به گزارش مشرق، در پی هجمۀ زنجیرواری که پس از مراسم عید فطر به شعرخوانی دکتر میثم مطیعی انجام شد، حسن صنوبری از شاعران و منتقدان ادبی کشور در یادداشتی به تحلیل ساختاری محتوایی این شعر و نیز حواشی رسانهای و سیاسی این شعرخوانی و پیامهایش پرداخته است. یادداشت صنوبری را در ادامه میخوانید:
یک
قال مولانا امیرالمومنین :
قل الحق، و لو علی نفسک
ننوشتن این یادداشت را شرافتم، اقتضاء نمیکرد.
دو
قضاوت کار بدی نیست، وظیفۀ هر انسان اخلاقمداری در بسیاری از مواقف قضاوت است، آنچه نکوهیده است قضاوت شتابزده و برداشت سریع، بیتأمل و بیتحقیق است. در ماجرای «آتش به اختیار» ابتدا دیدیم بعضی از دوستان روشنفکر و در نهایت بعضی از حضرات ظاهرا حزباللهی هم سخن رهبری را حتی یکبار کامل گوش نداده بودند و اقدام به قضاوت، برداشت شخصی، مخالفتهای آشتین و موافقتهای شدید کردند. امری که باعث شد روز گذشته، آیتالله خامنهای رهبر فرزانۀ انقلاب در خطبههای نماز جمعه این استعاره را دوباره توضیح دهد، و فرصتی از فرصتهای جهان اسلام به خاطر این کژفهمیها محدود شود، در حالیکه ایشان در سخنرانی اولشان هم منظور فرهنگی خود را واضح بیان کردهبودند.
بدا به حال جامعهای که پیش از تامل و تفکر و تحقیق، اقدام به موضعگیری و اعلام نظر میکند. بدا به حال گروهی که تلاشی برای فهم حقیقت نمیکند و علیهش موضع میگیرد. شاید مشکل این است که اظهارنظر سریع و بهروز، بهخودیِ خود در جامعۀ رسانهزدۀ ما فضیلت انگاشته شده است. شاید هم مشکل به خاطر دشواریهای زندگی و معیشت است که از ما فرصت تفکر و تحقیق را گرفته، و البته مشکل بعضی هم همان مشکلی قدیمیِ همرنگی با جماعت از ترس رسواییست: و بدا به حال گروهی که حقیقت و مظلومیتش را میفهمد اما از بیان آن و دفاع از آن میهراسد.
سه
هنگام شعرخوانی صبح عید فطر میثم مطیعی من هم در مصلی امام خمینی حضور داشتم و شعر را با دقت گوش کردم. در شنیدن نخست، شعر بسیار تحسینبرانگیز بود و مرا به وجد آورد، چنانچه بارها و بارها تحسین و تشویق نمازگزاران تهرانی را هم برانگیخت. وقتی پس از مراسم نماز به خانه آمدم و سراغ جهانِ شلوغ رسانه رفتم، دیدم صفحات و افراد زیادی با عصبانیت و توهین و فحاشی، از "توهینهای شنیع و تندِ مداح عید فطر به رئیس جمهور" گفتهاند! با شناختی که از ادب، تقوا و فرهیختگی آقای مطیعی داشتم واقعا شگفتزده شدم. گفتم یعنی ایشان در صفحهای مصاحبهای چیزی مثل بعضیها شروع به فحاشی کرده است؟! یا آیا در شعرخوانی ابیات توهینآمیزی بوده که من متوجه نشدم!؟ طبیعتا حدس نخستین که درست نبود، اما برای سنجش حدس دوم بارها متن کامل شعر را از ابتدا تا انتها خواندم. هنوز هیچ بیتی پیدا نکردم که توهین به رئیس جمهور باشد و در شگفتم از نمازها و روزههای کسانی که هنوز یک روز از ماه رمضان نگذشته، روزه خود را با دروغ، بدگمانی و افترا به یک مومن افطار کردند.
البته این شعر، بیتهای خیلی تند و محکمی هم دارد، یک احتمال هم این است که کسانی که آن برداشتها و دعواها را شروع کردهاند، آنقدر با خوانش و فهم شعر بیگانه بودهاند که بیتهای تندِ ضدّ داعش آقای مطیعی را ضدیت با آقای روحانی و دولت برداشت کردهاند؛ بیتهای صریح و البته زیبایی چون:
این قدَر بمب مچسبان به کمر ای نامرد!
صبر کن، موشک ما منفجرت خواهد کرد!
اما این شعر توهین به رئیس جمهور ندارد. بله این شعر نقد دارد، نقد جدی هم دارد، اما نه در قالب توهین و بیادبی. نکند کسانی که این غائله را راه انداختهاند بر این باورند که کسی حق نقد دولت و دولتمردان را ندارد؟! کدام اندیشۀ اسلامی، کدام باور شیعی و کدام نحلۀ اخلاقی میگوید انتقاد از حاکمان، مسئولان و صاحبان قدرت و ثروت و رسانه، آنهم برادرانه، آنهم دربرابر اشتباهات فاحش و رنجهای بیشمار مردم ممنوع است؟ چه کسی به اینان اجازه داده است منتقد را (ولو مشفق و مودب) تحقیر و سرکوب کنند؟ و برفرض که بعضی چنین باورهایی را داشته باشند، آیا فکر میکنند میتوانند دهان حقیقتگو را بدوزند؟!
چهار
اگر بخواهیم از لحاظ ادبی این شعر را بررسی کنیم، مثنوی عید فطر قطعا در ژانر و گونۀ ادبی خودش امتیاز بالایی میگیرد. زیباییشناسی و ارزشگذاری شعرهایی که برای اجرا در یک مراسم مداحی آنهم با تم و درونمایۀ اجتماعی سروده میشوند، قطعا با شعرهای ادیبانه و ساختارمحور متفاوتاند، این شعرها باید ساده، معنامحور و قابلفهم برای عموم مردم باشند. با اینحال شگفتآور بود که ابیات بسیاری از این شعر کاملا فنی و با ارزش ادبی بالا سروده شده بودند.
البته همین شعر اگر با سایر شعرهای فنی و ادبی منتشر شده در کتاب شاعرانش مقایسه شود نمرۀ کمتری میگیرد؛ به همین خاطر من این شعرها را بیشتر «خطابهشعر» میدانم و نه «شعر محض»، اما مهم این است که این خطابهشعرها حتی در مقایسه با خیلی شعرهای مدعی، نمرۀ بالاتری میگیرند. مهمترین ویژگی این مثنوی برای یک منتقد ادبی، ارزش ساختاری و پیوستگی روایی آن در عین تعدد معانی و مضامین مطروحه در اثر است. شعر عیدفطر96 هم تم (درونمایه) عرفانی دارد، هم تم زاهدانه، هم تم تعلیمی، هم تم اجتماعی، هم تم سیاسی و هم تم حماسی. همچنین، مضامین و سخنهای فراوانی از موضوع شب قدر، عید فطر، ماه رمضان، تا موضوع عدالت اجتماعی و رنجهای کارگران، تا موضوع آسیبشناسی سیاستهای فرهنگی و «بیستسی»، تا موضوع اخلاقی کسب رزق حلال و پرهیز از مال شبهه، تا موضوع سیاست خارجی و «برجام»، تا موضوع مقابله با جریانهای تکفیری و فتنههای آل سعود، تا موشکهای انتقامی ایران به سوی داعش و نیز موضوعات دیگری را درخود دارد؛ اما نکته اصلی اینجاست که همۀ این مفاهیم و مضامین در یک شعر است و همه هم هنرمندانه با ساختاری واحد، انداموار و پیوسته به هم بیان شدهاند.
دومین زیبایی و ارزشمندی مهم این شعر برای یک پژوهشگر ادبیات، تکبیتهای درخشان و نیمهمستقل در بینابین سطرهای چنین شعری است. وقتی با یک مثنویِ قصیدهوارِ سیاسی اجتماعی مواجهیم طبیعتا اصل انتظارات ما در محور عمودی شعر است، نه محور افقی. طبیعتا منتظر استفاده از ظرفیتهای میراث شعر سبک خراسانی هستیم، نه شعر سبک هندی. اما شگفتی این شعر این بود که بین این دو عالم و این دو فضای دیگرگون حرکت کرده بود و زیباییهای فراوانی را آفریده بود. به این تکبیتها دقت کنید:
رقص شمشیر چو در خیمه دشمن برپاست
سپر انداختن و طعنه به شمشیر خطاست
بعضی از این بیتها به تنهایی یک شعر کاملند.
یا این بیت:
کارزار است، قدم قاطع و محکم بردار
سخن از صلح بگو، اسلحه را هم بردار!
همچنین بیتهایی چون:
به عمل کار برآید به سخندانی نیست
پینۀ دست کم از پینۀ پیشانی نیست!
کارگر، گرچه عرق، آب وضویش باشد
عرق شرم مبادا که به رویش باشد
این سطر «پینۀ دست کم از پینۀ پیشانی نیست» را انگار خود صائب تبریزی یا کلیم کاشانی در ظهور دوبارۀ خود سروده باشد!
و یا این بیت زیبا:
سیلی از کوخنشین، کاخنشین خواهد خورد
و زمینخوار سرانجام زمین خواهد خورد!
جناسها و ایهام قدرتمند این بیت میتواند به عنوان شاهد مثالی به یادماندنی در کتابهای بلاغی و آرایههای ادبی بیاید
و نیز بیتهایی از این دست:
دل به لبخندش اگر باختهای، باختهای!
گر ز اخمش سپر انداختهای، باختهای!
پنج
زینپیش چندبار پیش آمده بود که یک مداح به خاطر خطایی کوچک یا بزرگ مورد فحاشی و توهین و انتقادهای فراوان قرار گیرد، راستش را بخواهید در اکثر آن موارد، جدا از انتقادهای نامنصفانه و فحاشیها، من خود مداح را مقصر میدانستم، چه اینکه کسی که قرار است زبانِ ذکرِ اهلِ بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) باشد، باید بسیار پاکیزهسخن، منصف و اخلاقمدار باشد و هیچ قصوری از او در اینباب نباید سر بزند. اما امروز فهمیدم بسیاری از آن انتقادها و فحاشیها علیه فلان مداح، واقعا به خاطر اشتباه آن مداح نبوده، بلکه برخاسته از حنجرۀ افراد، جریانها و قدرتهایی بودهاست که میخواستند صدای مکتب اهل بیت (علیهم اسلام) و حنجرۀ یادآوریکنندۀ تعالیم ایشان در جامعه خاموش شود. چون این گروه حتی مداح فرهیخته، اهل ادب و اخلاقی چون میثم مطیعی را که همواره از حاشیهآفرینی و حتی وابستگی به یک حزب سیاسی خاص دوره بوده است را هم نمیتوانند تحمل کنند و انتقادهای برادرانه و نصیحتهای دیروز او را فحاشی و توهین عنوان کردند. در حالیکه در متن شعرخوانی او این اتفاق نیفتاده است.
یادمان نرود، میثم مطیعی یک مداح بیچاک و دهان و چاله میدانی نیست، میثم مطیعی، میثم مطیعیِ مناجاتخوانِ مرحومِ آیتالله حاجآقامجتبی تهرانی است، میثم مطیعیِ فرهنگسازِ مراسم بزرگ اربعین است، میثم مطیعی استاد و مدرس مسلط دانشگاه با دکترای علوم قرآن و حدیث است، میثم مطیعی حماسهخوان علیه تهدیدهای داعش و اسرائیل و دشمنان این سرزمین است؛ کسی که در هیچ انتخاباتی از هیچ نامزدی حمایت نکرد، وابسته و بلندگوی هیچ حزب خاصی نشد و همواره صدای گویای مردم ایران و انقلاب اسلامی در بیان رنجهای مستضعفین و در مواجهه با دشمنان خارجی بوده است. تحقیر و تحریف کردن چنین سرمایههای ارزشمندی برای یک جامعۀ ایمانگرا و انقلابی، البته از سوی دشمنانش طبیعی است اما از سوی دوستانش بیگمان ناشی از جهالت و کوتهفکری است. کسانی که از دین، این حنجرۀ متین و منطقی را هم نتوانند تحمل کنند، با این مداح و آن مداح و این حزب و آن حزب مشکل ندارند، میخواهند صدای اسلام و اخلاق در جامعه خفه شود.
شش:
چه با نگاه «تحلیل محتوا» و چه از منظر «نشانهشناسی» این شعر را بی پیشداوری و غرض مطالعه و بررسی کنیم میبینیم گوینده سه خطاب و دیالوگ اصلی دارد. یکی خطاب معنوی و عرفانی است که با مخاطب نفس و خدا و برادر ایمانی است و عموما با تمنا و تحسر همراه است، در این خطاب گوینده خود و دیگران را به معنویت و اخلاق دعوت میکند، دوم خطابی اجتماعی و ناظر به سیاست داخل است که مخاطبش عموم مسئولان قوا است و در بعضی موارد بهطور اختصاصی دولتمردان است، در این خطاب گوینده از زبان یک فرد مسلمان در جامعه اسلامی مسئولان را نصیحت میکند و به آنان در قبال خطرات و اشتباهات تذکر میدهد؛ و سوم که خطابی حماسی است و مخاطبش دشمن خارجی به ویژه تکفیریها، داعش و حامیان آنهاست، در این خطاب گوینده با تلخی و تندی با مخاطب خود سخن میگوید و رجزگونه به آنان در قبال تجاوز و بدخواهیشان هشدار میدهد. وقتی این سه خطاب را در کنار هم بگذاریم، مخصوصا در چنین عید فرخنده و روز مهمی، میتوانیم سیر اصلی شعر در درونمایه و محتوا و پیام اصلی آن را تفسیر و تحلیل کنیم.
با کنار هم قراردادن این دیالوگها پیام اصلی شعر «رفع مشکلات فردی و داخلی و سرانجام اتحاد و استحکام در برابر دشمن خارجی» است. یعنی نوک حملۀ اصلی، لحن تند و هشدارهای ناهمدلانۀ شعر به سوی دشمن خارجی، به ویژه داعش است (البته پیش از شروع تحلیلهای سریع و زنجیرهای رسانههای مغرض و به تبع آن چهرههای سیاسی یا سیاستزده که با بهترین احتمال از سر بیاطلاعی آن تحلیلها را ادامه دادند) حال اگر کسی (ولو با بهانۀ حمایت از دولت و اهتمام به مظلومساختن آقای روحانی) نوک همۀ این حملات نشانه رفته به دشمن خارجی را به سمت داخل برگرداند و لحن تند ضد داعش را ضد آقای روحانی تفسیر کند، به نظر شما دارد از آقای روحانی حمایت میکند؟
یا در حقیقت دارد از داعش حمایت میکند؟!
اتفاقی که امروز افتاد چنین بود. چند انتقاد معمول از دولتمردان انجام شد و چند موشک به سمت داعش شلیک شد، اما گروهی با ادعای حمایت از آقای روحانی و نفرت از تفرقه، مسیر موشکها را از دیرالزور به سمت پاستور هدایت کردند! کاری نداریم که آیا این موشکها به آقای روحانی اصابت میکند یا نه (در حالیکه در متن شعر هیچ توهینی نسبت به رئیس جمهور حضور ندارد) مهم این است که قطعا دیگر تعدادی از این موشکها به داعش نمیخورد و اتفاقا موجب تفرقۀ داخلی میشود! حال به من حق بدهید درمورد مبدأ داعشی-اسرائیلی آغاز این تحلیلهای مبتنی بر دروغ، افترا و تحریف مطمئن باشم.
هفت:
و قال الله فی کتابه:
«من الذین هادوا یحرّفون الکلم عن مواضعه»
صدق الله العلی العظیم