به گزارش مشرق، متن یادداشت عباس سلیمی نمین مدیر دفتر مطالعات و تدوین تاریخ ایران به شرح ذیل می باشد:
ظرفیتسازی برای تحمل اندیشهها و دیدگاههای متفاوت را میبایست از درون جریانات و گروهها آغاز کرد. بدون تردید احزاب و دستهجات سیاسی محل رشد و تربیت سیاستمداران به حساب میآیند.
مواجه شدن با افکار و نظرات مختلف و رسیدن به بردباری لازم در تعامل با صاحبان رأی و نظر طبعاً جزء آموزشهای مقدماتی در یک کار جمعی بهحساب میآید. اگر در ساختار احزاب نوعی جزمیت حاکم باشد یا به دلیل فقر برنامه، پریشانی غلبه یابد چگونه میتوانیم انتظار داشته باشیم کژتابیها و بیاخلاقیها در رقابتها درمان پذیرد؟
یکی از عواملی که امروز ما را از توانمندیها و استعدادهای بسیار موجود در جامعه محروم میکند کمتحملی مدیرانی است که با کسب اکثریت آرا به قدرت میرسند، اما نه تنها کمترین انعطافی در برابر دیدگاههای متفاوت از خود نشان نمیدهند، بلکه به بدترین وجهی منتقدان( ولو دلسوز و غیر رقیب) را از خود میرانند. غلبه این منش بر مدیریتها، موجب میشود که همواره کشور فقط با اتکا به بخشی از توانمندی فکریاش اداره گردد.
از این رو همه صاحبنظران بر این باورند که سیاستورزان میبایست قبل از رسیدن به قدرت در هستههای تشکیلاتی و حزبی تربیتهای لازم را برای مدارا و تعامل سازنده با دیگر صاحبان نظر پیدا کنند.
تأسفبارترین حالت ممکن در این زمینه آن است که در درون تشکلها نیز کمترین تفاوت دیدگاه از جانب همسویان تحمل نشود. امروز میدانداری نیروهای تند و غیراصولی در طیفهای مختلف سیاسی نه تنها انزوا و حاشیهنشینی شخصیتهای وزین را رقم زده بلکه کمتحملی را در بالاترین سطح ممکن به نمایش گذاشته است.
برای نمونه، آقای موسوی خوئینیها به عنوان یکی از شخصیتهای برجسته اصلاحطلب، ماه گذشته انتقادی جزئی به نحوه خاطرهنویسی مرحوم هاشمی رفسنجانی داشت. این انتقاد با هجمهای هتک کننده از درون تشکیلات مواجه شد.
از آن جا که هتک کننده خبرنگاری جوان است هرگز بحثی کارشناسی را در این زمینه مطرح نساخت بلکه صرفاً به تکرار اتهاماتی پرداخت که غیرمنطقیترین مخالفان آقای موسوی خوئینیها طی چهاردهه گذشته مطرح ساخته بودند.
این خبرنگار روزنامه شرق نوشت: "او بعد از آن روزنامه سلام را منتشر کرد. از اینجا به بعد به منتقد صریح اللهجه هاشمی بدل شد با همان دیدگاه چپ گرایانه و تأکید بر عدالت. او را از هنگام تسخیر سفارت آمریکا به خاطر ارتباطات ویژه اش با دانشجویان پیرو خط امام، پدر معنوی جریان چپ می دانند، دیدگاهی که تا مرز اتهام کمونیست بودن او به پیش رفت.
ماجرا به جلسات تفسیر قرآن و نهج البلاغه موسوی خوئینی ها در مسجد جوزستان یا جوستان (هر دو قرائت به کار رفته است)، و ارتباطش با اکبر گودرزی- رئیس گروه فرقان- بازمیگردد موسوی خوئینیها بارها این ارتباط و همچنین قرائتهایی که او را کمونیست یا حامی شوروی می خواند، تکذیب کرده است.
هاشم صباغیان- از اعضای نهضت آزادی- هم در سال ٨٩ درباره جلسات خوئینیها در مسجد جوستان به ماهنامه" یادآور" گفته بود: «واقعیت این است که ما در آن موقع هنوز به جوهره تفکر آنها (فرقان) پی نبرده بودیم. خود من بعدها ماهیت فرقانیها را فهمیدم و متوجه شدم از محصولات جلسه تفسیری آقای موسوی خوئینیها هستند».
شیخ جعفر شجونی هم در همان نشریه به نقل از شهید مطهری درباره موسوی خوئینیها مدعی می شود: «آقای مطهری معتقد بود او [موسوی خوئینی ها] مارکسیست شده است»".(روزنامه شرق، شماره 2912، تاریخ 25/04/1396)
روزنامه شرق البته در این حد بسنده نکرد بود بلکه همه اتهامات بیاساسی که در کتاب " شنود اشباح" علیه آقای موسوی خوئینیها طرح شده بود را مروری اجمالی!؟ کرد و در پایان متذکر شده بود که ایشان این اتهامات را تکذیب کردهاند! البته هر صاحبنظری متوجه شود که چگونه با بالابردن هزینه فکر متفاوت، صاحبنظران پیشکسوت در یک جریان را وادار به سکوت میکنند.
ظاهراً آقای موسوی خوئینیها هجمه نیروهای بیمنطق حاکم شده بر جریان اصلاحات را نادیده گرفت و باردیگر اظهار نظری برخلاف تبلیغات سیاه چندساله علیه شهردار سابق تهران نمود.
وی در نامهای به شهردار جدید ضمن درخواستی مبنی بر اینکه به جای تخریب سلف خود به مردم نوید شهری آبادتر را دهید نوشت: " بنده اطلاعات لازم برای داوری درباره آن چه گفته میشد یا گفته میشود را ندارم اما در سالهای گذشته، تهران را هرسال آبادتر از سال گذشته دیده ام" ( روزنامه آفتاب یزد، 6/6/1396)
خبرنگار این جریده نیز به تأسی از مشی تهاجمی روزنامه شرق به دنبال نقل این اظهار نظر متفاوت هجمه خود را آغاز میکند: " خوئینیها که گهگداری او را یکی از تأثیرگذاران راه اصلاحات میدانند در اقدامی قابل تأمل و نامهای بحث برانگیز این بار نه تنها به مدح و ثنای مدیریت قالیباف پرداخته ..." ( همان)
اگر برای تشخیص ماهیت سیاهنماییهای کارتلهای رسانهای علیه شهردار 12 ساله تهران نیاز به زمان باشد دستکم در مورد آن برچسبی که به جمله آقای خوئینیها زده میشود بهسهولت میتوان به قضاوت نشست. در کجای قضاوت این شخصیت برجسته اصلاحطلب " مدح" و" ثنا" وجود داشت که این گونه در صدد تخریب برآمدهاند؟
جریان تندرویی که تصور میکند از مخاطب خود بیشتر میفهمد و برای همیشه قادر است با هتک حرمت افراد القائات خود را بر دیگران حقنه کند سخت در خطاست. در آیندهای نه چندان دور مردم بدون توجه به این تبلیغات توپخانهای عملکرد مدیریت جدید را با گذشته به مقایسه خواهند نشست و از کسانی که در انتخابات، تحت تأثیر تبلیغات، حمایت کردند روی خواهد گرداند.
اگر این نیروهای جنجالی نگاهی عمیقتر داشتند فهم میکردند که آقای خوئینیها نفع اصلاحطلبان را در نظر گرفته است و توصیه به کار و تلاش به شهردار جدید مانع از کوتاه شدن عمر مدیریت ایشان خواهد شد، در حالی که اتکا به سیاهنماییها کارنامه قابل قبولی را شکل نخواهد داد و رویگردانی مردم را موجب میشود.
این بلیه در جریان اصولگرا نیز به وضوح خودنمایی میکند و بعضاً غلبه نیروهای کمدان بر اهل نظر و فکر آن، موجب واگذاری موقعیتها به رقیب شده است. بیتوجهی به تجربه شخصیتهای وزین جریانات، عین بیتدبیری است، کما اینکه در شورای شهر اول اصلاحطلبان با تندرویهای خود حتی نتوانستند یک دوره چهارساله را به پایان برند.