به گزارش مشرق، درباره «پیام اخلاقی» مبتنی بر پذیرفتن مسئولیت اجتماعی، صدها اثر سینمایی در طول تاریخ صنعت فیلمسازی، بیشمار فیلمهای متفاوت ساخته شده و تاکید بر اخلاقیگرایی، وجه مشترک اغلب آثار سینمایی با تعاریف مختلفی عرفی یا مذهبی است. این مفهوم آنقدر دستآویز روایتهای سینمای مختلف قرار گرفته است که تکرار آن در قالب درام سینمایی باید پرداخت سینمایی اعجاب آوری داشته باشد تا مخاطب را سرگرم کند.
فیلمساز روشنفکر وطنی ما تحت تاثیر فضای حاکم فراموش میکند که سینما کلاس درس اخلاق نیست، سینما محفلی برای سرگرمی است و مخاطب ضمن تماشای لحظات هیجانآور سینمایی باید اخلاقگرایی را تجربه کنند. فیلم «سارا و آیدا» از آن دست فیلمهایی است که یک کلاس اخلاق فوق العاده باکلاس است، اما از زاویه پرداخت سینمایی و دراماتیک فیلم بسیار بیکلاسی است.
فیلمساز دقیقا مثل فیلم «سعادت آباد» هیچکدام از اعضای طبقه متوسط را بینصیب از عیوب اجتماعی و اخلاقی نمیگذارد و پرسوناژهای اصلی و حتی غایب فیلم به یک اخلاق گریزی جمعی دچارند. میثاق برادر سارا، مقدار زیادی از اطرافیانش کلاهبرداری کرده است و پس از آنکه کلی بدهی و مقروض شدن به افراد مختلف، از کشور گریخته است. سارا برای بازپرداخت بدهی برادرش، برای اینکه مادرش در زندان نماند، در همآوایی اجباری یا اختیاری تصمیم میگیرد که دست به سرقت اسناد مناقصه شرکت بزند. علیرضا نامزد سارا از او میخواهد در آخرین بازجویی دروغ بگوید و آیدا(پگاه آهنگرانی) دختری است که برای لذتجویی فردی روابط متعددی را تجربه میکند.
*فقط به مردهها راست بگو!
هر کدام از شخصیتهای فیلم با یک عمل غیر اخلاقی دست به گریبانند و در شرایطی که سارا آنقدر شجاعت گفتن حقیقت را با شریک زندگیاش را ندارد، ناگهان در بازجویی پایانی پس از دو مرحله بازجویی و دوبار دروغ گفتن، استحاله ناگهانی دراماتیک از راه میرسد و سارا که در سراسر فیلم یک روده راست در شکمش را نتوانسته حفظ کند، ناگهان هوس راست گفتن میکند تا نام دوست مردهاش لکه دارد نشود.
کاراکتری که در سراسر فیلم به تمام افراد زنده فیلم از جمله نامزدش که ارتقاء شغلیاش را به مدیون اوست، دروغ میگوید، ناگهان به خاطر آبروی دوست مردهاش راستگو میشود. این مسئله نشان میدهد که فیلمساز و فیلمنامه نویس اخلاق را به شکل زیگراگی و سینوسی میشناسند و با همین پارامتر فیلمنامه را روی مرداب ناآگاهی بنا کردهاند.
این مدل استحاله به خاطر یک رفاقت زنانه، بر اساس خواندن یک موزیک مشترک و ساختن یک دابسمش ساده، بدون عمیق نشان دادن این رابطه، پایانبندی نه چندان معقولانهای را برای فیلم «سارا و آیدا» رقم میزند. اگر سارا مسئولیت سرقت اسناد را نپذیرفته بود و کارگردان مثلا در نمای پایانی، صحنه مواجه سارا با مزار طاهره نیاکان (نام اصای آیدا) را نشان میداد، گافهای فیلمنامه از میرفت و کلیت اثر از هر حیث مثل فیلم «سعادت آباد» اثر قابل تاملتری میشد. این پایان به هیچ عنوان شبیه فیلمنامههای امیر عربی نیست یا اگر هم هست وفادار و منطبق به نگرش و جهانی بینی فیلمنامه نویس نیست. مضاف بر اینکه در اثری مثل سعادت آباد (از امیر عربی) ما به دنبال دریافتی تازه از سرشت افراد هستیم و چهارچوبهای روایی عربی در مقام مولف، به گونهای است که سرنوشت افراد در فیلمنامههای امیر عربی تاثیری در جهت دهی دراماتیک نخواهد داشت، در فیلمنامههای عربی ما میخواهیم آزمونی را تجربه کنیم، برای درک سرشت افراد.
*ضریب هوشی مخاطبان بیشتر از کارگردان است؟!
اما مهمترین بخشی از روایت که دچار اشکال است کدگذاری مولفان است در مورد رابطه آیدا و سعید (مصطفی زمانی)، که درام فیلم را قابل حدس و پیش بینی میکند.
در سکانس داخل خودرو پس از اسباب کشی، آیدا با سعید (مصطفی زمانی) مشغول گفتوگو است و دائما آیدا به او میگوید نه. داخل ماشین که سوار میشوند آیدا رو به سارا میگوید که ماشین دوست پسر جدیدش، سعید است که قرار آنرا بفروشد اما متوجه شده خودروی آیدا داخل تعمیرگاه است، بنابراین دو سه روزی این خودرو را به او داده است، اما نباید با این خودرو به محل کارش تردد کند. در چند نمای تاکیدی از فیلم، نیز آیدا پاسخ تلفنهای سعید را نمیدهد. در فرازی که اسناد در اختیار سعید قرار گرفته، سارا به سراغ آیدا میرود که اسناد را از سعید پس بگیرد. آیدا به وقایع هفته گذشته اشاره کرده و موضوع قهر خود با سعید را یادآوری میکند و چنین میگوید: "یادت هست هفته گذشته حرفمان شده بود، یادت هست گفتم حرفهای نامربوط میزند، فکر میکنی سر چی بود؟ سر همین بود دیگه! آقا سئوالات عجیب و غریب راجع به گاو صندوق از من میپرسید. آیدا در ادامه میگوید: دیدم یکدفعه بیخیال قضیه گاو صندوق شد. فکر کردم شوخی بوده، میخواست مرا امتحان کند. فکر نمیکردم اینقدر بیشرف باشد بیاید سراغ تو. اصلا همان موقع که گفت سارا را بیاور کمکش کنم باید میفهمیدم. البته فکر نمیکردم که دوست صمیمیام چنین چیزی را از من قایم کند.
آیدا اعتراف میکند که در برخورد، مواجه و کمک گرفتن از سعید ابلهانه عمل کرده است، شاید آیدا نفهمیده اما تماشاگر کاملا میفهمد کسی که به دنبال اسناد مناقصه است، امکان دارد از طریق دیگری اقدام کند. وقتی شخصیت سعید را بهتر میشناسیم درک میکنیم که او در رسیدن به هدفش کاملا جدی است، پس کم توانی ذهنی آیدا، دام بزرگی برای به دام افتادن سارا فراهم میکند. بازهم به همان تحلیل همیشگی رسیدیم که آیدا یکی از شخصیتهای اصلی فیلم ضریب هوشی زیر متوسطی دارد و با اتکا به ضریب هوشی بسیار کم نمیتواند، با غفلت انگیزی مصنوعی سر تماشاچی را کلاه گذاشت با این ترفند که آیدا متوجه قصد شوم سعید نشده است.
*پگاه آهنگرانی تیپیکال فریب خورده !
اما آنچه میان ما و شخصیتهای فیلم فاصله میاندازد بازیگران اصلی فیلم هستند. پگاه آهنگرانی تیپیکال فریب خورده است.فرقی نمیکند از فیلم «دختر با کفشهای کتانی» (رسول صدر عاملی)، طبقه سوم(بیژن میرباقری)، هفت ماهگی(هاتف علیمردانی)، دربند (پرویز شهبازی) و .... . یعنی هر فیلمی با حضور پگاه آهنگرانی پیش فرض دختر فریب خورده را در ذهن متبادر میکند. با این همین پیش فرض، در آثار متعددی دیدهایم که او یا دائما در معرض فریب خوردن است یا فریب دادن. عامل این فریب خوردگی هم جهالت است، جاهل فریب خورده؛ تیپیکال پگاه آهنگرانی. در فیلم درخواهیم یافت او از آن دسته دخترانی است که به جزء شادی و زندگی در لحظه، تعقل در شخصیت و تصمیم گیری منطقی در طراحی شخصیتاش جایی ندارد. همیشه نقش کاراکتری را بازی میکند که هُرهُری مآبانه زندگی میکند. آیدا ( پگاه آهنگرانی) سارا را در هچل بزرگی میاندازد و جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارد که استفاده از این شخصیت چارهای بر ترمیم نقصانهای بزرگ فیلم است.
*مصطفی زمانی فیلم را از نابودی نجات داد ؟!
تنها کسی که مسلط کارش را پیش میبرد مصطفی زمانی است. سکانس گفتگوی سعید(مصطفی زمانی) با سارا روی ساختمان نیمهکار شاهکار است و اگر مصطفی زمانی نبود، فیلم با سر زمین خورده بود. مصطفی زمانی در سکانسی که او با سارا پس از مرگ آیدا گفتگو میکند تا مطمئن شود سارا حقیقت را به پلیس نگفته ، دوبار به صورت اساسی پاساژهای بازی خود را به صورت هولناکی عوض میکند. این بخش از بازی مصطفی زمانی شایسته 5 سیمرغ بلورین است. اگر نبود فاجعه بار بودن بازی پگاه آهنگرانی بیشتر به چشم میآمد.
نقصان در بازیگری خلاصه به پگاه آهنگری نمیشود، غزل شاکری بازیگری است که در ادای دیالوگ ناتوان است، برخی کلمات را به طرز عجیبی تلفظ میکند و بار دراماتیک فیلم را نمیتواند به تنهایی به دوش بکشد. به عنوان مثال هانیه توسلی میتوانست یک تنه این نقش را به دوش بکشد، اما غزل شاکری تیپکال به نقشهای زنان شوهر مرده که دائما زاری میکنند، بیشتر میآید و نمیتواند دوگانه زیستن و حتی دروغگویی به نامزدش را در فیلم ادا کند.
*مازیار میری سمبلی از «ادوود»* بودن!
مازیار میری توانایی اداره یک فیلم سینمایی را ندارد. کارگردانی است که بیشتر جنبه عمومی روایت را در سکانسهای مختلف هدایت میکند و توانایی هدایت یک فیلم سینمایی را ندارد. اگر امیر عربی فیلمنامههایی را که مینوشت، کارگردانی میکرد در مقیاس چند ریشتر ، شناخته شدهتر از مازیار میری بود. میری حرفه کارگردانی را به صورت تخصصی بلد نیست و اندازه و حد تواناییاش به اندازه ساخت و هدایت تله فیلمهای تلویزیونی است. حتی سریالهایی که میری برای تلویزیون ساخته به غیر از گاو صندوق نوعی سری دوزی مرسوم در مدیای ملی بوده و هیچ اثر نمایشی خاطره انگیز یا هیجان آوری برای مخاطب نبوده است. سارا و آیدا فیلمی نیست که مخاطب سینما بتواند با آن ارتباط برقرار کند یا سر ذوق آید. یک فیلم معمولی درجه چندم است که صرفا پیام اخلاقی خوبی را میخواهد منتقل کند اما نمیتواند.
پی نوشت:
ادوود : وود کارگردان سینما که درسال 1924 در پاکیپسی، نیویورک به دنیا آمده بود، همه عمر خود را در هالیوود زندگی کرد به این امید که اورسن ولز بعدی شود، ولی هرگز حتی قدری هم به او نزدیک نشد. وی توسط عدهای از منتقدین به عنوان بدترین کارگردان تاریخ شناختهشده. به همین مناسبت جایزه بوقلمون طلایی توسط دو تن از منتقدین دو سال پس از مرگ وی به وی تعلق گرفت که در شهرت او نقش به سزایی ایفا کرد.