به گزارش مشرق، «حامد حاجی حیدری» در یادداشت روزنامه «رسالت» نوشت:
«در هر ساعت، بیش از ۶۶ ایرانی درگیری منجر به جرح و پزشکی قانونی دارند!»؛ بر اساس آمارهای پزشکی قانونی کشور به طور میانگین، روزانه هزار و ۶۰۰ شهروند به دلیل نزاع به پزشکی قانونی مراجعه میکنند و تشکیل پرونده میدهند. این، آمار رسمی است که سازمان پزشکی قانونی از ثبت پروندههای نزاع شدید در این سازمان اعلام کرده است (یاسا، ۱۳۹۶۰۳۰۹). بیگمان، آمار نزاع شدید که به پزشکی قانونی کشیده نمیشود، و آمار نزاع به طور کلی، بسیار بیش از این است. بر اساس اعلام سازمان، تهرانیها بیشتر از بقیه مردم با هم گلاویز میشوند و به یکدیگر صدمه میزنند (یاسا، ۱۳۹۶۰۳۰۹). در همین ارتباط، مهدی جوهری، معاون اجتماعی دادگستری البرز معتقد است که تقویم جرایم عمدی نشان میدهد زمانی که نوجوانان و جوانان از درس و مدرسه فارغ میشوند، آمار خشونت افزایش مییابد. او باور دارد که یکی از عوامل افزایش خشونت در سالهای اخیر به خصوص در میان کودکان ایجاد فضاهای خشن در خانه است به طوری که بازیهای رایانهای و فیلمهای خشن موجب شده است که خشونت در خانواده و جامعه نهادینه شود (یاسا، ۱۳۹۶۰۳۰۹).
* کاوش در اطراف قضیه
- نکته مقدماتی: احساسات اخلاقی افراد، تحت تأثیر بند و بستهای اجتماعی قرار دارند. البته، اغلب، افراد، دلایلی برای احساسات خود میآورند که در جای خود مهم هستند، ولی زمینههای اجتماعی که فراتر از آگاهیهای فردی عمل میکنند، تأثیر قابل ملاحظه خود را دارند. خانواده، آموزشها، رسانهها، سیاست، انتظامات سازمانی جامعه، سنتها، شهر و گروهها، همه و همه بر شکلگیری احساسات اخلاقی افراد تأثیر مهمی دارند. بویژه، به وقت هتک معیارهای اخلاقی، آن چه بیشتر موجب احساس گناه یا خجلت یا عذاب وجدان میشود،
«شرم حضور»، نزد سایر افراد اجتماع است. این، کلید تحلیل ماست؛ در واقع، در یک زندگی دیجیتالی شده، از آن سنخی که در تهران، یکی از ابرشهرهای شدیداً دیجیتالی شده دنیا، و نزد غاطبه متوسط این شهر متداول شده است، بخش اعظم روابط در یک جو همحضور اتفاق نمیافتد. در عوض، تهدید و ایجاد ترس و تعدی با سهولت بیشتری اتفاق میافتد و تحقیر و خشم و نفرت بر میانگیزد. این، حاصل ریشهیابی بسیاری از نژندیهای اخلاقی روزگار ماست که در موارد دانه درشتی مانند گیس و گیسکشی و قهر و قهر کشی چهرههای عامه پسند به اوج میرسد و واقعاً جامعه را جریحهدار میکند. مشکل مهم در فقدان «شرم حضور» در یک محیط مأنوس اخلاقی همچون اجتماع صمیمی روستا یا محله است.
- نکته دوم: اغلب، تصور بر این بوده است که آزادی موجب بهبود حس رضایت اخلاقی در افراد میشود و از این قرار تحلیلگران سیاسی و اجتماعی در ابتدا از آزادی در دنیای دیجیتال استقبال میکردند. خب؛ این متعلق به زمانی بود که بلاگرها در مقایسه مطبوعات رهایی بیشتری احساس میکردند و در همان اوان کار حس بیسابقهای از آزادی سیاسی را تجربه میکردند. حالا دوران توئیتر و فیسبوک بلوغ یافته، و احساس آزادی در بیان عاطفی به اوج رسیده و جنبههای آزار دهنده خود را عیان کرده است. پل رازین در کتاب مهم «اخلاق و بهداشت/ ۲۰۱۳»، نشان میدهد که چگونه در یک فضای رها از چیزی که ما نام آن را «شرم حضور» مینامیم، نقض هنجارهای جمعی توسط دیگران، منجر به احساس تحقیر و نقض حس خودمختاری اخلاقی افراد میشود که این نیز به نوبه خود، موجب تجربه خشم و به خطر افتادن بهداشت روانی فردی و اجتماعی میگردد و عصبانیت و پرخاش نسبت به دیگران را به بار میآورد.
- نکته سوم: بخش مهمی از آزردگیهای اخلاقی روزگار دیجیتال ما، باز میگردد به از دست دادن «کنترل بر خویشتن». منطق دنیای تکنولوژی و بویژه دنیای دیجیتال بر افزایش کنترل بنا شده است؛ کنترل بر سایر اشیاء و سایر مردم، با این قیاس که هر چه کنترل بر دیگران بیشتر شود، تسلط به خویشتن، بلاموضوعتر جلوه میکندیشتن، و ما بیش از پیش با افرادی مواجه خواهیم بود که ضمن سرکشی، تیغهای برانی نیز در دست دارند که با آنها دیگران را میآزارند و زخم میزنند.
- نکته چهارم: گسترش قابل ملاحظه آزار، در نتیجه از دست رفتن
«شرم حضور» و «کنترل بر خویشتن»، باعث پدیده بدیعی به نام «سرسام» میشود. افرادی که حضور فعالی در دنیای دیجیتال دارند، همچون کسانی هستند که از همه سوی و از جانب بسیاری افراد، مشتها و سیلیهای چپ و راست دریافت میکنند. آنها دقیقاً نمیدانند که از کجا ضربه میخورند، و از این قرار دستپاچه و آزرده، شروع به سرزنش همه چیز و زمین و زمان میکنند. اما این راه فرار خوبی نیست. چرا که نمیتوان به این میزان با دیگران در افتاد، بدون آن که خطر سطحی از روان نژندی را بر خود هموار نمود. مردمانی که ظاهراً در دنیای توئیتر و فیسبوک بسیار در ارتباط غرق هستند، اما در واقع، به شدت تنها و آزرده روزگار میگذرانند.
- نکته مهم آخر این است که وقتی «سرسام»زدگان، از ابراز خشم بسیار، اما بیثمر، نسبت به دیگران خسته و ملول میشوند، درگیر علائم شدید و قوی افسردگی خواهند شد، و پرخاشی را که اعمال آن را نسبت به دیگران
بی ثمر مییابند، به سمت خود معطوف میدارند. این وضعیت هر چند که بسیار خطرناک است، بسیار اپیدمیک و همهگیر هم هست، و از جمله ده عامل منجر به مرگ در جهان صنعتزده محسوب میشود (توأم با اقتباسهای آزاد از پل رازین و کوین مککافری).