به گزارش مشرق، ترور، انفجار و کشتار تنها ارمغان گروهک منافقین برای مردم ایران در سال های دهه شصت بود. گروهکی که بیش از ۱۲ هزار نفر بی گناه را به خاک و خون کشید و توانست بسیاری از چهره های تاثیر گذار انقلاب اسلامی از جمله شهیدان بهشتی، باهنر، رجایی، دستغیب، صدوقی، مدنی، اشرفی اصفهانی را به شهادت برساند.
همزمان با سالروز شهادت شهیدان رجایی و باهنر در حادثه تلخ انفجار نخست وزیری با «احمد کریم پور» مسئول وقت کمیته چک و خنثی بمب در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به گفتگو نشستیم.
مشروح این گفتگو در ادامه از منظرتان می گذرد.
به عنوان کسی که در دهه شصت عهده دار مسئولیتی نسبتا حساس بوده اید، بفرمایید به نظر شما این دهه چه ویژگی هایی داشت که امروز باید نگران ناشناخته بودن و مظلوم واقع شدن آن باشیم؟
حقیقت این است که یک جمعی آمده بودند تا این نهضت و انقلابی را که بر مبنای نیاز هستی شکل گرفته بود را ساقط کنند. آن ها از سال ۱۳۴۲ به دنبال ضربه زدن به این حرکت بودند و در سال ۱۳۶۰ آمدند تا انتقام تمام این مدت و عدم موفقیت شان را از انقلاب بگیرند.
ترور یک کار اطلاعاتی و نفوذی است که البته اعتقاد دارم منافقین به تنهایی فهم این موضوع را نداشتند و قطعا خط ترور افراد شاخص انقلاب توسط عوامل خارجی به آنها داده شده استدر سال ۱۳۶۰ آن هایی که توفیق پیدا نکرده بودند در همه ابعاد این انقلاب را سرنگون کنند، در صدد بر آمدند که انتقام بگیرند. این سال در واقع سال انتقام دشمنان اسلام از عوامل تاثیرگذار و کسانی است که این مجموعه اسلامی را بنا کرده بودند.
همه دشمنان اعم از چپ، راست، جریان التقاط، ملی گرا و ... به دلیل عدم موفقیت در به زمین زدن انقلاب اسلامی آمده بودند تا از عوامل تاثیرگذار انتقام بگیرند.
منافقین برای انتقام گرفتن راهکار نظامی را دنبال می کنند، چه عواملی باعث می شود تا منافقین توان مقابله با حکومت مستقر را در خود ببیند و دست به اسلحه ببرند؟
به نظر من منافقین در جنگ شهری، کاملا شکست خوردند و وارد فاز دیگری شدند چرا که با ترور، انفجار و اقدامات تروریستی نتوانستند به آنچه که می خواهند دست پیدا کنند و به آن نیز اعتراف کردند که در جنگ شهری شکست خورده اند، لذا تصمیم گرفتند با کمک کردن به عوامل بیرونی مانند عراق، آمریکا و حتی شوروی زمینه های براندازی نظام را فراهم کنند.
شما اعتقاد دارید که منافقین در جنگ شهری شکست خورده اند، در حالی که انفجار ساختمان حزب جمهوری، انفجار ساختمان نخست وزیری و به شهادت رساندن ۱۷ هزار نفر از عموم مردم توسط آن ها انجام شده است.
جنگ ها دارای طبقه بندی جنگ شهری، جنگ نیمه سخت، جنگ سخت و جنگ نرم هستند. ترور را نباید جنگ حساب کرد. ترور یک کار اطلاعاتی و نفوذی است که البته اعتقاد دارم منافقین به تنهایی فهم این موضوع را نداشتند و قطعا خط ترور افراد شاخص انقلاب توسط عوامل خارجی به آنها داده شده است. آن ها در ششم تیرماه حضرت آیت الله خامنه ای را ترور می کنند، در هفتم تیرماه حزب جمهوری و در هشتم شهریور ماه دفتر نخست وزیری را مورد هدف قرار می دهند. رانند آقای محسن رضایی بعنوان فرمانده وقت اطلاعات سپاه، یک نفوذی بود
اما در خصوص ۱۷ هزار شهید ترور این نکته قابل ذکر است که تمام این ۱۷ هزار شهید توسط منافقین ترور نشده اند؛ ۱۲ هزار نفر از این شهدا توسط منافقین به شهادت رسیده اند. نکته جالب این است که آن ها شریف واقفی را همانگونه کشتند که امروز داعش قتل عام می کند. بدین معنا که یک سبک بیرونی و صهیونیستی مشترک بین آن ها وجود دارد.
آیا در سیستم حاکم نگاه مثبتی به منافقین وجود داشت که توانسته بودند در مناصب استراتژیک نفوذ کنند و یا اینکه از توانمندی خاصی برخوردار بودند؟
هیچگاه نظر مثبتی نسبت به این شاخه فکری وجود نداشت. آن ها زمانی که وارد فاز مبارزه مسلحانه شدند، از ایدئولوژی خوبی برخوردار نبودند. بلکه زمانی که دیدند مبارزین سیاهکل وارد عملیات مسلحانه شدند تصمیم گرفتند وارد فاز نظامی شوند. درصورتی که هیچ ایدئولوژی اسلامی بالای سر آنها وجود نداشت و بدین ترتیب چه از نظر ایدئولوژی و چه از نظر رفتار اجتماعی هرگز نظر مثبتی نسبت به آن ها وجود نداشت.
منافقین شریف واقفی را همانگونه کشتند که امروز داعش قتل عام می کند. بدین معنا که یک سبک بیرونی و صهیونیستی مشترک بین آن ها وجود داردمن خاطرم هست که آنها دفتر مرکزی اطلاعات سپاه را در خیابان پاسداران با موشک آر. پی جی مورد هدف قرار دادند. وقتی که یک جریانی دست به اقداماتی از این قبیل می زند طبیعتا هیچ اعتبار و نظر مثبتی نسبت به آنها وجود نخواهد داشت.
بدین ترتیب آن ها برای وارد کردن ضربه به نظام هیچ راه دیگری بجز نفوذ نداشتند و در این زمینه نیز توانستند به نقاط بسیار زیادی نفوذ کنند به طوری که راننده آقای محسن رضایی به عنوان فرمانده وقت اطلاعات سپاه، یک نفوذی بود.
درواقع آن ها با استفاده از ابزار نفوذ که در قالب نفوذ اطلاعاتی، فیزیکی و انسانی بود توانستند سه الی چهار مورد نفوذ موفق داشته باشند که البته ما دو نفوذ ثابت از آن ها سراغ داریم که یکی «کلاهی» در حادثه حزب جمهوری بود و دیگری «کشمیری» در انفجار ساختمان نخست وزیری است اما نفوذ اجتماعی منافقین فراتر از اینها بود؛ بعنوان مثال در حادثه مسجد ابوذر، ترور شهدای محراب و بسیاری از ترورهایی که در جامعه انجام می دادند ثمره نفوذ اجتماعی منافقین در جامعه بود.
نکته دیگری که لازم است گفته شود این است که منافقین به طور کامل آموزش دیده بودند و آدم های مخصوصی برای این گونه کارها تربیت شده بودند. به اعتقاد بنده حتی انفجارهایی که امروز در سطح دنیا توسط داعش، القاعده، بوکوحرام و دیگر گروه های تروریستی شاهد آن هستیم، از لحاظ علم انفجاری توسط منافقین پشتیبانی می شوند.
آن ها از نظر فنی و علم ساخت مواد منفجره بسیار افراد مسلط و دوره دیده ای داشتند. بعنوان مثال در انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی و یا ساختمان نخست وزیری، آن ها کار فنی بسیار پیچیده ای را انجام داده بودند. حتی کیفی که در اختیار کشمیری بود، در واقع برای ترور حضرت امام(ره) طراحی و ساخته شده بود اما به لطف الهی و با سماجتی که نیروهای حفاظت بیت امام انجام دادند نتوانست به هدف شوم خود برسد.
هیچگاه نسبت به این افراد حساسیتی در دستگاه های اطلاعاتی به وجود نیامد؟
متاسفانه خیر.
این اتفاق به دلیل ضعف دستگاه ها بود؟
خیر، به خاطر نوع ورود این افراد بود که هیچگونه احتمالی برای نفوذی بودن آن ها در نظر گرفته نمی شد چراکه غالبا با معرفی افراد مورد وثوق وارد سیستم و به کار گرفته می شدند. البته یک نکته که باید گفته شود این است که سیستم الکترونیک در این دوره با آن زمان متفاوت است. در آن زمان سیستم الکترونیک در اختیار نداشتیم و به صورت بازرسی فیزیکی بود که اعتماد هم این سیستم فیزیکی را فلج می کرد.
به همین دلیل هیچگاه باور نمی کردیم کسانی مانند «کلاهی» و یا «کشمیری» اقدام به بمب گذاری کنند. در واقع اعتمادی که این افراد در کنار شخصیت های مورد اعتماد کسب کرده بودند موجب این نفوذ ها می شد.
جناب کریم پور؛ به عنوان مثال در روز ششم تیر که حادثه مسجد ابوذر رخ داد، شهید بهشتی به دلیل این رخداد سخنرانی همان شب خود در مسجد میدان خراسان را لغو کردند، این سوال پیش می آید که چرا اتفاق ششم تیر باعث نشد تا جلسه حزب جمهوری در روز هفتم تیر لغو شود؟
این انتقام گیری در یک زمان بسیار کم اتفاق افتاد. در خصوص انفجار مسجد ابوذر، همانطور که قبلا هم گفته شد، یک نفوذ اجتماعی از طریق گروهک فرقان بود و به عنوان نفوذ محوری مطرح نیست.
من حتی در ماجرای انفجار حزب جمهوری بلند کردن تیرآهن ها را هم کار منافقین می دانم چراکه افرادی را در آن هنگام آنجا می دیدیم، که امروز مسئله دارندپس از این ترور یک حساسیت همه گیر در برابر مسئله امنیت و حفظ آن به وجود آمد و نشست هفتم تیر حزب جمهوری هم به اعتقاد بنده ناظر بر موضوع امنیت بود که قصد داشتند بر حفظ امنیت افراد کلیدی انقلاب تاکید کنند که حضور افرادی از طیف ها و قشرهای مختلف در این جلسه نیز گواه آن است.
در واقع مجموعه ای که به این نتیجه رسیدند که انقلاب اسلامی را با وجود امام و یارانش نمی توان براندازی کرد و فقط از راه حذف فیزیکی می توانند انقلاب را از بین ببرند، در طول یک ماه همه ضربات خودشان را زدند و این فرصت را به ما ندادند تا بتوانیم بصورت نفر به نفر، افراد را بررسی کنیم.
شرایط انفجار در ساختمان حزب جمهوری چگونه بود؟
در ساختمان حزب جمهوری دو انفجار رخ داد؛ یکی در مقابل شهید بهشتی بود و دیگری برای فرو ریختن سقف ساختمان. سالن جلسات حزب ۲۴ متر طول و ۱۲ متر عرض داشت که جلوی آن به همین میزان یک حیاط وجود دارد. نحوه طراحی ساختمان به این صورت بود که وسط سالن ۲ ستون بزرگ وجود داشت که تمام وزن تیرآهن های افقی بر روی این دو ستون قرار داشت؛ به همین دلیل برای تخریب ساختمان باید این ستون ها تخریب می شد که با استفاده از قاب عکس هایی که درون آن ها مواد منفجره کار گذاشته شده بود، این دو ستون تخریب شدند.
در مقابل تریبون شهید بهشتی نیز قرآن بود که زیر آن ها نیز بمب گذاشته شده بود و نکته اصلی این است که تمام این کارها توسط کسی انجام شده بود که مسئول برگزاری مراسمات حزب بود. بعدها که عده ای معتقد بودند این عملیات ممکن است از مدرسه ای که در پشت حزب قرار داشته انجام شده باشد، با ادله محکم به آنها ثابت کردیم که کار «کلاهی» بوده است.
کشمیری به بهانه اینکه می خواهد امنیت جلسه حفظ شود درب اصلی را می بست تا کسی وارد نشود و خودش چای می ریخت و برای مهمانان می آوردمن حتی بعد از انفجار هم دست منافقین را در کار می دیدم. در آن شب وقتی که به محل انفجار رسیدم، بلافاصله جرثقیل برای بلند کردن تیرآهن ها رسید، بلند کردن اولین تیرآهن همزمان بود با به شهادت رسیدن ۵۰ درصد افرادی که در زیر آوار گیر افتاده بودند چراکه ما هنوز صدای فریاد آنها را می شنیدیم. وقتی که جرثقیل تیرآهن ۱۲ متری که ستون سقف بود را بلند کرد، کل سقف به یک باره فرو ریخت در حالی که افراد زیر آن بودند. من حتی بلند کردن تیرآهن را هم کار منافقین می دانم چراکه افرادی را که در آن هنگام آنجا می دیدیم، امروز مسئله دارند.
در ساختمان نخست وزیری انفجار به چه صورت انجام شد؟
کشمیری در طول مدت حضور خود در نخست وزیری همواره در حال انجام اقداماتی برای عادی سازی و جلب اعتماد از نظر امنیتی بود. به عنوان مثال در ساختمان نخست وزیری در یک گوشه ای یک شیر آب گذاشته بود که در کنار آن، سماور و استکان و نعلبکی نیز به تعداد افراد گذاشته بود. زمانی که جلسات شروع می شد، او به بهانه اینکه می خواهد امنیت جلسه حفظ شود، درب اصلی را می بست تا فردی وارد نشود و خودش چای می ریخت و برای مهمانان می آورد.
در روز قبل یعنی هفتم شهریور ماه بمبی را در هشت متری بیت امام(ره) کشف کردند که درون کپسول گازی جاسازی شده بود که به منزل امام می رفتدر روز هشتم شهریور هم که جلسه با حضور آقایان رجایی، باهنر، دستجردی و شخص کشمیری برگزار می شد، او از درون کیف خود یک سند برای عادی سازی بیرون می آورد و سپس کیف را پایین می گذارد و کمی هم آن را به سمت آقای رجایی هُل می دهد و پس از آن به بهانه ریختن چایی به بیرون از اتاق می رود که انفجار صورت می گیرد. شدت انفجار باعث می شود تا آقایان رجایی و باهنر در دم به شهادت برسند و جنازه آن ها تقریبا تکه تکه شده بود.
شما در روز انفجار نخست وزیری کجا بودید؟
ما در همان موقع در حال خنثی سازی بمبی در پادگان امام حسین (محل استقرار هنگ نوجوانان) بودیم و از روی ارتفاع، انفجار را از راه دور مشاهده کردیم. همین بمبی هم که در حال خنثی سازی آن بودیم، داستان شنیدنی دارد. در روز قبل یعنی هفتم شهریور ماه بمبی را در هشت متری بیت امام(ره) کشف کردند که درون کپسول گازی جاسازی شده بود که به منزل امام می رفت. در واقع در روز قبل از انفجار نخست وزیری آن ها قصد داشتند تا حضرت امام (ره) را مورد سوء قصد قرار دهند.
سرنوشت کشمیری چه شد؟
کشمیری پس از خروج از سالن جلسه به سمت همان سماور می آید، قوری چای را به بهانه شستن آن بر می دارد و به بیرون ساختمان می آید و فرار می کند. منزل کشمیری در نزدیکی نخست وزیری قرار داشت، پس از انفجار او سریعا به منزل می رود با همسر و فرزندان خود از طریق فرودگاه مهرآباد به مقصدی نامعلوم پرواز می کند و دیگر هم اطلاعی از او به دست نیامد.
تلاشی برای این کار انجام نشد و یا اینکه جریانی از این کار جلوگیری کردند؟
خیر، برای پیدا کردن سرنخ هم از کلاهی و هم کشمیری تلاش صد در صدی شد؛ گواه خود من هستم که تلاش بسیار زیادی برای دنبال کردن آنها انجام شد اما نتوانستیم آنها را پیدا کنیم به دلیل اینکه نمی دانستیم با چه هویتی و از چه طریقی فرار کرده است.
شما در خصوص انفجار حزب جمهوری گفتید که رد پای برخی افراد را می بینید که امروز مسئله دار هستند، در خصوص انفجار نخست وزیری چطور؟ آیا در این انفجار هم رد پایی از افرادی که امروز مسئله دار هستند قابل مشاهده است؟
بگذارید بگوییم نه! گاهی وقت ها می گوییم یک نفر سهل انگاری کرد. در خصوص نخست وزیری هم اینگونه است چراکه به طور طبیعی پس از دو عملیات مهم مانند ترور آیت الله خامنه ای و انفجار حزب جمهوری، مسئولین حفاظت از نخست وزیری می بایست حساسیت بیشتری به خرج می دادند. در حزب جمهوری سهل انگاری باعث شد تا شهدای ما بیشتر شود چراکه زمانی که سقف اول برداشته می شود استدلال این است که زودتر به آیت الله بهشتی برسند، اما به نظر من استدلال این بود که این سقف را بردارند تا اگر ایشان هنوز زنده هستند، سمت دیگر سقف بر روی ایشان بریزد. حتی گاهی اوقات بعضی از این افراد عمامه به سر هستند.
پس از وقوع انفجار نخست وزیری جریان هایی به وجود می آید که امروز در خصوص آن اما و اگر هایی مطرح است؛ مانند بحث جسدسازی که برای کشمیری صورت گرفت، آیا هستند افرادی که هدف دار در این زمینه عمل کرده باشند؟
ما با سه دسته از افراد شامل موافقین، مخالفین و معاندین انقلاب مواجه هستیم. کسانی که تمام تلاششان را برای براندازی انقلاب به کار گرفته اند مانند منافقین، جزو معاندین هستند. در این بین هستند افرادی که جزو آنها نیستند، اما مخالف اند. من می خواهم بگویم که مخالفین از این حادثه لذت بردند و همین جریان بود که پس از انفجار نخست وزیری در جریان رسیدگی به آن دست انداز ایجاد کرد. در واقع وقوع حوادثی که به دست منافقین رقم خورد باعث ایجاد یک خلاء در حاکمیت شد و عده ای از آن سوء استفاده کردند.
ساختار کمیته خنثی سازی بمب در آن زمان چگونه بود؟
در کمیته ای که تحت عنوان «کمیته چک و خنثی بمب» وجود داشت و بنده مسئولیت این کمیته را برعهده داشتم، عناصری از کمیته، شهربانی، اداره دوم، ارتش و سپاه وجود داشت. علاوه بر این در این گروه ۳ پزشک هم حضور داشت و یکی از بیمارستان های تهران هم برای استفاده از دستگاه رادیولوژی با ما همکاری می کرد. در آن زمان گزارشات بمب گذاری بسیار زیاد بود اما در کنار آن امکانات خنثی سازی نیز بسیار محدود بود. بعنوان مثال دیگ خنثی سازی نداشتیم که در آن زمان پیشنهاد دادم بهترین کاری که می توان کرد استفاده از لاستیک چرخ جلوی هواپیما است که با ایجاد یک استوانه با آن ها می تواند مانند یک دیگ خنثی سازی عمل کند.
بمب گذاری های دیگری که از لحاظ فنی قابل توجه باشند، رخ داد؟
یکی از زیباترین بمب ها از نظر فنی که در آن زمان کشف و خنثی سازی شد، بمبی بود که در یک قاب عکس از امام(ره) که از ترکیه آمده بود، جاسازی شده بود. این قاب عکس بنا بود در نماز جمعه پشت سر آیت الله موسوی اردبیلی قرار بگیرد.
زمانی که به بنده اطلاع دادند چنین قاب عکسی وجود دارد دستور دادم آن را به بیمارستان ببرند تا توسط دستگاه X-Ray مورد بازبینی قرار گیرد و زمانی که عکس آن را گرفتیم مشاهده کردیم که دور این قاب عکس مواد منفجره و چاشنی انفجاری کار گذاشته شده است.
تهدیدات دیگری که متوجه سران نظام و انقلاب باشد در آن زمان وجود داشت؟
یک مورد بود که در آن هدف حذف شخص حضرت امام(ره) بود؛ به این ترتیب که قطب زاده منزلی را در کنار منزل حاج احمد آقا و در نزدیکی منزل امام اجاره کرده بود. از زیر این خانه قناتی عبور می کرد که در نهایت در حوز بیت امام بیرون می آمد. برنامه ریزی آنها به این صورت بود که بسته های انفجاری را که در منزل قطب زاده دپو شده بود از طریق این قنات به زیر بیت امام(ره) فرستاده تا منفجر شوند.
اگر کسی تفکر مقابله با استکبار را داشته باشد هیچ گاه نباید موضوع منافقین را نادیده بگیرد
شب قبل از آن روزی که بنا بود این اقدام صورت بگیرد، سگ یکی از همسایگان از روی دیوار به خانه قطب زاده که در مجاورت آن ها بوده می رود؛ صاحب خانه موضوع را به عوامل کمیته که در آنجا بودند می گوید و آنها هم از روی دیوار به داخل حیاط نگاه می کنند و چیزی را مشاهده نمی کنند که صاحب خانه به آنها می گوید در این ساختمان ها زیرزمین و قنات وجود دارد که وقتی عوامل کمیته به زیرزمین می روند، سگ را می بینند که روی جعبه های مواد منفجره نشسته است و آنجا ماجرا لو می رود که منجر به دستگیری قطب زاده و در نهایت اعدام وی می شود.
در ابتدای صحبت هایتان اشاره کردید که آنچه امروز داعش در حال انجام دادن آن است، نشأت گرفته از تفکر منافقین است؛ در عین حال جریانی در حال القای این موضوع به جامعه است که جریان منافقین به پایان رسیده است و در گام بعدی وارد این موضوع می شوند که اعدام برخی عوامل اصلی منافقین در دهه شصت کار اشتباهی بوده است؛ بعنوان کسی که در مسئولیت های مختلف نظامی و اطلاعاتی حضور داشته است آیا معتقدید که جریان منافقین به پایان رسیده و دیگر وجود نخواهند داشت؟
امروز بعنوان مثال اگر حوزه فکری شخصی مانند ترامپ بعنوان رئیس جمهور آمریکا را بررسی کنید، متوجه خواهید شد که دغدغه آن ها این است که هزینه های سنگین و نقشه های آن ها برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران همواره توسط رهبریت انقلاب نقش بر آب می شود. زمانی که دولتی مانند ایالات متحده دغدغه اصلی خود در خاورمیانه را ایران مطرح می کند؛ آیا حاضر است که ابزارهای مقابله با آن را از دست بدهد؟ آیا ابزاری قوی تر از سازمان منافقین نیز امروز در دست آن ها قرار دارد؟
اگر کسی تفکر مقابله با استکبار را داشته باشد هیچ گاه نباید موضوع منافقین را نادیده بگیرد. تا زمانی که حیات انقلاب اسلامی ادامه دارد، مقابله استکبار با این انقلاب به وسیله ابزارهایی مانند سازمان منافقین نیز وجود دارد. افرادی هم که امروز منکر حقانیت اعدام منافقین در دهه شصت هستند، قطعا به فشار ضربات و لطمه هایی که این جریان به کشور وارد کرده است، پی نبرده اند. ما با گروهی مواجه هستیم که ۱۲ هزار نفر فقط با تفنگ و انفجار آنها ترور شده است.
آن ها این حقیقت را درک نکرده اند که حذف شخصیتی مانند شهید مطهری چه ضربه ای به اسلام زد و یا شخصیتی مانند شهید بهشتی که به فرموده امام(ره) یک ملت بود. در یک کلام افرادی که امروز چنین مواردی را مطرح می کنند، فهم لازم را برای دشمن شناسی را ندارند.