به گزارش مشرق، از فرزندان برخی مسئولان هر روز خبری جدید و مصاحبهای و حاشیهای و غوغایی تازه به گوش میرسد؛ یک روز فرزند فلان مسئول اختلاس میکند، رشوه میگیرد، روز بعد آن دیگری به دامان ضدانقلاب پناهنده میشود، فردایش خبر میرسد فرزند مسئول دیگری بیهیچ تجربه اجرایی و با سن پایین شهردار فلان شهرستان شده، روز دیگر رد فرزندان مسئولان در هیئت مدیرههای شرکتهای فلان وزارتخانه دیده میشود، فردایش آن دیگری مصاحبه میکند و از ژن خوب میگوید و یک نماینده مجلس هم تأییدش میکند. اما این موج اعتراضی ژن خوب که در فضای مجازی فراگیر شد، چقدر در کوتاه کردن دست آقازادهها از ثروت مادی و معنوی مردم ایران نقش داشت؟ هیچ! مردم هم خبرها را میبینند و از خود میپرسند آرمانهای انقلاب اسلامی اماممان، خمینی عزیز (ره) این بود؟! انگار کسی قصد ندارد مخاطرات منش آقازادهگری را که تقریباً دیگر دارد جا میافتد، جدی بگیرد. این گزارش نگاهی به این آسیبها دارد، گرچه یادداشت، گزارش، توئیت و همه انتقادات مکتوب و مجازی در اعتراض به زیادهخواهی برخی مسئولان و فرزندانشان عملاً تاکنون بیفایده بوده و اگر کسی دلسوز این کشور و این مردم و این حکومت است، باید دنبال راهی اساسیتر باشد. این دغدغه یقیناً ورای تعلقات جناحی و حزبی خواهد بود و باید از این تعلقات گذشت تا تلاشهایی اگر هست، به ثمر برسد.
خطر شکلگیری قشر حاکمان!
در حالت عادی که فرزندان مسئولان نخواهند از رانت موقعیت پدر یا مادر خود بهره ببرند و نخواهند با توصیه به جایی بروند، همچنان از موقعیت بهتری نسبت به سایر مردم برخوردارند. نه مشکل مالی خواهند داشت و نه احتمالاً مشکل ازدواج و... نام پدر هم برای اینکه هر جایی تحویل گرفته شوند، کافی است. فاجعه تلخ حق اوقات فراغت فرزندان در فیش حقوقی فلان مسئول هنوز از خاطرهها نرفته است. فرزندان مسئولانی که دغدغه شغل ندارند، دغدغه خرج تحصیل ندارند، دغدغه ازدواج ندارند، دغدغه هیچ چیز ندارند و از همه انقلاب، سفرهای برایشان پهن است، از خانههایشان مستقیم به دانشگاه میروند، از پشت میز دانشگاه سفارششان برای در اختیار گرفتن پست و مقام میشود، شانسشان برای رسیدن به مناصب حکومتی با کارگرزادهها و کارمندزادهها برابر است؟ جانش را کسی دیگر در سوریه میدهد، کارگریاش را کسی دیگر میکند، مرزبانیاش را پسران مردم بر عهده دارند، سهمش به کسانی میرسد که بیهیچ زحمتی و صرفاً به دلیل یک نسبت فامیلی به همه جا میرسند و هر روز هم خبر سوءاستفاده یکی از آنها منتشر میشود.
بیم آن است که به تدریج و در نسلهای آینده کمکم تلاشهای شخصی و ایستادنهای روی پای خود برای رسیدن به مناصب حکومتی توان مقابله با قدرت آقازادهگری را نداشته باشد و روز به روز تعداد آقازادهها در مناصب حکومتی بیشتر شود و کمکم وزیر و وکیل شدن مردم عادی، کسانی از جنس مسئولان دهه شصتی و حتی بسیاری از مسئولان کنونی به امری غیرممکن مبدل شود. آن وقت سخن گفتن از «طبقه حاکمان» دیگر یک امر منسوخ نخواهد بود. حکومت اسلامی دورهمی فامیلی نیست. مردم ایران از امام آموختند نسبتهای فامیلی با بزرگان حکومت هیچ امتیازی نیست. مردم در خاطرشان هست فرزندان امام و همسر ایشان از هر سوءاستفاده از جایگاه بالای امام در جمهوری اسلامی و در قلب آحاد ملت ایران مبری بودند و برای خود امتیاز ویژهای قائل نشدند. مردم میبینند فرزندان رهبر انقلاب همچون مردم عادی زندگی میکنند و اغلب مردم ایران اصلاً آنها را نمیشناسند و منصب حکومتی هم ندارند اما با مسئولان دیگری که در منش آقازادگی حل شدهاند و از مهمترین اقداماتشان ترقی دادن فرزندانشان با سوءاستفاده از موقعیت اجتماعی و سیاسی خود است، چه باید کرد؟ اگر بیاعتنا از این قضیه عبور کنیم، باید خودمان را برای شکلگیری طبقه حاکمان آماده کنیم!
«فرزند فلانی» یک مقام شده است!
فلانی چه کاره است؟ فرزند فلانی است، نوه فلانی است، همینها در جامعه ایران تبدیل به یک جایگاه شده است. پسر فلانی و دختر بهمانی خواسته و گاه ناخواسته و تحت تأثیر جو و عادت گرامی داشته میشوند. گاهی هم بهخاطر خوشخدمتی به مسئولان و البته گاهی از ترس مقام بالاتر است که افراد فرزندان آنها را تکریم میکنند، امتیاز میدهند و بزرگشان میکنند. مردم باید کمر همت به نابودی این فرهنگ غلط ببندند. تصمیم بگیرند کسی را بهخاطر نسبت فامیلی تکریم نکنند. در فضای مجازی افراد را صرف آقازاده بودن دنبال نکنند. شاید به نوعی برای بازگشت به حالت عادی نیاز باشد برای مدتی فرزندان مسئولان را بایکوت کنیم اما با برخوردهای احتمالی چه باید کرد؟
آیا قانون میتواند مقابل آقازادهها بایستد؟ ضعفهای قانونی مقابله با سوءاستفاده از موقعیت هم وجود دارد، حتی وقتی ثابت شود فلان مسئول برای فرزندش پارتیبازی کرده، از رانتی بهره برده و... باز هم اراده برخورد قضایی با او نیست. برای همین است که به رغم ازدیاد سوءاستفاده آقازادهها از موقعیت پدر و مادر خود، هیچ پروندهای در این زمینه تشکیل نمیشود.
آقازادگی اعتماد مردمی را تهدید میکند
بزرگترین خطر آقازادگی ایجاد ناامیدی در مردم و از بین بردن اعتماد آنان است. مردم عادی که به هیچ جایی وصل نیستند، با خود میگویند یک عده دور هم نشستهاند و برای ما تصمیم میگیرند و مناصب نسل به نسل بین خودشان توزیع میشود، دیگر چه جای تلاش برای ما؟ دیگر چه جای نقشآفرینی ما؟ مشکل فقط برعهده گرفتن مناصب حکومتی نیست؛ فرزندان مسئولان با رانت سیاسی و اطلاعاتی موقعیتهای اقتصادی را هم در دست میگیرند و موقعیت برابر برای سرمایهگذاری و تحصیل مال و ثروت از مردم دریغ میشود.
این میانه مسئولانی هم که مشی آقازادگی ندارند و تعدادشان هم کم نیست، نامشان در این سیاهیها گم میشود، چه آنکه لکههای سیاه بر سپیدی آرمانهای انقلاب اسلامی بیشتر به چشم میآید. در چنین فضایی گفتن از شایستهسالاری، گفتن از موقعیت یکسان برای رسیدن به مناصب حکومتی، گفتن از برابری و گفتن از همسطحی مسئولان و مردم، شعاری بیش نخواهد بود.
منبع: روزنامه جوان