به گزارش مشرق، «پرویز سروری» در یادداشت روزنامه «حمایت» نوشت:
انقلاب اسلامی ایران، در کنار خصوصیات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و ... از ویژگی مهم «سیال بودن» و «بالندگی» برخوردار است که موجب میشود، اندیشه انقلابی در هر برهه و مقطعی به جریان و حیات خود ادامه بدهد. به این معنا که انقلاب اسلامی در ذات خود، از جمود و ایستایی مبراست و متناسب با بزنگاههای مختلف، ارزشها و هنجارهای جدیدی را ارائه میکند. رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر خود با طلاب و فضلای مدارس علوم دینی، درباره این خصیصه غیرقابل تغییر تأکید کردند: «انقلاب، هنجارهای گذشته را به هم میریزد و هنجارهای جدیدی را به وجود میآورد و تداوم انقلاب به معنای حفظ هنجارهای جدید است»، ولی برخی از افراد و جریانها با نگاه بسته و جمودی فکری ناشی از بیگانهپرستی یا تفکرات التقاطی، نظر دیگری دارند.
در اوایل انقلاب اسلامی و زمانی که کشور درگیر فتنهها و آشوبها بود، بعضی بهاصطلاح روشنفکران، در مقالات و مصاحبههایی که از آنها منتشر میشد، بهصورت مکرر از گزاره مجعول «پایان انقلاب» سخن به میان میآوردند و استدلال میکردند که ناآرامیها و درگیریها، حاصل پافشاری بر تفکر انقلابی است، درصورتیکه نیاز کشور چیز دیگری است و باید به رتقوفتق امور جامعه بر اساس هنجارهای عرف دنیا – بخوانید ارزشهای غربی – پرداخت. حتی برخی پا را بیش از گلیم خود دراز کرده و عنوان میکردند انقلاب به بنبست رسیده است که با موضعگیری قاطع امام راحل (ره) مواجه شدند. معمار کبیر انقلاب در مواجهه با این افراد و گروهها تصریح میکردند بنبستی که این جماعت از آن یاد میکنند، در حقیقت، بنبست قائلین به این تفکر انحرافی است و اساساً انقلاب اسلامی در بنبست قرار نمیگیرد و برای هر موقعیت و شرایطی، راهکار ارائه میکند.
اکنونکه بیش از سه دهه از آن زمان میگذرد، درستی تحلیل امام خمینی(ره) در این خصوص، بیش از گذشته روشن و ثابت شد که حاکمیت اسلام شیعی قابلیت عبور از همه مشکلات را دارد، تهدیدات و خطرات را یکی پس از دیگری پشت میگذارد و اقتدار و عزت را برای کشور به ارمغان میآورد؛ درنتیجه، کسانی که اندیشه سکون و جمود انقلاب را ترویج میکردند، به حاشیه راندهشده و اعتبار خود را در میان مردم از دست دادند. این در حالی است که اندیشمندان بزرگ از سراسر دنیا و حتی دشمنان این مرزوبوم، بارها به بالندگی و توفندگی حرکت کلی کشور اعتراف کرده و اذعان دارند که باوجود موانعی همچون کجفهمان و معاندان داخلی و خصومت ورزیهای خارجی ازجمله جنگ و تحریم، اقتدار و عظمت جمهوری اسلامی همچنان ادامه دارد.
از سوی دیگر، بخشی از جماعتی که امروز بر طبل ناکارآمدی انقلاب میکوبند، همانهایی هستند که خائنانه، دوران مبارزه و انقلابیگری را پایانیافته میدانند، از گذشته خود نادم شده، شمشیر مبارزه را در نیام کردهاند و راه سازش را در پیشگرفتهاند. طبیعتاً چنین تفکری در گام نخست، به دنبال این است که خصیصه انقلاب درباره تغییر دادن هنجارهای گذشته و درانداختن طرحها و ارزشهای جدید را به محاق ببرند و در گام بعدی، انقلاب اسلامی را صرفاً بهعنوان «تغییر قدرت» تعریف کنند که بر اساس آن، نظام شاهنشاهی جای خود را به نظام جمهوری اسلامی داده و لذا تفکر حاکمیت دین در ساحتهای گوناگون زندگی باید کنار گذاشته شود. نکته قابلتوجه اینکه، این گروه سکولار مآب در انقلاب نقش داشتند اما در حال حاضر، از نقش خود مأیوساند و برای بازگشت به قدرت، حتی حاضرند مسلمات روشن ازجمله توفیقات غیرقابلانکار نظام را در حوزههای مختلف انکار کنند.
عدهای دیگری که در مقطع کنونی، در مقابل هر نوع کارکرد انقلابی موضع میگیرند، کسانی هستند که از ابتدا با نهضت اسلامی مردم مخالف بودند، جنگ فکری و فرهنگی علیه انقلاب به راه انداختهاند و احساس میکنند که میتوانند بر گرده انقلابیون دیروز و خستگان امروز سوار شده و همافزایی کنند تا از این رهگذر، بساط انقلاب را به خیال خود برچینند. در جریان فتنه ۸۸، شاهد این ائتلاف شوم بودیم و دیدیم که چگونه جریانهای ضدانقلابی با همراهی گروههای واداده و خائن، به دنبال براندازی نظام بودند و از هیچ اقدامی در این مسیر کوتاهی نکردند.
اما دسته سومی نیز هستند که بهظاهر، نه از انقلاب ناامیدند و نه مانند گروه اخیر، از ابتدا با تفکر انقلابی مشکل داشتند اما با باورهای غلط خود دائماً در حال ضربه زدن به کشور هستند. بهبیاندیگر، افرادی که در زمره دسته سوم قرار دارند، به فکر حمایت از انقلاب هستند اما به دلیل درک نادرست از اصول و ارکان انقلاب، دوستی آنها نتیجهای جز شر رساندن و آسیبزدن در پی ندارد. مهمترین ویژگی این افراد و جریانها آن است که به «مبارزه» برای حفظ ارزشها و هنجارهای انقلاب معتقد نیستند و آن را مساوی با خشونت و رفتارهای افراطی میدانند.
ازنظر آنها، شرایط حال حاضر بهگونهای نیست که بتوان از مبارزه در راه انقلاب سخن گفت زیرا دنیای امروز، دنیای بهاصطلاح گفتمان و صلح است نه مبارزه و اقدام. این در حالی است که منظور از مبارزه، الزاماً مبارزه نظامی یا بگیروببند نیست بلکه مراد از مبارزه، عمدتاً جهاد و مقاومت در همه عرصهها در برابر دشمنان داخلی و خارجی ازجمله در عرصههای فکری، فرهنگی و هر ساحتی که نیازمند ورود متعهدانه برای دفاع از چارچوبهای انقلاب اسلامی است. ضمن اینکه مبارزه و تقابل نظامی با بدخواهان مردم و نظام نیز جای خود را دارد.
درنتیجه، انحراف مهمی که در شاکله فکری جماعت فوقالذکر دیده میشود، عدم اعتقاد راسخ به مقوله دفاع و مبارزه است و خطری که اینچنین تفکری برای انقلاب دارد، شاید از خطر دو گروه قبلی بیشتر باشد، چراکه تقابل و زاویه گرفتن آنها با انقلاب محرز و مشخص است درحالیکه قائلین به تفکر انفعال و عدم مبازره، خود را انقلابی و وفادار به ارزشهای آن میدانند و به این وسیله درصددند که حاشیه امنی را برای ادامه حیات خود به وجود بیاورند.
آنچه بیان گردید، یقیناً به این معنا نیست که نظام اسلامی به همه اهداف خود دستیافته است بلکه به این مفهوم است که آنچه تاکنون باعث اقتدار، عزت و سربلندی انقلاب شده، درگرو مبارزه و تلاش خستگیناپذیر در حفاظت از مرزهای فکری و عقیدتی کشور است و به اذعان دوست و دشمن، همین عامل سبب شده که پیشرفت و رشد غیرقابلانکار انقلاب اسلامی روزبهروز ادامه پیدا کند و در رسیدن به قله نهایی، لحظهای متوقف نگردد.