به گزارش مشرق روزنامه «وطن امروز» در یادداشتی از «سمیرا کریمشاهی» نوشت:
الان که تصمیم به نوشتن این متن گرفتهام، چند هفتهای از اخراج حدود 300 کارگر بدون هیچ دلیل موجهی از محل کار خود میگذرد اما اکثر شما نمیدانید منظورم کارگران شرکت فولاد کویر شهرستان آرانوبیدگل هستند. چون اینها هم جزئی از جامعه کارگری هستند که هر روز در گوشه و کنار این کشور حقشان پایمال میشود بدون اینکه ما باخبر شویم. مسؤولان مربوط هم در این سکوت خبری چند وعده حواله کارگر میکنند تا با ایجاد اندک امیدی دهانشان را ببندند. کارگر میماند و صدایی که بهجایی نمیرسد و حتما باید در معدن یا محل کارشان جان دهند یا اینکه کتکی بخورند تا ما آنها را ببینیم و برایشان هشتگ بزنیم و اگر کمی بیشتر به خود زحمت دهیم چند توئیت هم در حمایتشان منتشر کنیم. به دور از اینکه لحظهای با خود فکر کنیم چند درصد مشکلات کارگران به خود ما مربوط میشود؟! درست میگویم دقیقا خود ما! هرکدام از ما چقدر در ایجاد یا رفع مشکل آنها سهیم هستیم؟ جامعه چه مسؤولیتی در قبال آنها دارد؟
وقتی رهبری میگویند رونق تولید و اشتغال کشور جز با اقدام و عمل همگان و یک حرکت جهادی میسر نیست، تا به حال اقدامات و عملکرد خود را در کفه ترازوی قضاوت گذاشتهایم که ببینیم در این مسیر جهادگر هستیم یا جاهل؟
بر کسی پوشیده نیست، از ارکان اصلی ایده اقتصاد مقاومتی که از آن صرفا صدها همایش و مقاله دیدهایم، حمایت از تولید ملی و کارگران وطنی است و این امر مهم به ثمر نمینشیند مگر با همت مردم در تحریم کالای خارجی تا حد امکان و حمایت و خرید از تولیدات ایرانی. آنان که همواره درد میهنپرستی و وطن دارند آیا در سبک زندگی خود نیز به اقتدار ایران و ایرانی کمک کردهاند؟ آنان که درد دین دارند آیا این تکلیف شرعی حمایت از تولید ملی را برای اقتدار اسلام به انجام رساندهاند؟ آنان که درد بیکاری فرزندشان را دارند آیا حاضرند از خرید یک کالای خارجی صرف نظر کنند تا فرزندشان در چرخه تولید یک کالای ایرانی مشغول به کار شود؟
آیا دستگاه تبلیغی و فرهنگساز کشور توانسته قدمی برای حمایت از تولید کالای ایرانی و اشتغال جوانان بردارد؟ دستگاه تبلیغی دینی چطور؟
به عنوان مثال بعد از جنبش تنباکو تفکر تحریم کالاهای خارجی و حمایت از تولیدات داخلی در بین علمای شیعه مطرح شد. علاوه بر صدور اعلامیه و فتوا در این راستا، در جنبه اقدامات شخصی خود چنین امری را مدنظر داشتند. در آستانه انقلاب مشروطه، علما و مراجع شیعه به منظور مبارزه با سلطه اقتصادی غرب و حمایت از مردم خود یک اعلامیه تاریخی منتشر کردند که بعضی از مفاد آن قابل تامل است، مثلا اینکه متعهد شدند «دیگر احکام شرعی را روی کاغذ غیرایرانی ثبت نکنند و اگر سندی نیاز به امضای آنها داشت چنانچه روی کاغذ غیرایرانی نوشته شده باشد به هیچ وجه امضا نکنند». «اگر کفن میتی از پارچه غیرایرانی باشد، بر آن میت نماز نخوانند. درباره لباس حتیالمقدور از لباس تولید داخل استفاده کنند». «برای میهمانیها مقدار مشخصی پذیرایی تعیین کردند و اگر از این حد مشخص شده بالاتر رود به آن میهمانی دعوت نشوند».
علما بخشی از کلاس درس و منبرهایشان را به توجیه مردم در حمایت از کارگر ایرانی و به قول خودشان طرد کالای تولید شده در بلاد کفر یا مملکت اجنبی، اختصاص میدادند.
هنگامی که بسترسازی در این زمینه از جانب روحانیون رخ ندهد، رسانهها و صداوسیما هم برنامهای برای حمایت از تولید ایرانی نداشته باشند، سایر دستگاههای تبلیغاتی و فرهنگی هم در خواب غفلت فرورفته باشند، هجمهای از تبلیغات کالای خارجی بر در و دیوار شهر و بر بدنه قطارهای مترو و اتوبوسهای داخل شهری یا در لابهلای پیامهایبازرگانی پرزرق و برق که اکثریت مطلق آن ضد همین کارگر ایرانی مظلوم است، سرابی است که عطش مردم را برای استفاده از کالای خارجی بیشتر میکند. وجدان خود را با جمله «کالای خارجی کیفیت بهتری دارد» از خرید چنین کالاهایی آسوده میکنیم، در حالی که چنین چیزی در اکثر مواقع، ادعایی بیش نیست. مثلا در صنعت پوشاک تولیدکننده ایرانی مجبور است کالای تولیدی خود را با برند خارجی در بازار عرضه کند تا به فروش برسد و خریدار از این غافل است البسهای که معتقد است با کیفیت است در اصل به دست هموطنانش دوخته شده که به دلیل فرهنگ غلط مشتری مجبورند روی آن برند خارجی بکوبند.
برای مثال اتفاقی که همین چند وقت پیش رخ داد که چند جوان نوعی شکلات صبحانه ساخت داخل را در 2 ظرف ریختند، یکی با مارک همان شرکت، یکی هم با برند معروف خارجی و از مردم میخواستند طعم هر دوی آنها را امتحان کنند. تقریبا همه آنها از طعم بهتر شکلات خارجی نسبت به نمونه ایرانی گفتند! بدون آنکه متوجه شوند هر دوی آنها ایرانی است. و مثالهای مختلف دیگر که نشان میدهد ملاک افراد برای تشخیص کیفیت بهتر صرفا حک شدن برند خارجی روی کالاست، نه اینکه با تجربه به بهتر بودن کالایی خارجی از نمونه ایرانیاش پی برده باشند. چه طنز تلخی است که در قامت حامی هموطنان کارگرمان ظاهر میشویم اما به مهارت و توانمندیهای آنان اطمینان نداریم.
مسألهای که کم و بیش در روزمرگی همه ما خودنمایی میکند: فردی لیوان بلور ژاپنی را برمیدارد، از یخچال آخرین مدل کرهای پر از آب میکند، روی صندلی چینی مینشیند، لپتاپ ساخت بلاد استکبار جهانی را روشن میکند و یک توئیت منتشر میکند که کارگر تنها نیست. نگاهی به ساعت سوییسیاش میاندازد، متوجه میشود دیرش شده، کتی را که ماه پیش از یک مرکز خرید معروف در استانبول خریده میپوشد که مارک یک برند معروف ترک روی آن خودنمایی میکند، کمی عطر فرانسوی به خود میزند، کیف چرم مراکشیاش را برمیدارد، سوار بر ماشینی که هنر دست چشمبادامیهاست میشود تا به جلسهای که برای واردات کفش است برسد!
این قصه زندگی اکثر ما دغدغهمندان قشر کارگر است. حال فقیرانهتر از مثال یا لاکچریتر فرقی نمیکند، مهم این است در باتلاق برند خارجی فرورفتهایم و ادعای ظلمستیزی و حقطلبی داریم.
پایی که به وسیله آن حق کارگران پایمال میشود اگر فشار پنجهاش از جانب کارگزاران باشد، زور پاشنهاش از ضعف فرهنگی ما مردم در خریدهایمان است.
شاید بگویید مشکلات شرکتهایی مثل هپکوی اراک یا آذرآب که کالا و خدمات تولیدی آنها، مستقیم به مصرف مردم نمیرسد، چه ارتباطی با جامعه دارد. بله! چنین مواردی به فشار پنجه ربط دارد! باز شدن بخشی از گره مشکلات شرکتهای داخلی به دست مردم امکانپذیر نیست و احتیاج به حمایت دولت یا بخش خصوصی دارد.
مثلا وزارت صنعت و معدن، وزارت راهوشهرسازی، وزارت نیرو، شهرداریها و حتی بخش خصوصی میتوانند برای انجام پروژههای خود با شرکت هپکو که تولیدکننده ماشینآلات راهسازی است، همکاری لازم را داشته باشند اما حدود یک سال قبل عضو شورای کار شرکت هپکوی اراک در مصاحبهای با اشاره به اینکه طی3 سال گذشته بر اساس آمار حدود 1300 دستگاه انواع ماشینآلات مورد نیاز در کشور به صورت رسمی وارد کشور شده است، میگوید سهم شرکت هپکو در تامین نیاز کشور به دلیل عدم ارائه سفارش و خرید بسیار ناچیز بوده است.
چنین اتفاقی را میتوان نتیجه مصوبهای با عنوان ورود خودرو و ماشینآلات سنگین توسط هیأت وزیران در شهریور سال 93 دانست که در ماده دوم آن ذکر شده: واردات ماشینآلات راهسازی ( لودر، فینیشر، گریدر، بولدزر، غلتک، ترینچر و اسکریپیر) مدل سال و 8 مدل پایینتر مجاز است. در حالی که میتوانستیم با حمایت از تولیدکنندگان داخلی چنین نیازهایی را در داخل مرزهای خودمان مرتفع کنیم! البته ماشینآلات راهسازی صرفا نمونهای از خروار خروار واردات نابجا و بیرویه است. از واگن قطار گرفته تا آشپز قطار، از آب معدنی تا در بطری، از مربا تا بیسکویت و صدها نمونه دیگر که پتانسیل تولید آنها در داخل کشور وجود دارد اما به شکل بیرویهای وارد میشود. در حالی که رهبرحکیم انقلاب بارها هشدار دادهاند واردات کالایی که به اشتغال داخلی ضربه میزند و کارخانههایمان را تعطیل میکند باید متوقف شود اما مشخص است منافعی در این میان وجود دارد که برای آقایان بر منفعت عموم مردم و جامعه ارجح است.