عزیز و معظم و بر همه خدمتگذاران صدیق انقلاب و اسلام و خدمت خواهران و برادران دینی و ایمانی خود.
از این که نام من هم در لیست «الرحیل» آمد از همگان حلالیت میطلبم. پدر و مادر عزیزم، همسر گرانقدرم، فرزندانم فاطمه و زهرا، خواهر و برادرانم. همه اقوام و دوستانم، همسنگران بسیجیام. همکاران و همسایگان.
امید است کوتاهیها، بیمهریها و کج سلیقگیهای من را به لطف و بزرگواری خود حلال کنید. اندک نام و آبرویی داشتم که مدیون تک تک شما خواهران و برادران بزرگوار بوده و اگر لطف شما نبود همین ناچیز هم نبودم اما از باب یادآوری چند مطلب خدمتتان عارض میشوم.
مدافع حریم ولایت کسی است که مستمر با تلاش و کوشش مضاعف و با همدلی و همزبانی، با عزم ملی و مدیریت جهادی در پی آفریدن حماسه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باشد.
رهبر عزیزمان فرمودند که فرهنگ آن چیزی است که من حاضرم جانم را برایش بدهم. کار فرهنگی کاری است که تأثیر و تغییر در رفتار انسانها بگذارد. لذا برترین چیز را آن دیدم که با نگرش عمیق در ابعاد مختلف سبک زندگی خود پالایشی گسترده انجام دهیم و در حد توان سعی در تغییر آن و نیل به سبک زندگی ائمه اطهار(ع) داشته باشیم. در همه عرصهها اخلاق، اعتقادات، سبک زندگی روزمره، سیاست، فرهنگ، حجاب، علم اندوزی، اقتصادی، تفریح، ورزش، خوراک، پوشاک و …
خواهرانم دشمن از سیاهی چادر شما بیشتر میترسد تا از سرخی خون من و برای حفظ حجاب شما خونهای زیادی ریخته شده. همچنین حجاب و پوشش برادران که تهدید جدی دشمن بر آن است. شهید عزادار نمیخواهد، شهید رهرو میخواهد و شما هم با قلم، قدم و زبان خود رهرو امام و رهبری باشید. جوانان عزیز چشم شهدا و تبلور خونشان به حرکت و شعور شما دوخته شده و باید مواظب باشیم خط ولایت را گم نکنیم. معیارها در تمامی گزینشها و انتخابها اشاره و اراده ولایت است.
رهبر عزیزمان فرمودند: عرصه پیشرفت، عرصه عظمت و عرصه هویت اسلامی و ایرانی عرصهای است که در آن شجاعت لازم است؛ فداکاری لازم است؛ دانش لازم است؛ ایمان عمیق لازم است؛ خودتان را آماده کنید.