به گزارش مشرق، سیاستهای عربستان سعودی در منطقه طی سالهای گذشته همواره موجبات شعلهور شدن بیش از پیش آتش جنگ را فراهم کرده است. کارنامه سعودیها نشان میدهد که آنها نهتنها سوابق درخشانی در زمینه مبارزه با تروریسم نداشتهاند، بلکه در بسیاری از موارد با اقدامات نسنجیده و نابخردانه خود موجب گسترش پدیده شوم تروریسم نیز شدهاند. حمایتهای مالی عربستان سعودی از تروریستهای داعش در سوریه طی بیش از شش سال و نیم گذشته و همچنین حمایتهای غیرمستقیم آنها از تکفیریها در عراق و همزمان، انجام عملیات نظامی متجاوزانه علیه مردم بیدفاع و بیگناه یمن، به خوبی موید نقش مخرب سعودیها در ترویج تروریسم است.
خاندان سعودی در طول این مدت تلاش کردهاند با تبعیت از ایالات متحده آمریکا به نوعی منافع رژیم صهیونیستی در منطقه را تامین کنند. حمایت از تروریسمی که محور مقاومت را در سوریه هدف قرار داده است و همچنین نسلکشی شیعیان بیگناه در یمن، خود به تنهایی گواه این مدعاست. آنچه منافع صهیونیستها را تامین میکند، تجزیه کشورهای مختلف منطقه و فروپاشی آنها از یکسو و نسلکشی شیعیان و نابودی آنها از سوی دیگر است. عربستان سعودی نیز تاکنون در همین راستا گام برداشته و با سلسله سیاستهای جنگطلبانه خود تلاش کرده به اهداف رژیم سعودی جامه عمل بپوشاند. ریاض اما در طول سالهای گذشته در تحقق اهداف شوم منطقهای خود با مانع بزرگی به نام جمهوری اسلامی ایران مواجه شده است. اگر حمایتهای تهران از محور مقاومت و همچنین منافع ملتهای منطقه وجود نداشت، اکنون شاهد تحقق اهداف ریاض بودیم. مقامات رژیم سعودی نیز خود به خوبی به این مساله واقف هستند که عامل اصلی عدم خواستههای نامشروع و اهداف توسعهطلبانهشان در منطقه، اقدامات سازنده جمهوری اسلامی ایران بوده است.
از همین رو، همواره شاهد بودهایم که مسئولان ریاض بهویژه «عادل الجبیر» وزیر خارجه سعودی اتهامات ناروا و بیاساسی را به تهران نسبت میدهند. با تمام اینها، سلسله تحولات اخیری که در عرصه سیاسی به وقوع پیوسته است، نشان میدهد عربستان سعودی تصمیم به بازگشت از بیراههای گرفته که مدتها در آن گام نهاده است. از مواضعی که مسئولان عالیرتبه سعودی ازجمله «محمد بن سلمان» ولیعهد سعودی اخیرا اتخاذ کردهاند، میتوان اینگونه استنباط کرد که ریاض درصدد بازنگری در پروندههای مهم منطقه و تجدیدنظر در سیاستهای ریاض در قبال آنهاست.
سلسله اظهارنظرهای مقامات ریاض در قبال بحران سوریه و مساله ماندن یا رفتن بشار اسد، دیدگاه آنها درخصوص تداوم جنگ یمن و حمایتهای پیدرپی آنها از ثبات عراق و لزوم بازسازی آن ازجمله مواردی است که چرخش 180 درجهای سعودی در سیاستهای منطقهای را نمایان میکند.
ایدئولوژی خاندان سعودی از زمان تکیه زدن بر مسند قدرت در عربستان بهگونهای بوده است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در حدود 40 سال پیش، عملا وجه تشابه و اشتراکی میان هیچیک از دو طرف برای تقویت روابط و مناسبات گوناگون در عرصههای مختلف وجود نداشته است. البته این به آن معنا نیست که جمهوری اسلامی ایران هیچتلاشی برای برقراری روابط حسنه با سعودیها طی قریب به چهار دهه گذشته نکرده است. بلکه برعکس، در این زمینه گامهای بسیار بلندی در راستای اعتمادسازی برای طرف مقابل نیز برداشته شده که البته تاکنون موفقیتآمیز نبوده است. علت اصلی این مساله نیز این است که عربستان سعودی ضمن نادیده گرفتن اهداف جنگسالارانه و توسعهطلبانه خود، ایران را عامل اصلی ناکامیهای همیشگی خود در سیاستهای منطقهایاش قلمداد میکند. این در حالی است که تهران هیچگاه منافع هیچکشوری را در منطقه به خطر نینداخته است و تنها از به مخاطره افتادن منافع ملتها جلوگیری کرده است؛ حال اگر سعودیها عامل به خطر افتادن منافع ملتها بودند و ایران به جلوگیری از این مساله مبادرت ورزیده، مسئولیت اصلی بر دوش ریاض است و نه تهران. با این وجود، عربستان سعودی تاکنون ضمن شانه خالی کردن از مسئولیتهایی که خود بهتنهایی باید بر دوش بکشد، تلاش کرده است ایران را نزد افکار عمومی تخریب کند.
بازنگری سیاستهای ضدایرانی
با وجود مشاهده سیاستهای غضبآلود و کینهتوزانه مقامات سعودی علیه جمهوری اسلامی ایران طی سالهای گذشته، به نظر میرسد این روند طی هفتههای گذشته بسیار تعدیل شده است. «عادل الجبیر»، وزیر خارجه سعودی که عادت کرده بود تقریبا به صورت روزانه یا هفتگی اظهارات تند و تیزی را علیه جمهوری اسلامی ایران مطرح کند، اکنون سکوت سنگینی را پیشه کرده است و از بیان اظهارات سختگیرانه علیه تهران خودداری میکند. از سوی دیگر، «محمد بن سلمان»، ولیعهد سعودی نیز که روزی در گفتوگو با یک رسانه سعودی از عدم وجود مشترکات میان تهران و ریاض سخن گفته بود، اکنون دیگر هیچاصراری روی مواضع سابقش ندارد. افزون بر این، کوتاه آمدن مقامات سعودی از شرط و شروط عجیبی که پیش روی حجاج ایرانی برای مشارکت در فریضه حج قرار داده بودند، سیگنال مثبت دیگری است که ریاض برای جمهوری اسلامی ایران فرستاده است. این در حالی است که سال گذشته حجاج ایرانی به دلیل سیاستهای خصمانه و سختگیرانه عربستان سعودی موفق به مشارکت در فریضه الهی حج نشدند. تمامی اینها در حالی است که «عادل الجبیر»، وزیر خارجه سعودی که به لفاظی علیه تهران شهره شده بود، در حاشیه نشست سازمان همکاری خلیج فارس در روز اول آگوست سال جاری میلادی، زمانی که با «محمد جواد ظریف»، وزیر خارجه ایران مواجه میشود، به سمت وی میرود و با او مصافحه میکند؛ اقدامی که حاکی از نرم شدن مواضع ریاض در قبال تهران است. علاوهبر آنچه گفته شد سلسله اخبار گوناگونی که از درخواست ریاض از برخی طرفهای منطقهای برای وساطت میان ایران و عربستان به گوش میرسد نیز خود بهتنهایی حکایت از آن دارد که ریاض به دنبال تغییر در سیاستهای خود در قبال جمهوری اسلامی ایران است؛ تغییراتی که در آینده نیز بیش از پیش جلوه خواهد کرد.
تجدیدنظر در پرونده عراق
از زمان ظهور گروه تروریستی ـ تکفیری داعش در عراق شاهد سیاستهای عربستان سعودی در حمایت از این گروه بودهایم. سعودیها طی قریب به دو سال گذشته از هیچتلاشی برای ارائه حمایتهای مالی گسترده از تروریستهای تکفیری داعش دریغ نکردهاند. با این حال، هیچیک از این تلاشها تاکنون به نتیجه دلخواه عربستان سعودی منجر نشده است. مقامات ریاض در طول این مدت تمام تلاش خود را برای تجزیه خاک عراق و ضربه زدن به بزرگترین گروه مردمی در این کشور یعنی گروه «حشدالشعبی» به کار بستهاند. اظهارات تند و مداخلهجویانه سفیر سابق ریاض در بغداد علیه حشدالشعبی هنوز از اذهان پاک نشده است. با این وجود، اکنون اینگونه استنباط میشود که پس از فروپاشی داعش در عراق، عربستان سعودی قصد تجدیدنظر در پرونده این کشور را ندارد. در همین راستا اخیرا «محمد بن سلمان»، ولیعهد سعودی اعلام کرد که ریاض خواهان صلح و ثبات عراق است و برای تحقق این مساله تلاش میکند. از سوی دیگر، سایر مقامات عراقی نیز برای بازسازی نقاط مختلف عراق از جمله شهرهای موصل و تلعفر پس از نابودی داعش اعلام آمادگی کردهاند. افزون بر این، دیگر هیچنشانهای از مداخلات بیپایه و اساس سعودیها در عراق به چشم نمیخورد. بهعنوان مثال میتوان به عملیات آزادسازی شهر تلعفر اشاره کرد که خاندان سعودی هیچتلاشی برای کارشکنی و سنگاندازی در مسیر آزادسازی این شهر صورت ندادند تا بار دیگر ثابت شود ریاض به دنبال تغییر مواضع سابق خود در قبال دولت بغداد است.
تقویت روابط با مصر
پس از خلع محمد مرسی از قدرت و روی کار آمدن «عبدالفتاح السیسی» بهعنوان رئیسجمهور جدید مصر در ژانویه سال 2011، عربستان سعودی اولین کشوری بود که برای رئیسجمهوری جدید مصر پیام تبریک ارسال کرد. مصر در طول تاریخ نشان داده است که همواره در تحولات مختلف منطقه نقش محوری داشته است؛ هرچند حوادث سالهای اخیر این کشور، قاهره را از ایفای نقش راهبردی خود تا حدود زیادی دور کرده است. عربستان سعودی که امید زیادی به تقویت روابط خود با مصر در سایه ریاستجمهوری السیسی داشت، خیلی زود با دولت قاهره بر سر مسائل مختلف ازجمله بحران سوریه به اختلاف برخورد کرد. سعودیها که همواره بر لزوم کنارهگیری بشار اسد از قدرت در سوریه تاکید داشتند با رئیسجمهوری مواجه شدند که اولویتش بقای اسد در قدرت بود. روابط میان دو کشور از آنجا رو به بهبودی گذاشت که دولت قاهره دو جزیره «تیران» و «صنافیر» را به آسانی به ریاض واگذار کرد. همگرایی ریاض و قاهره در بحران قطر و ایستادن آنها در کنار یکدیگر در این بحران نیز جلوهای دیگر از بهبود روابط دوجانبه آنها محسوب میشود.
هجمه علیه قطر
برخلاف عقلانیتی که به نظر میرسد مقامات عربستان سعودی در قبال پروندههای مختلف منطقه در پیش گرفتهاند، هیچتدبیر در پسپرده سیاست جدید آنها در قبال قطر دیده نمیشود. سعودیها با هدف امتیازگیری سیاسی و اقتصادی از دولت قطر، ضمن بسیج کردن شماری دیگر از کشورهای عربی علیه دوحه، آن را به محاصره درآوردند و تحریمهای شدیدی را علیه آن وضع کردند. این در حالی است که قطر بارها بر لزوم نشستن بر میز مذاکره با عربستان سعودی بهمنظور حلوفصل مشکلات فیمابین تاکید کرده است. با این حال، عربستان سعودی هیچگاه به این درخواستها پاسخ مثبت نداده است. البته سیاستهای عربستان در قبال قطر تاکنون خاندان سعودی را به نتیجه دلخواه نرسانده و همین مساله موجب شده است اینگونه استنباط شود که آنها در آیندهای نهچندان دور، در سیاستهایشان در مقابل دوحه نیز تجدیدنظر خواهند کرد.
منبع: فرهیختگان