به گزارش مشرق؛ دیدار ایران و سوریه آخرین بازی تیم ملی کشورمان در مقدماتی جام جهانی بود؛ صعود ایران قطعی شده بود و یوزپلنگان ایرانی برای حفظ رکوردهایشان میجنگیدند؛ بسته نگه داشتن دروازه و حفظ شکست ناپذیری در رقابت های مقدماتی. اما در سوی دیگر، سوریه با تمام توان، انگیزه و امید برای صعود آمده بود. همه چیز مهیا بود تا یک روز فوتبالی خوب رقم بخورد، هم ایران جشن رسمی صعود به جام جهانی را بگیرد و هم سوریها اگر زورشان چربید، مستقیم یا با پلی آف، شگفتیها را تکمیل کنند و از کشوری جنگزده راهی مسکو شوند.
اما چه شد که حواشی این بازی از قبل آغاز تا روزهای پس از پایان دیدار ادامه یافت؟
برای پاسخ به این سوال باید ابتدا نقطه شروع این پنجهکشیهای مجازی را پیدا کرد تا کلاف سردرگم نشود. موضوعی که تقریبا در تمام رقابت های تیم های ملی کشورمان (بویژه فوتبال و والیبال) حالا به معضلی تبدیل شده است؛ گروههایی از بانوان بدنبال حق ورود به ورزشگاهها هستند. مهم نیست اینها چند درصد هستند و در بهترین حالت تعدادشان از چند ده نفر یا ۱۰۰ نفر و ۲۰۰ نفر بیش نمیشود؛ مهم بازتاب رسانهای و سوژه حمله ضدانقلاب است تا جایی که در سال های گذشته به برگزاری تجمعات معدود افرادی ثابت در مقابل ورزشگاهها در هماهنگی کامل با رسانههای اپوزیسیون منجر شد. این اقدامات تا تلاش این عده برای گرفتن میزبانیهای بازیها از ایران نیز پیش رفت.
اما جرقه مشکوک این ماجرا از اختلال ناگهانی سامانه فروش بلیط دیدار ایران و سوریه زده شد، آنجا که فروش بلیط به بانوان برای دقایقی باز شد و به روایتهای مختلف، ۲۰ الی ۲۰۰ نفر از بانوان موفق به خرید بلیط دیدار ایران و سوریه شدند. این گاف پرهزینه و تکذیب متعاقب آن و باطل کردن بلیطها و تلاقی آن با انتشار تصاویر حضور بانوان سوری در ورزشگاه کافی بود تا کاربران توییتری و تلگرامی و ... با محوریت چند چهره شناخته شده ضدانقلاب، چند رسانه و کانال ضدانقلاب و متاسفانه رسانه های رسمی و یک طیف خاص سیاسی، میدان بازی یا به عبارت دقیق تر، جنگ رسانه ای را در دست بگیرند.
اما در روزهایی که شعار #فوتبال_سیاسی_نیست همین جماعت در موضوع بازی دو ملیپوش با نماینده رژیم صهیونیستی از در و دیوار فضای مجازی میبارید، به سرعت موضوع از ورود زنان به ورزشگاه (که در جای خود قابل بحث و بررسی است) به موضوعات بیربط و باربط دیگری تسری پیدا کرد.
این تحریک عواطف و تهییج افکار عمومی را با توجه به فضای کلی پیامهای تولیدشده میتوان به چند سرفصل اصلی دسته بندی کرد:
- مطالبه ورود زنان به ورزشگاه و تشدید آن با انتشار تصاویر زنان سوری
- تحریک احساسات وطندوستانه و ملیگرایانه با محوریت ورود زنان سوری به ورزشگاه و ممانعت از حضور بانوان ایرانی
- تسری موضوع به مسائل غیرفوتبالی از قبیل کمکهای ایران به سوریه در جنگ با تروریسم
- توقف ایران در برابر سوریه و طرح شائبه تبانی برای صعود سوریه به جام جهانی با توقف یا شکست ایران (که متاسفانه از سوی یک نماینده عضو کمیسیون امنیت ملی نیز تکرار شد)
- اظهارات تحریک آمیز یکی از بازیکنان ایرانی و انتشار فیلمی از رختکن تیم سوریه که احساسات ضدسوری را شتاب بیشتری داد
درباره این موارد، نکاتی قابل توجه و تأمل است:
- همانطور که اشاره شد، شروع کننده این جریان، چهرههای بدنام و بدخواه شناختهای شدهای بودند که پیش از این در ماجرای #فوتبال_سیاسی_نیست هم پیشرو بودند. و آن داستان را در این دیدار هم دنبال کردند.
- اضلاع دیگر این ماجرا نیز دیگر عناصر فراری و شبکههای ضدانقلاب بودند که تولید پرحجم محتوا را در دستور کار قرار دادند؛ با حواشی بلیط فروشی و ورود زنان به استقبال رفتند و با تحریک احساسات ضدسوری بعد از بازی و شادی سوریها ادامه دادند.
- به جز رسانهها و افراد تابلودار ضدنظام و ضد ایران، از جمله رسانه سلطنتی انگلیس، رسانههای یک جریان خاص سیاسی هم به مدد آمدند:
- و در نهایت این احتمال نزدیک به صفر است که جایی میان دو طرف اختلافی باشد و پای بی بی سی به آن باز نشود:
نکته پایانی
در اغراض این جماعت هشتگساز مجازی کمترین تردیدی نیست؛ آنجا که در مقابل نماینده رژیم صهیونیستی #فوتبال_سیاسی_نیست و در دیدار ایران-سوریه، بدنبال حساب و کتاب کمکهای ایران به سوریه و گلهای زده سوریه به ایران هستند؛ با این حال، موضوع ورود بانوان به ورزشگاه بویژه در چنین دیدارهایی که بانوان تیم مقابل به راحتی وارد ورزشگاه میشوند نیازمند تدبیر و تمهید جدی است.
دیدار ایران و سوریه یک بازی فوتبال بود؛ شادی صعود سوریها چه در استادیوم آزادی تهران باشد و چه در میدان الامویین دمشق، قابل درک و فهم است؛ دستکم قابل فهمتر از شادی از شکست مقابل آرژانتین!
آنچه در رختکن سوریه گذشت نیز توهینی به ایرانیها نبود؛ اگر ایراد بر ترجمه منتشر شده از شعار بازیکنان سوری را که همان معادل خودمانی (سوراخ سوراخش کرده!) است را کنار بگذاریم، شادی تیمی که حتی در وطن خودش زمین برای تمرین ندارد، دور از ذهن نیست؛ آنها با پرچم سوریه و حزب الله شادمانی کردند، و دیدیم روزهایی را که تیم پیروز در مقابل ایران، با پرچم رژیم دیکتاتور سعودی رژه پیروزی میرفت.
ارتباط دادن بازی ایران و سوریه به مناسبات دولتهای ایران و سوریه، اینگونه به نظر میرساند که گویا عدهای انتظار داشتند تیم ملی سوریه به اتفاق بازیکنان ایران، به دروازه خودی گل بزنند و به پاس کمکهای ایران به سوریه، گلبارانشده، تهران را ترک کنند. آیا در بازی مقابل آمریکا دو طرف با شمشیر و سلاح به مصاف هم میروند یا آنجا برای این جماعت فوتبال نوید بخش روابط بهتر است؟!
اگر بازیکنان سوریه (که در میان آنان افرادی مخالف با نظام سیاسی این کشور هم حاضر هستند) شعارهای سکوهای ورزشگاه را به درستی دریافت میکردند، اینگونه واکنش نشان میدادند؟ آیا در سکوهای هواداران ایرانی (که در بازیهای داخلی هیچکس از آن در امان نیست) علیه سوریه شعار و ناسزایی سر داده نشده است؟
و در پایان رسانههای داخلی و رسمی که در بازی منافقانه ضدانقلاب در ایجاد شکاف قومیتی-ملیتی / سوری-ایران همزمان با پیروزیهای عظیم جبهه مقاومت در سوریه شریک شدند، بازنده بزرگ این دیدار بدون برنده شدند.