به گزارش مشرق به نقل از فارس، نوام چامسکی، زبان شناس، استاد دانشگاه و فعال سیاسی منتقد سیاستهای خارجی آمریکا بارها در آثارش از جمله " اقتصاد سیاسی حقوق بشر" از آمریکا به عنوان "کشوری که سرمدار تروریستهای جهان است" یاد کرده و نهضت مبارزه با تروریسم آمریکا را "طنزی طعنه آمیز" خوانده است.
"اوان سولومون" مجری برنامه "هات تایپ” مصاحبهای با وی در این خصوص انجام داده و نظریات وی را جویا شد. این مصاحبه در نشریه "دیسیدنت وویس" (صدای دگراندیش) نیز با عنوان «سخنان نوآم چامسکی درباره خاورمیانه و جنگ آمریکا با تروریسم» به چاپ رسید. در زیر این گزارش را میخوانیم:
* اقدام آمریکا به تهدید و ارعاب مردم افغانستان
چامسکی: در روز 12 اکتبر سال 2001، دو روز بعد از آغاز بمباران افغانستان، جورج بوش به مردم افغانستان اعلام کرد که تا وقتی که رهبران شما کسانی که ما به عنوان مجرم به آنها مظنون هستیم را تحویل ندهند، بمباران شما را ادامه خواهیم داد، اگرچه سندی هم به شما ارائه نمیدهیم که آنها مجرم هستند. و ما بدون هیچ دلیلی پیشنهادهای رهبران شما برای مذاکره در مورد تسلیم مجرمان را هم قبول نمیکنیم.
* اقدامات آمریکا مصداق بارز تروریسم بینالمللی است
توجه داشته باشید که این اظهارات، طبق تعریفی که خود آمریکاییها از تروریسم بینالمللی ارائه میدهند، مصداق بارز این مفهوم است؛ اگر تهدید به استفاده از زور و خشونت برای دست یافتن به مقاصد بینالمللی و سیاسی ـ که در این مورد خشونت افراطی مطرح است ـ تروریسم بینالمللی نیست، هیچ چیز دیگری هم این مفهوم را توصیف نمیکند. به این دلیل است که میگوییم اقدامات آمریکا تعریف کتابی تروریسم بینالمللی و یک تعریف رسمی از آن است.
* اهداف آمریکا در جنگ افغانستان تغییر میکند
اما هنوز سه هفته نگذشته بود، یعنی در اواخر اکتبر بود، که مقاصد جنگ عوض شدند. فکر کنم تا آنجا که من میدانم این اهداف برای اولین بار توسط وزیر جنگ انگلیس "ادمیرال بویس" اعلام شدند؛ "ادمیرال بویس" به مردم افغانستان اطلاع داد که ما تا وقتی که شما رهبرانتان را تغییر ندهید شما را بمباران خواهیم کرد. این را اگر مصداق خشونت حساب نکنیم، میتوانیم مصداق بارزتری از تروریسم بیالمللی حساب کنیم. بنابراین از این پس آنها هدفی را دنبال میکردند که هیچ ارتباطی با پیدا کردن مجرمان و اجرای عدالت در مورد آنها نداشت.
مجری (اوان سولومون): بنابراین شما میگویید که یکی از بزگترین سیاستهای تزویر آمریکا در مبارزه با تروریسم این است که آمریکا ـ طبق گفته شما ـ خودش کشوری پیشگام تروریسم است.
چامسکی: خوب، این دو نمونهای که گفتم همین موضوع را نشان میدهند. به علاوه، اینها نمونههای کماهمیتتر هستند. میدانید که بسیاری نمونههای جدیتر از اینها وجود دارد.
مجری: خوب در اینجا یک سوال مطرح میشود؛ اگر آمریکا خودش سردمدار تروریستهای جهان است ـ طبق نظر شما یکی دیگر از کشورهای تروریست دنیا انگلیس است ـ بین توصیفی که شما از تروریسم دارید و توصیف آنها از این واژه ـ که میگویند بن لادن تروریست است ـ چه تفاوتی وجود دارد؟ تروریست کیست؟
* نفس عملکرد تروریستی مهم نیست، مهم این است که چه کسی مرتکب آن شود
چامسکی: پاسخ خیلی ساده است. از نظر آمریکاییها اگر دیگران اقدامی انجام دهند، اسمش تروریسم است، اما اگر همان کار را ما آمریکاییها انجام دهیم، اسمش مبارزه با تروریسم است؛ این موضوع مسئلهای است که در طول تاریخ جهان مطرح بوده است؛ به عنوان مثال، نگاهی به تبلیغات نازیها که بزرگترین قتل عام تاریخ را به راه انداختند، بیندازید؛ آنها هم دقیقا همین را میگفتند. آنها میگفتند که دارند از مردم و دولتهای برحق اروپا، مثل رژیم "ویشی" در فرانسه، در مقابل پارتیزانهای تروریستی که از لندن هدایت میشوند، محافظت میکنند. این خط اصلی تبلیغاتشان بود. و مثل همه تبلیغات، هر قدر هم مبتذل و وقیحانه، مایههایی از واقعیت را درون خود جای داده بودند. قطعاً پارتیزانها فعالیتهای تروریستی داشتند، و از لندن هم هدایت میشدند. دولت ویشی هم همانقدر مشروعیت داشت که نیمی از دولتهایی که آمریکا در جایجای جهان برسرکار گذاشته است و از آنها حمایت میکند، مشروعیت دارند. بنابراین در حرف آنها هم مایههایی از واقعیت وجود داشت و این تبلیغات هم از طریق توسل به همین واقعیت های جزئی موثر واقع میشوند. اگر این کار را شخص دیگری انجام میداد، تروریست محسوب میشد. اگر ما اینکار را کنیم، ضدتروریسم است. یکی از نمونههای این مسئله در مکانی جریان داشت که من چندی پیش در آنجا بودم، یعنی در جنوب شرقی ترکیه. جنوب شرقی ترکیه بستر بدترین و خشونتآمیزترین جنایتهای تروریستی در دهه ١٩٩٠ است.
مجری: فکر کنم منظورتان حمله به کردها است.
* فعالیتهای تروریستی آمریکا را به اعمال ضدتروریستی تعبیر میکنند
چامسکی: حمله به کردها باعث شد میلیونها نفر از آنها پناهنده شوند و بیشتر حومه شهر مصیبتزده شود. دهها هزار نفر کشته شدند. بدترین و وحشیانهترین شکنجهای بود که ممکن است تصور کنید. این موضوع را تمام دیدهبانهای حقوق بشر به خوبی ثبت کردهاند. چگونه توانستند اینکار را کنند؟ خب، آنها این کار را با استفاده از سلاحهای فراوان آمریکا که واردات آن در سال ١٩٩٧ به اوج خود رسید انجام دادند. سلاحهایی که در همان یک سال از آمریکا به ترکیه منتقل شد از واردات کل سلاح در تمام دوران جنگ سرد بیشتر بود. پردهها وقتی میافتند که عملیات ضدشورش آغاز میشوند؛ اما نگاه کنید ببینید آمریکا با این قضیه چه برخوردی میکند؟ این تروریسم گسترده بینالمللی یکی از بزرگترین مظاهر موفقیت در مبارزه با تروریسم تلقی میشود
* اگر کشور دیگری فعالیتهای ضدتروریستی آمریکا را انجام دهد تروریست است
اگر گزارشهای وزارت امور خارجه آمریکا درمورد این قضیه را بخوانید متوجه میشوید که آنها از ترکیه بابت موفقیتش در نشان دادن روش مبارزه با تروریسم تقدیر میکنند. به صفحه اول روزنامه "نیویورک تایمز” نگاه میاندازید و در کمال تعجب میبینید ترکیه به عنوان نمونه موفقی در مبارزه با تروریسم ستوده میشود. ترکیه در واقع برای فراهم کردن نیروهایی انتخاب شده بود که آنها نیروهای بینالمللی برای افغانستان مینامند. درواقع این نیروها فقط برای کابلند. آمریکا پولهای کلانی به جیب ترکیه میریزد تا با تروریسم مبارزه کند، و اینها همه به لطف دستاوردهایشان در مبارزه با تروریسم است. یعنی همان وحشتناکترین کارهای تروریستی دهه 1990. قساوت و پاکسازیهای قومی گستردهای که با حمایت آمریکا صورت میگیرد. اکنون شما میدانید که هر فرهنگ روشنفکری که بتواند از این کارها بکند دستاوردهای بزرگی داشته است. ولی به خوبی به سؤال شما پاسخ میدهد. تروریسم چیست و ضدتروریسم چیست. اگر کشوری دشمن این کار را انجام دهد، نه تنها خشمگین خواهیم شد، بلکه آنها را بمباران خواهیم کرد.
مجری: آیا "بوش"، وقتی خودش رهبر یک کشور تروریستی بود ـ البته طبق نظر شما ـ حق داشت بن لادن را تروریست بنامد؟
چامسکی: بله، با اطلاق عنوان تروریست به بنلادن موافقم
مجری: ولی شما گفتهاید حتی "جاناتان سویفت" هم از گوشه کنایههایی که دراطلاق این عنوان وجود دارد، سردرگم خواهد شد.
* در مورد "کلینتون" و "بوش" هم میتوان همین واژه تروریست را به کار برد
چامسکی: اینکه بگوییم "بن لادن" تروریست است و تروریستی قاتل است، کاملاً درست است، ولی تکلیفمان با "کلینتون" و بوش چه بگوییم؟ همین الان فقط یکی از ماجراجوییهای کماهمیت او [کلینتون] در ترکیه و [تروریسم بوش در افغانستان] را توضیح دادم. این نمونه مخصوصاً قابل توجه است، نه فقط به دلیل قساوتهای گسترده، بلکه به دلیل شیوه برخورد با آن، و اینکه باید به خاطر داشته باشیم که این کار درست وقتی انجام شد که موج گستردهای از خودستایی در میان روشنفکران غرب ایجاد شده بود که دلیلش تأثیرشان در مخالفت با تروریسم از طریق بمباران صربستان به دلیل اعمال میلوسویچ در کوزوو بود.