به گزارش مشرق، «حسام کیان مقدم» با ارسال یادداشتی نوشت: سفر چنده روزهای که در سال ۲۰۰۷ به پاکستان داشتم مقارن شده بود با ایامی که بینظیر بوتو پس از سالها دوری از وطن قرار بود به پاکستان بازگردد، طرفداران حزب مردم به شدت مشغول نصب پارچه و پلاکارد در گوشه و کنار شهر کراچی بودند تا به رهبر خود خیر مقدم بگویند و استقبالی شایسته نام بینظیر بوتو داشته باشند سیاستمدار بزرگی که بسیاری از مردم جهان پاکستان را به نام او میشناختند.
سال ۲۰۰۷ زمان حاکمیت و قدرت مطلق ژنرالی نظامی بود به نام «پرویز مشرف» که با کودتا، نواز شریف را از پاکستان اخراج کرده و حتی اجازه نداده بود پس از چند سال دوری از وطن، نواز شریف که قصد بازگشت به پاکستان را داشت از هواپیما پیاده شود، و او را بازهم به آغوش آل سعود بازگردانده بود.
ولی این بار حکایت فرق داشت، «بینظیر بوتو» قصد داشت به میدان پا بگذارد، کسی که سالها طرفدارانش منتظر او بودند، و بدون شک اگر قدم به میدان میگذاشت هم ژنرال مشرف را با کارنامه خوب در زمینه مبارزه با تروریسم کنار میزد و هم دیگر رقبای احتمالی را، و این به معنای زنگ خطر بود. هم برای پرویز مشرف و هم برای شخصی زیرک که همسر بینظیر بوتو بود ولی در سر هوای قدرت مطلق را میپروراند یعنی «آصف علی زرداری».
در هر حال وقتی به ایران بازگشتم چند روزی بیشتر طول نکشید تا از طریق رسانهها خبر ترور بزرگترین سیاستمداران زن پاکستان را شنیدم، شوک عظیمی به سیاست پاکستان وارد شده بود و از همان ابتدا میشد حدس زد که اتفاق بزرگ قربانیان بزرگی نیز در پی خواهد داشت.
در تاریخ ۱۰ دی ماه سال ۱۳۸۶ بی نظیر بوتو در سن ۵۴ سالگی در لیاقت باغ شهر راولپندی ترور شد و اینک که مشغول نگارش این سطورم تاریخ ۱۸ مهر سال ۱۳۹۶ است، یعنی تقریبا ده سال از آن ماجرا میگذرد ولی هنوز پیچ و خمهای قتل بینظیربوتو اجازه نداده گرهای از ترور مرموز او باز شود؟ به راستی چه کسی او را ترور کرد؟ با چه هدفی؟ اکنون کجاست؟ سوالاتی که به چشم مردم قویترین سازمان اطلاعات جهان یعنی «ISI» نیز تاکنون نتوانسته آنها را حل کند یا اگر بدبینانه به داستان نگاه کنیم نخواسته آنها را حل کند.
اجازه بدهید پس از این مقدمه نسبتا طولانی عمق داستان را قدری بررسی کنیم وببینم چرا این سیاست کثیف پس از مرگ نیز بی نظیر بوتو را رها نکرده است:
«سهیل ورائچ» مقاله نویس مشهور پاکستانی پس از بررسی و تحقیق فراوان کتابی به نام «قاتل کیست؟» نوشت که مشتمل بر ۷۵۰صفحه بود و گزارش بسیاری از نهادهای امنیتی را نیز در آن گرد آورده بود ولی در پایان او نیز مانند ما محو ماند، که چرا قرار نیست معمای این ترور حل شود.
در حال حاضر «پرویز مشرف» یکی از متهمان اصلی این پرونده است که از سوی آصف علی زرداری متهم میشود واز سوی دیگر شخص زرداری نیز از سوی مشرف متهم ردیف اول این پرونده خطاب میشود، شاید بتوان به راحتی برای متهم کردن این دو دلایلی نیز ساخت مثلا: مشرف برای ابقای قدرتش، خود ترور مرموز بینظیر بوتو را برنامهریزی کرده! یا آصف علی زرداری، همسرش را سد راه قدرت خود میدیده و با حذف فیزیکی او خود تبدیل به چهره اول حزب مردم شده است! ولی اینها همه فرضیههای بیاساسی است که تحقیقات آن را اثبات نمیکند.
نتایج تحقیقات سازمان ملل نشان میدهد: ژنرال مشرف به صورت مستقیم هیچ ارتباطی به پرونده قتل بینظیر بوتو ندارد، هر چند پس از ترور او مورد عتاب قرار گرفت که چرا امنیت لازم را فراهم نکرده است ولی به هر حال این یک حرف کلیشهای بوده و ارزش چندانی ندارد، به این معنا که نمیتوان صرفا با تکیه بر آن مشرف را قاتل نواز شریف دانست.
از سویی دیگر افسانههای فراوانی برای متهم کردن «آصف علی زرداری» ساخته شد ولی بازهم همان مشکل اتهاماتی را داشت که به پرویز مشرف زده میشد یعنی هیچ مدرک مستندی وجود نداشت که نشان دهد قتل بینظیر بوتو با اشاره مستقیم زرداری صورت پذیرفته است.
نکته جالب اینکه کسانی که ترور بینظیر بوتو نقش مستقیم داشتند نیز یا همان لحظه کشته شدهاند یا بعدها تبرئه شدهاند، «سعید» نام قاتل ۱۵ ساله بینظیر بوتو است که با حمله انتحاری عامل مستقیم قتل بینظیر بوتو شد، او را دو نفر به نام های «رفاقت حسین و حسنین گل» تا لیاقت باغ منتقل کرده بودند، هر دو نفر نیز اینک زندانی هستند ولی از سوی دادگاه تبرئه شدهاند، این افراد به عضو گروه تروریستی تحریک طالبان پاکستان هستند و به صورت مستقیم دستور این قتل را از ایمن الظواهری رئیس القاعده گرفته بودند.
جالب اینجاست که «ایمن الظواهری» خود از طریق تماس با سازمانهای اطلاعاتی و راههای دیگر، مسئولیت این قتل را قبول کرده است! ولی هنوز پاکستان در تلاش است تا علاوه بر عاملان مستقیم به هر نحوی شده چند عامل غیر مستقیم نیز پیدا کند!.
نکته جالبتر اینکه پاکستان تلاشی جدی برای مجازات قاتل مستقیم ندارد ولی بیش از ده سال است که با برگزاری دادگاههای مختلف و تحقیقات به دنبال قاتلان غیر مستقیم میگردد.
حتی اگر بدبینانه به داستان نگاه کنیم میبینیم که سران حزب مردم نیز چندان تمایلی به بسته شدن این پرونده ندارند، و به عبارتی دیگر اینکه هر از گاهی «بلاول بوتو زرداری» (فرزند بینظیر بوتو) نزد رسانهها اشک ریخته و از پیدا نشدن قاتلان مادرش سخن بگوید احساسات عمومی را به خوبی برانگیخته و از لحاظ سیاسی به نفع حزب است، ولی تاکنون حتی یکبار نیز او به صورت مستقیم از ایمن الظواهری و القاعده و تحریک طالبان پاکستان سخن نگفته و آنها را تهدید به انتقام نکرده است!
از سویی دیگر هر چند روز یکبار ژنرال مشرف مورد حمله قرار میگیرد و از او به عنوان قاتل فراری بینظیر بوتو یاد می شود، البته عکس این ادعا نیز از سوی احزاب مخالف در مورد «آصف علی زرداری» و حزب مردم بیان میشود.
ولی اگر وجدان را بخواهیم قاضی کنیم باید بگوییم دیگر زمان آن رسیده است که اجازه ندهیم سیاست وارد مقبره بینظیر بوتو شود، در طول این ده سال دنبالهدار شدن پرونده قتل این سیاستمدار بزررگ به هر کسی قرار بود فایدهای برساند، رسانده و به هر کسی قرار بود ضرری برساند، رسانده است.
بهتر است سیاستمداران فعلی به خصوص با نزدیک شدن انتخابات سال ۲۰۱۸ نام «بینظیر بوتو» و هم چنین قاتل غیر مستقیم او را! خط قرمز خود دانسته و از احساسات عمومی مردم پاکستان در راستای اهداف خود سو استفاده نکنند.