به گزارش مشرق، «عبدالله متولیان» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
پیدایش و ظهور انقلاب اسلامی در آغاز قرن پانزدهم قمری را میتوان سرآغاز تحولات بنیادین در عرصه روابط بینالمللی و تغییر در ساختارهای قدرت در جهان نامید. با افول و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دهه پایانی قرن بیستم، نظام سلطه با درخشش و تلألو بیداری اسلامی ملتهای مسلمان در سطح جهان، بهویژه در غرب آسیا متأثر از رایحه انقلاب اسلامی ایران مواجه شد.
در سالهای پایانی قرن بیستم میلادی ۶۰ نفر از استراتژیستهای امریکایی «استراتژی امنیت ملی امریکا در قرن ۲۱» را تهیه کردند. بر اساس این استراتژی پیشبینی شد که قرن ۲۱ سرآغاز تحرکات تروریستی باشد و حتی حمله تروریستی به ساختمان تجارت جهانی نیز پیشبینی شد. ترس از فروپاشی هژمونی امریکا مهمترین ویژگی این استراتژی بوده و تلاش برای بقای هژمونی امریکا اصلیترین محورهای آن را تشکیل داده و بهمنظور بقای هژمونی چند شاخص و محور کلی در نظر گرفته شده بود:
محور اول مهندسی، بررسی و از میان برداشتن موانع هژمون از طریق راه اندازی انقلابهای رنگین تحت عنوان «جنگ دموکراسی» در کشورهای هدف
محور دوم: طرح ایجاد خاورمیانه جدید از طریق تجزیه کشورهای غرب آسیا مبتنی بر فروپاشی انقلاب اسلامی و تجزیه ایران و تضمین امنیت رژیم صهیونیستی
محور سوم برافراشتن علم مبارزه با تروریسم در جهان بهمنظور مدیریت افکار عمومی جهان و الزام همراهی قدرتهای جهانی با امریکا
محور چهارم ایجاد کانونهای آشوب در شرق و غرب آسیا با هدف نابودی زیرساختهای کشورهای منطقه، تقویت وابستگی آنان به غرب، مشغولسازی محور مقاومت، تقویت امنیت رژیم صهیونیستی، امتیازگیری از چین و روسیه و... .
شیطان بزرگ در عین استقلال عملیاتی محورهای مذکور، تمام چهار محور را توأمان روی کشور ایران در دستور کار و ایران را آزمایشگاه تمامی طرحهای ویژه خود قرار داد:
۱ - تدوین و اجرایی نمودن برنامه جامع براندازی ایران در قالب «پروژه ۲۰۲۰»
۲ - پیگیری برنامه انجام عملیات تروریستی و انتقال آن به داخل ایران
۳ - انجام پروژه نفوذ و استحاله نظام اسلامی در ایران
۴ - ایجاد و تشدید اختلافات بین ایران و کشورهای همسایه تحت عنوان «پروژه جنگ اعراب با ایران»
۵ - پیگیری پروژه «نبرد دموکراسی» در ایران و راه اندازی کودتای رنگی بر اساس دکترین ژوزف نای و جرج سوروس و...
آنچه در محورهای استراتژی قرن ۲۱ امریکاییها در منطقه غرب آسیا از برجستگی خاصی برخوردار بود لشکرکشی و حضور مستقیم غرب به فرماندهی امریکا در این منطقه به بهانه مبارزه با تروریسم با یک برنامه از پیش طرح ریزی شده و چند مرحلهای بهمنظور نابودی و تجزیه ایران و تضمین امنیت رژیم صهیونیستی بود:
۱ - لشگرکشی و اشغال افغانستان
۲ - لشگرکشی و اشغال عراق
۳ - لشگرکشی و اشغال سوریه
۴ - لشگرکشی و اشغال ایران
۵ - تجزیه کلیه کشورهای هدف در منطقه غرب آسیا (موسوم به خاورمیانه) مشتمل بر ایران، عراق، سوریه، سرزمین حجاز (موسوم به عربستان) و... مبتنی بر تفکیک قومیتی، دینی و... و ایجاد خاورمیانه جدید بر اساس حفظ اقتدار و برتری رژیم صهیونیستی
۶ - ایجاد و تقویت گروههای تروریستی سلفی و تکفیری
پس از آنکه امریکاییها از پیگیری برنامه لشکرکشی مستقیم به اهداف و نتیجه دلخواه خود نرسیدند و متحمل خسارات بیشمار شدند و موقعیت استراتژیک خود را در منطقه در خطر دیدند با بیرون کشیدن خود از منطقه، موضوع تقویت گروههای تروریستی (داعش، النصره، القاعده و... ) و انجام جنگهای نیابتی و تشکیل کشور داعش با حمایت محور شیطانی «عبری ـ عربی ـ غربی» را در دستور کار قرار دادند و با طراحی یک چشم انداز روشن بخشهای مهمی از کشورهای عراق و سوریه را به اشغال داعش درآورده و قویاً بر این باور بودند که با اسقاط بشار اسد و تجزیه عراق، خاکریزهای محور مقاومت بهدست داعش افتاده و به این ترتیب دومینوی فروپاشی به سمت ایران به حرکت درخواهد آمد.
اینک در بیستمین سال تدوین «استراتژی امنیت ملی امریکا در قرن ۲۱» همه رؤیاهای شیطان به کابوسی وحشتناک تبدیل شده و بعد از نابودی داعش در عراق و سوریه و تصرف استراتژیک موصل و حلب و با شروع نوار پیروزیهای استراتژیک ارتش سوریه در استان دیرالزور، محور مقاومت، در برابر زیاده خواهی غرب مستحکمتر از گذشته شده است. رفع محاصره دیرالزور یک اقدام فوق استراتژیک در حوزههای سیاسی، اقتصادی، نظامی، اطلاعاتی، امنیتی و... در سوریه و در ابعاد داخلی، منطقهای و بینالمللی بوده که آثار و دستاوردهای بیشماری را با خود همراه داشته است:
۱ - تثبیت موقعیت سوریه در محور مقاومت؛ ۲ - تقویت همبستگی در محور مقاومت؛ ۳ - شروع تثبیت وحدت اراضی سوریه طبق پیمان سایکس پیکو و سان ریمو؛ ۴ - ناامیدی محور مثلث «عبری ـ عربی ـ غربی» از سقوط بشار اسد؛ ۵ - ناامیدی محور مثلث شوم «عبری ـ عربی ـ غربی» از فروپاشی محور مقاومت؛ ۶ - تقویت و تثبیت عمق استراتژیک ایران؛ ۷ - آخرین تیر به تابوت تروریسم امریکایی، سعودی، صهیونیستی داعش در منطقه؛ ۸ - آغاز اتصال و دست دادن ارتشهای عراق و سوریه و تکمیل نوار پیروزیهای بعدی؛ ۹ - تکمیل دیواره امنیتی سوریه با اردن؛ ۱۰ - ناتوانی غرب برای جایگزینی یک استراتژی در حد و اندازههای دیرالزور؛ ۱۱ - تقویت جنبههای هجومی و دفاعی ارتش سوریه در ابعاد نظامی؛ ۱۲ - تأثیر استراتژیکی و روانی این پیروزی بر مردم سوریه و سایر کشورهای همسایه سوریه؛ ۱۳ - تضعیف قدرت رژیم سعودی حاکم بر حجاز در منطقه بهویژه در جنگ با یمن؛ ۱۴ - نقطه عطف در بازپسگیری و کنترل مناطق مرزی و در اختیار گرفتن گذرگاهها و آغاز ریشهکن کردن نهایی تروریسم در جزیرههای محاصره شده تروریستی در داخل سوریه؛ ۱۵ - ناامیدی سایر گروههای تروریستی در سوریه نظیر جبهه النصره؛ ۱۶ - آزادسازی مناطق نفتخیز و حاصلخیز کشاورزی در حاشیه فرات و تقویت توان اقتصادی سوریه (حداقل یک چهارم توان اقتصادی سوریه در این منطقه متمرکز است؛) ۱۷ - کوتاه کردن دست تروریستهای داعش از منابع عظیم نفتی و کشاورزی استان دیرالزور؛ ۱۸ - سقوط پایتخت دوم داعش بعد از موصل؛ ۱۹ - تضعیف موقعیت امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی؛ ۲۰ - تکمیل محور طلایی مقاومت علیه رژیم صهیونیستی؛ ۲۱ - کم شدن فشار از روی حزبالله لبنان و تقویت جایگاه حزبالله در حاکمیت لبنان؛ ۲۲ - آغاز تسلط سیاسی حکومت بشار اسد بر کشور سوریه؛ ۲۳ - آغاز پاکسازی سوریه از سایر گروههای تکفیری نظیر النصره؛ ۲۴ - کم اثر کردن فشارهای اقتصادی امریکا بر سوریه؛ ۲۵ - آخرین میخ به تابوت ایجاد خاورمیانه امریکایی پس از ۲۰ سال از تدوین «استراتژی امنیت ملی امریکا در قرن ۲۱»؛ ۲۶ - تضعیف جایگاه رژیم سعودی حاکم بر حجاز در شورای همکاری خلیج فارس؛ ۲۷ - افزایش روحیه مقاومت و رشد همافزایی در مردم سوریه؛ ۲۸ - تقویت روحیه جبهه مقاومت فلسطین؛ ۲۹ - ناامن شدن کل سوریه برای تمامی تروریستها و ۳۰ - دیرالزور برگ برنده امریکا و ترکیه و سعودیها بود که هم اینک دستشان بهکلی خالی شده است.
پیروزی رزمندگان محور مقاومت بر محور شرارت «عبری ـ عربی ـ غربی» نوید پیروزیهای بزرگتر و فراگیرشدن تفکر انقلابی علیه نظام سلطه در منطقه و جهان بوده و نشانهای دیگر از تحقق پیشبینی پیر فرزانه و عزیز سفرکرده، حضرت امام خمینی سلامالله علیه است که:
«این قرن به خواست خدا قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران است».