به گزارش مشرق، «جعفر قنادباشی» در یادداشت روزنامه «حمایت» نوشت:
با گذشت ۱۶ سال از ماجرای ۱۱ سپتامبر، افشای اطلاعات محرمانه درباره دخالت مستقیم عربستان سعودی و طراحی سرویسهای جاسوسی آمریکا کماکان در آن واقعه ادامه دارد که نمونه آن، انتشار اسناد جدید پرونده قضایی حملات یازده سپتامبر در خصوص حمایت مالی و عملیاتی سفارت ریاض در واشنگتن است. هر چند که عاملیت عربستان در نمایش روز یازدهم از ماه نهم سال ۲۰۰۱ میلادی بر کسی پوشیده نیست اما اجرای یک حمله تروریستی با آن ابعاد گسترده، بدون پشتیبانی آمریکا نیز محتمل نیست و اساساً امکان عملیاتی شدن ندارد.
به همین دلیل، شاهدیم که با وجود درز اطلاعات و نگارش صدها مقاله، کتاب و تحقیق علمی پیرامون حمله به برجهای دوقلوی مرکز تجارت جهانی، مقامات هیئت حاکمه آمریکا حتی در روند تحقیقات بهاصطلاح قضایی آن حادثه همواره کارشکنی کرده و اجازه نمیدهند که زوایای پنهان این حمله برای افکار عمومی دنیا و آمریکا روشن شود.
آنچه در این میان حائز اهمیت است، اینکه امتناع کشوری که ادعای جریان آزاد اطلاعات را دارد ولی برخلاف این شعار، اکثر شواهد و مدارک واقعه یازده سپتامبر را معدوم کرده است، گویای بسیاری از واقعیتهای پشت پرده آمریکا در حمایت از تروریسم است. رفتار مقامات آمریکایی درباره فاش شدن نقش عربستان و سپس جلوگیری از انتشار گزارش ۲۸ صفحهای کنگره آمریکا در آن واقعه، بسیار مشکوک است و چنانچه بنا بود که یک پرونده با این حجم وسیع از شواهد و قرائن در دستگاه قضایی این کشور رسیدگی شود، حتماً ظرف مدت کوتاهی به سرانجام میرسید اما دولت «جورج بوش» و دولتهای بعدی قصد حلوفصل شدن موضوع را نداشتند و با استفاده از بستر فراهم شده، دو جنگ خانمانسوز را در منطقه غرب آسیا به راه انداختند که تبعات آن همچنان دامنگیر مردم خاورمیانه است.
آمریکاییها در آن سالها با کتمان واقعیتهای ۱۱ سپتامبر، وجهه خود را در میان ملتهای جهان بیش از پیش تخریب کردند و امتناع امروز آنها از برملا کردن حقایق، ادامه همان مسیر ارزیابی میشود، چراکه اگر واقعیت ماجرا فاش شود، همه رشتههای سیاست فریبکارانه آمریکا در خلق و حمایت از تروریسم، پنبه خواهد شد.
نکته مهم این است که آغاز خیزش موج تروریسم در منطقه با رجزخوانی و عربدهکشی سیاستمداران کاخ سفید برای بهاصطلاح مبارزه با تروریستها مصادف بود و اگر به آن روزها بازگردیم، میبینیم که هستههای تروریسم تکفیری در عراق و افغانستان بهمجرد سخنرانیها و خط و نشان کشیدنهای رئیس جمهور وقت آمریکا در پرچمداری مبارزه با این پدیده نضج گرفت. «جورج بوش» ادعا میکرد که برای سرکوب کردن تروریستها در ۶۶ کشور برنامه دارد اما مقارن با حمله سنگین رسانهای آمریکا در فضای بینالمللی در کنار آماده شدن ارتش آمریکا برای حمله به غرب آسیا، گروههای تروریستی یکی پس از دیگری سر برآورده و روز بر روز بر تعداد آنها افزوده شد.
به بیان دیگر، میتوان گفت که آمریکای پس از یازده سپتامبر تاکنون، عملیات تروریستی سال ۲۰۰۱ در منهتن را مستمسکی برای حمله به جهان اسلام، اسلامهراسی، ایجاد پایگاه نظامی در کشورهای اسلامی و دفاع از حیات حکومتهای سرکوبگر قرار داده و به این ترتیب، «تروریسمپروری» در دیپلماسی آمریکایی به موضوع اصلی و «آزادی» و «مردمسالاری» در کشورهای مرتجع منطقه به مسئله آخر تبدیل شد.
بنابراین، ریشههای تروریسم به خوبی ازاینرویکرد آمریکایی کاملاً مشهود است زیرا در سایه آن، به منشأ و خالق این پدیده در سطح منطقهای و جهانی، آنچنان که باید و شاید پرداخته نشد. به عنوان مثال، «دونالد ترامپ» پس از تصدی منصب ریاست جمهوری، ورود اتباع ۶ کشور اسلامی به آمریکا را به بهانه حفاظت از امنیت مردم این کشور در مقابل تروریستها ممنوع کرد و جالب اینجاست که اتباع عربستان سعودی که اجراکننده حملات یازده سپتامبر بودند، از فرمان اجرایی ترامپ مستثنی شدند.
آش این تناقض آنقدر شور است که برخی رسانههای آمریکایی و اروپایی که از مشی مستقلتری برخوردارند، با انتشار مقالات و کاریکاتور در این راستا، از مقامات واشنگتن سؤال میکنند که علیرغم اینکه تیغ تروریسم در دست زنگی مست سعودی و اذنابش در منطقه قرار دارد و با وجود اینکه عربستان در حمایت و تسلیح تکفیریها گوی سبقت را از دیگر رقبای خود ربوده، به کدام دلیل محکمهپسند، شهروندان سعودی میتوانند بیدردسر و حتی با خوشامدگویی وارد خاک آمریکا شوند ؟!
برآیندی که از ساز و کار معیوب و طراحی مشکوک آمریکا در حوزه تروریسم حاصل میشود، چیزی نیست جز اثبات دکترین آمریکا در استفاده از اهرم تروریسم برای پیشبرد سیاستها در شرایط بغرنج فعلی. امروز متفکرین آمریکایی که حرفی برای گفتن دارند و چهرههای شاخصی در جهان به حساب میآیند، بالاتفاق معتقدند که قدرت آمریکا رو به افول و زوال است و این کشور دیگر ابرقدرت نیست. نیروی نظامی آمریکا مستهلک شده – امری که ترامپ در دوران تبلیغات انتخاباتی به آن اشاره داشت- وقدرت سیاسی آمریکا دیگر از توان سابق برخوردار نیست، کنترل تحولات سیاسی جهان از دست آنها خارج شده و نمیتوانند در معادلات سیاسی تأثیر بسزایی داشته باشند و به رغم بوقهای تبلیغاتی، حرف آمریکا در دنیا امروز خریدار چندانی ندارد. ازاینرو، تنها راه باقیمانده، استفاده از تروریسم و تروریستها است که در عمل به اعلام ورشکستگی در عرصه ایدئولوژی و سیاست تفسیر میشود.
از سوی دیگر، استراتژی آمریکا در حمایت از تروریستها به عنوان آخرین حربه، کار را به جایی رسانده که «تروریسم دولتی» رژیمهایی همچون سعودی و صهیونیستی به تدریج به «تروریسم جهانی» تغییر شکل داده است و شاهد شیوع تروریسم به سایر نقاط جهان مانند آسیای جنوب شرقی از جمله در میانمار هستیم. سفر رئیس جمهور آمریکا به عربستان سعودی در ۳۰ خرداد سال جاری را باید یکی از مصادیق تقلای کاخ سفید برای تحقق تروریسم جهانی دانست.
در طول این سفر، آمریکا کوشید که بیش از ۵۰ کشور را تحت لوای «مبارزه با افراط» گرد هم آورد و موضع آنها را در برابر گروههای مقاومت فلسطینی و لبنانی با سیاستهای خود همسو کند. این در حالی است که طبق منشور سازمان ملل متحد، حمایت از کشوری که مورد تهاجم قرار میگیرد، وظیفه همه اعضای این سازمان است و اجماع کذایی آمریکا در این خصوص، ناقض همان قوانینی است که سیاستمداران این کشور، - هرچند در ظاهر - پیشتر از آن حمایت کردهاند.
امروز شاهدیم که بیاعتمادی مردم دنیا و مسلمانان به دکترین آمریکا در خصوص استفاده ابزاری از تروریسم، ملتها را به شدت به سیاستهای سردمداران کاخ سفید بدبین کرده و پتانسیل انقلابی را در برابر این سیاستها فعال نموده است. به رغم همه تلاشها برای مخدوش کردن چهره اسلام در پوشش تروریسم، امروز اما آرمانهای انقلاب اسلامی ایران در مواجهه با تروریسم، طرفداران بسیاری دارد و رؤیای آمریکا برای منطقه و جهان را به کابوس بدل کرده است.
ازاینرو، شیوهای که کاخ سفید در پیش گرفته، نتیجهای جز ناکامی ندارد و تحولات آینده ثابت میکند که آخرین حربه آمریکا به عاملی برای تضعیف روز افزون و نابودی این کشور بدل خواهد شد.