سرویس سیاست مشرق - "این وضع مسلمانان مستضعف بیچاره میانماری است که دهها هزار نفر از آنها امروز با بدترین وضع در بنگلادش زندگی میکنند. نمایندگان ما به آنجا رفتند و آمدند و خبرهایی به ما دادند که واقعاً خواب از چشم انسان میپرد! چهقدر امروز دنیا نسبت به حقوق بشر - به معنای واقعی - بی اعتناست! مگر در دنیا صدایی از کسی بلند شد!؟ یک مشت چکمهپوش دهها هزار مسلمان میانماری را با فجیعترین وضع از خانه خودشان بیرون کردند؛ بچهها و زنان و مردانشان را کشتند؛ اموالشان را غارت کردند؛ هر کس توانسته جان خودش را بردارد، فرار کرده؛ در دنیا هم کسی به کسی نیست؛ نه سازمان ملل حرفی میزند، نه کمیته حقوق بشر فریادی میکشد، نه صلیب سرخ جهانی احساس مسؤولیتی میکند، نه این کنفرانسها و مؤسسههای دروغیِ دفاع از حقوق بشر و دفاع از صلح و غیره حرفی میزنند؛ کأنه اینها انسان نیستند! این، دشمنی دنیا را با اسلام و مفاهیم و ارزشهای اسلامی نشان میدهد؛ این نشان میدهد که چهقدر نسبت به انسان بی اهتمام و بی اعتنایند و آن چه که دربارهی حقوق بشر و اینگونه تعبیرات میگویند، حربهیی سیاسی است؛ برای اینکه کسی را در جایی بکوبند؛ کسی را بزرگ کنند؛ دولتی را تضعیف کنند و مردمی را از صحنه خارج نمایند."
کسی که با تاریخ بیان این جملات و گوینده آن آشنایی نداشته باشد، احتمالا این اظهارات را مرتبط با فجایع اخیر در میانمار و جنایت بزرگ علیه مسلمانان روهینگیای این کشور خواهد پنداشت. اما شاید برای این دسته از افراد شگفت انگیز باشد که تاریخ بیان این جملات ۱۴ اسفند سال ۷۰ (۲۶ سال پیش) است و گوینده ان کسی نیست جز: مقام معظم رهبری
همین واقعیت به خوبی نشان میدهد که مسأله مسلمانان مظلوم میانمار از قدیم و سالهای سال پیش از آن که «موج سواران» سیاسی امروز بخواهند از آب آن برای اغراض ناپاک سیاسی ماهی بگیرند، دغدغه مقامات عالیه جمهوری اسلامی ایران بوده است.
جنایاتی که امروز در این کشور جنوب شرق آسیا علیه اقلیت مظلوم یک میلیون نفری روهینگیا در جریان است، یرآیند چند دهه ظلم و فشار و تضییق است که امروز، به تعبیر خود رسانه های غربی، شکل «پاکسازی نژادی» به خود گرفته است.
واقعیت ماجرا این است که فاجعه بزرگ امروز میانمار، حاصل یک توافق کثیف و خبیثانه پنهان میان «آنگ سان سو کی» (رییس اجرایی میانمار)، ارتش این کشور و «جنبش راهبان بودایی ملی گرا»، برای «خالص سازی» جمعیت این کشور و تبدیل آن به کشوری تمام بودایی است.
از دهه ها قبل، یعنی از همان اوایل دهه ۱۹۹۰ میلادی(که رهبر معظم انقلاب در سخنرانی خود در سال ۷۰ به ان اشاره دارند)، نظامیان میانمار به دنبال سرکوب و حذف مسلمانان این کشور بوده اند. اما صحنهی امروز میانمار به این صورت است که ارتش این کشور با اپوزیسیون اصلی دیروز خود(راهبان بودایی افراطی) به نوعی همراستایی و هماهنگی برای انجام ان پروژه وحشیانه رسیدهاند و آنگ سان سو کی، به عنوان «کنسول کشور»(نفر دوم بعد از رییس جمور و رهبر درعمل میانمار)، با سکوت خود راه را برای تحقق این پروژه ضدانسانی باز کرده است. در واقع مسلمانان روهینگیا در میانمار، وجه المصالحه توافق پنهان سو کی و هواداران او(با محوریت راهبان بودایی ملی گرا) از یک سو و نظامیان حاکم بر این کشور از سوی دیگر، هستند تا سو کی بتواند برنامه های سیاسی خود را که چیزی جز اصلاحات مورد نظر غرب، به رهبری آمریکا، نیست، به پیش ببرد.
«نیکلاس کریستوف»، خبرنگار مشهور آمریکایی و برنده دو جایزه پولیتزر، در گزارش خود برای روزنامه «نیویورک تایمز»(۹ ژانویه ۲۰۱۶) با عنوان «برندهی میانماری جایزه صلح نوبل و جنایت علیه بشریت» به صراحت به چشم بستن اوباما بر جنایت ضد مسلمانان در میانمار اذعان می کند:
" دیگر برنده صلح نوبل، اوباما، که نفوذ بالایی بر میانمار دارد(او از زمان انتخاب مجدد خود در ۲۰۱۲، دو بار از میانمار دیدن کرده) نیز علاقه زیادی به موضوع نشان نداده است. اوباما و هیلاری کلینتون به سوق یافتن میانمار به سوی دموکراسی و مدار طرفداری غرب کمک کردند. همین می تواند عامل از بین رفتن انگیزه آن ها برای سر و صدا کردن درباره ۶۷ اردوگاه مرگی شود که بسیاری از روهینگیاها در ان ها زندانی هستند."
همین خبرنگار معروف در ادامه گزارش خود می نویسد:
" خانم سو کی حتی از به کار بردن واژه «روهینگیا» اباء دارد. سفارت ایالات متحده در برمه هم این کلمه را از مکاتبات رسمی خود حذف کرده است، یک تسلیم خجالتآور (در برابر مقامات برمه)."
«جوناه فیشر»، خبرنگار ارشد بی بی سی در گزارش خود (۲۷ ژانویه ۲۰۱۷) از میانمار با عنوان «روهینگیای میانمار: دروغ ها، حقایق و آنگ سان سو کی»، به همدستی این برنده جایزه صلح نوبل(۱۹۹۱) با ارتش میانمار میپردازد:
" برخی معتقدند که آن چه در برمه می گذرد، یک پاکسازی نژادی و حتی نسل کشی است، ولی ارتش برمه و خانم سو کی این مساله را رد می کنند و می گویند این یک عملیات ضد-تروریستی برای بیرون کشیدن شبه نظامیان روهینگیاست که با حمله به پاسگاه پلیس، این بحران را آغاز کردند... خانم سو کی و سخنگویش، همه تلاش های ما را برای گرفتن مصاحبه از آن ها درباره اوضاع در استان راخین، از زمان بالا گرفتن تازه ترین دور مناقشه در اوایل اکتبر، رد کرده اند."
فیشر می افزاید:
" تعیین رقم دقیق(تلفات) ساده نیست، چرا که این مردم معمولا در حال فرار هستند و یک چشم انداز کلی ندارند، ولی ویدیوهای منتشر شده، عکس های فوری مهمی هستند که نشان می دهند چیزی وحشتناک در حال وقوع است. پاسخ خانم سو کی و مقامات حکومتش به این وقایع، گویی مستقیما از دفتر راهکارهای ترامپ بیرون آمده است."
«داروین پنگ» در وبسایت «Harvard Political Review» در مقاله ای با عنوان «درک سکوت آنگ سان سو کی در قبال روهینگیا»، شرح می دهد که سو کی برای حفظ محبوبیت خود در بین جنبش بوداییان ملی گرا و همچنین از دست ندادن حمایت ارتش، مهر سکوت در برابر فجایع استان راخین(آرکان) بر لب زده است:
" جنبش ۹۶۹، یک جنبش ملی گرای بودایی که توسط راهبان هدایت می شود و قدرت آن در میانمار تحت حکومت سو کی رو به افزایش است، عامل اصلی تحریک احساسات روهینگیا-هراسی در این کشور است.....از سوی دیگر، گرچه حدود ۹۰ درصد نیروی نظامی برمه بودایی هستند، ولی مبنای سرکوب روهینگیا صرفا مذهب نیست، بلکه سیاست هم هست. ارتش با زدن انگ «مهاجر غیرقانونی» به اقلیت روهینگیا قصد دارد مخالفت مهم ترین نیروی اپوزیسیون خود-راهبان بودایی- را خنثی کند و پشتیبانی آن را به دست بیاورد. با ترویج فعالانه احساسات ضد-روهینگیا و «خالص سازی مذهبی» جامعه، ارتش می تواند محبوبیت خود را در صومعه های بودایی و در بین راهبان بالا ببرد. درنگ و بی تفاوتی سو کی در برابر مساله روهینگیا یک اقدام حساب شده برای تحریک نکردن ارتش، که هنوز مواضع قدرت زیادی را در اختیار دارد، و راهبان بودایی است که نفوذ بالایی بر قوه مقننه دارند."
حقیقت این است که اکثریت جامعه بودایی میانمار، اقلیت یک میلیونی مسلمان روهینگیا را نه شهروند این کشور، که «بنگالی»هایی می داند که در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، در دوره سلطه استعماری بریتانیا بر برمه به صورت غیرقانونی وارد این کشور شده اند. راهی که حکومت میانمار، در سکوت کرکننده نهادهای بین المللی و قدرت های جهانی در پیش گرفته اند، تحت فشار قرار دادن این اقلیت مظلوم از طریق کشتار، سوزاندن خانه و کاشانه و مساجد، تجاوز به نوامیس و جنایات دیگر است تا آن ها راه فرار از میانمار را در پیش بگیرند و یا در صورت ماندن، از روی زمین محو شوند، تا به این طریق، «مساله» مسلمانان میانمار یک بار و برای همیشه توسط بوداییان حاکم حل شود.
به لحاظ تاریخی، از اواسط دهه ۱۹۹۰، با اوج گیری قدرت جمهوری خلق چین، آمریکایی ها تلاش کردند با برجسته کردن بوداییان ساکن تبت در فیلم ها و تبلیغات رسانه ای، یک نوع ایدئولوژی رقیب در بیخ گوش رقیب خود ایجاد کند. فیلم هایی چون «کاندان»، «هفت سال در تبت» و «بودای کوچک» ساخته کارگردانان مطرحی چون اسکورسیزی و برتولوچی محصول این دوره هستند. علاوه بر این، آیین بودایی به عنوان یک آیین فاقد «خدا» و بسیار درونی و شخصی، یک نوع «معنویت» بی خطر و غیرسیاسی ایده آل برای نظام سرمایه داری بود تا آن را به عنوان یک نسخه بدیل برای ادیان ابراهیمی، به ویژه اسلام، به جویندگان معنویت مدرن و شیک و مثلا امروزی عرضه کنند. در همه این سال ها، در تصویرسازی ماشین عظیم تبلیغاتی آمریکا که توسط کارگزاران صهیونیست اداره می شود، معمولا در برابر تصویر «مسلمان خشن و تروریست»، تصویر «بودایی صلح جو و انساندوست» به عنوان نمونه مطلوب تبلیغ شده است.
حال، رویدادی در حال وقوع است که این دوگانه تبلیغ شده در غرب را واژگون می کند و راهبان بودایی که تا دیروز در فیلم ها و سریال ها و برنامه های تلویزیونی، مظهر و نماد «احترام به همنوع» و «عشق به انسانیت» تصویر می شدند، دست به کار امحاء نسل یک اقلیت به فجیع ترین شیوه ها شده اند. طبیعی است که در برابر ترک برداشتن آن تصویر، رسانه های آمریکایی مقاومت کنند و نخواهند چندان وارد عمق ماجرا شوند. خدشه دار شدن تصویر بزک شده «دالایی لاما»ی شیفته غرب و راهبان زعفرانی پوش، در پروژه صهیونیسم جهانی برای دین زدایی به طور عام و اسلام زدایی به صورت خاص، اخلال ایجاد می کند.
البته رژیم صهیونیستی خود به طور غیرمستقیم هم در پاکسازی نژادی مسلمانان در میانمار نقش دارد. مشرق به این واقعیت که رژیم جنایتکار صهیونیستی در تجهیز و آموزش نیروهای نظامی میانمار که دست اندرکار این پاکسازی نژادی هستند، چه نقشی ایفاء می کند در این گزارش پرداخته است. علی رغم بازتاب موضوع در رسانه های غربی، موضع دولت ایالات متحده، چه در دولت اوباما و چه در دولت ترامپ، نیز تا به این لحظه سکوت در برابر این فجایع بوده است.