به گزارس گروه جهاد و مقاومت مشرق، آمریکاییها تصویری از خود به دنیا القا کرده بودند که فقط کافی بود به کشوری که مشکلی با او دارند اعلام کنند سربازهایمان آماده حمله شدهاند یا این که بگویند: «ناوهای جنگیمان را میخواهیم به سمت شما حرکت دهیم.» در اکثر موارد تنها همین تَشر کافی بود تا کشور مقابل در برابر آمریکا وادار به تسلیم شوداین عقب نشینی به دلیل هیبت و هیمنهای بود که سردمدار نظام سلطه یعنی آمریکا در فکر و ذهن دیگران ترسیم کرده بود و دیگران هم گمان میکردند همین است و جز این نیست و با این ابرقدرت نمیشود مخالفتی کرد و چیزی برخلاف میل و خواستهاش به اجرا درآورد.
در طول دفاع مقدس صدها عملیات ریز و درشت و سرنوشت ساز مقابله به مثل دریایی توسط ناوگروه شهید مهدوی، تغییر معادله تحولات جنگ تحمیلی توسط نیروی دریایی در خلیج فارس، به استیصال کشاندن کشورهای حامی صدام در خلیج فارس به ویژه مستاصل کردن حامیان مالی و اقتصادی این رژیم در منطقه، رساندن پیام مظلومیت ملت ایران سوار بر امواج خبری رخدادهای خلیج فارس که دنیا روی این نقطه تمرکز و حساسیت ویژهای داشت و دهها مورد مشابه را اگر در یک کفه ترازوی ارزیابی قرار دهیم، بی تردید یک چیز دیگر را اگر در کفه دیگر این ترازو بگذاریم شاید به راحتی این دو کفه با یکدیگر برابری کنند و بلکه این کفه سنگین تر هم دیده شود و آن چیزی نیست جز درهم شکسته شدن هیمنه و هیبت آمریکا در خلیج فارس توسط شهید مهدوی و همرزمانش.
هیبت و هیمنهای که آمریکا در سالهای پس از ماجرای ویتنام از خود در فضای ذهنی ملتها و کشورها القا و ایجاد کرده بود و همواره نان این هیبت و هیمنه تلقین شده را میخورد و کسی جرأت نداشت به خودش اجازه دهد که در مسیر خواستههای نامشروع و باج خواهی ظالمانه آنها مانعی ایجاد کند یا در برابر آنها اندک ایستادگی و مقاومتی داشته باشد و چنین حالتی در دریا دو صد چندان وجود داشت.
به این خاطر که ساختار قدرت نظامی آمریکا، دریاپایه است و برداشت از چنین ساختاری در یک محاسبه نه چندان پیچیده این است که آمریکاییها بخشی از بالاترین درجه زور و قدرت و تجهیزاتشان را در رویکرد دریایی خودشان متمرکز کردهاند.
سردار نادر مهدوی و ۹ دلاور دریادل همرزمش به عنوان نمایندههایی از جامعه همیشه آماده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، در ماجرای ۱۶ مهر سال ۱۳۶۶ مستقیم و بیواسطه و در عین حال جانانه و پهلوانانه در برابر زورگویی و تعدی گری ناوگان دریایی آمریکا در شرایط بسیار سخت و دشوار آن روزهای خلیج فارس با کمترین امکانات ایستادند و دست به کار بسیار بزرگی زدند و آن عبارت بود از «در هم شکستن هیمنه پوشالی ابرقدرتی به نام آمریکا در دریا» و این کار را تا آخرین نفس به گونهای استادانه اجرا کردند و این شاید مهلکترین ضربه به آنان بود و ساقط شدن بالگرد پیشرفته آنها، تلف شدن تعدادی از نفرات و وارد شدن خسارت به بخشی از شناورهای آنان در این ماجرا در برابر آن ضربه سنگین، چیزی به حساب نمیآمد.
یکی دیگر از آثار اقدام ناوگروه شهید مهدوی این بود که در محاسبات دشمن درباره نیروهای انسانی و توانمندی آدمهای انقلاب اسلامی خانه تکانی اساسی ایجاد کرد و شاید برای نخستین بار بود که سکانداران نیروی دریایی آمریکا در خلیج فارس با تمام وجود چهرههایی از نمایندگان جبهه مدافعان انقلاب اسلامی را بیهیچ واسطهای دیدند و تحلیل اجزای انسانی قدرت ما به اتاقهای فکر آنها راه پیدا کرد و شاید یکی از هستههای مقابله آنها با فرهنگ انقلابی ما زمانی شکل گرفت که با حماسه نادر مهدویها به این باور دست پیدا کردند که چطور یک انسان میتواند در پرتو فرهنگ پاسداری و مکتب انقلاب اسلامی حتی با حداقل امکانات، به باور ایستادگی در برابر بزرگترین قدرتهای مدعی عالم دست پیدا کند و استاد بلامنازع «بهرهگیری حداکثری از حداقل امکانات و فرصتها» شود، به گونهای که با ترکیب و تلفیق خاص و ماهرانهای از قدرت و مهارت، برای زورگویی و زیادهخواهی موجودی در قواره آمریکا، چالشهایی کاملا واقعی و موانعی کاملا جدی و عینی ایجاد کند.
شهید مهدوی و یارانش به عنوان یکی از هستههای اولیه و عملیاتی نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که با پیروی از مکتب عاشورا، حماسه به یادماندنی ۱۶ مهر ۱۳۶۶را خلق کرد، علاوه بر درسهایی که به متجاوزان و تعدیگران داد، خونی تازه و در عین حال سرشار از جرأت، جسارت، ابتکار، خلاقیت، نهراسیدن از دشمن، ایمان به هدف و باور به تحقق وعده های خدا را در جان نیروهای انقلاب تزریق کرد تا امتداد این نسل به پشتوانه دانش، توانمندی و قدرتی که کسب کرده است، مملو از این باور خدشه ناپذیر شود که میتوان با اتکای به چنین قدرت فراهم آمده اطمینان بخش، در برابر مدعی ترین قدرتهای سلطه جو و استکباری عالم ایستاد.
در قاموس این توانمندی، که «نیروی انسانی با مشخصههای انقلاب اسلامی» و «قدرت ترکیبی» دو رکن اصلی آن است، پیشرفتهترین ناوها و شناورهای دشمن در شرایط اقتضایی و اشتباه فاحش محاسباتی او، میتواند به آهن پارهای سرگردان در دریا یا قطعاتی از هم گسیخته در قعر آبها تبدیل شود و پایگاههای استقراری دشمن با هر استعدادی از نیرو، در یک بازه زمانی غیر قابل تصور به منطقه ای کاملا فاقد علائم حیات انسانی مبدل گردد.
از این رو اقدام متهورانه سرداران شهید مهدوی، گرد، شفیعی، توسلی، محمدیها، آبسالان و مبارکی در دریا و آثار و برکات ارزشمند و بینظیر آن بر روند رشد و توسعه و بالندگی نیروی دریایی سپاه، جمعی از متولیان امر را به پیگیری جدی این ایده واداشته است که به پاس مجاهدتهای صورت گرفته و نقش مهم نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در دریا و به نشانه قدرشناسی از شهدای گرانقدر این نیرو در خلیج فارس، روز حماسه سازی و شهادت سردار شهید نادر مهدوی و همرزمانش به عنوان بهترین گزینه برای نامگذاری روزی به عنوان«روز نیروی دریایی سپاه» مطرح شود.
به هر حال جریان سیال و همیشه جاری و سازنده ی نسل شهید مهدویها در نظامات گوناگون دفاعی و رزمی مجموعهای چون نیروی دریایی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، با سازمانی از قدرت ترکیبی، علاوه بر کسب توفیق به عنوان یکی از عناصر دارای بالاترین و تأثیرگذارترین میزان مشارکت در شکل گیری و ایجاد قدرت بازدارندگی، از رسالت بهینه سازی و روز آمدسازی اقداماتی که در همین چارچوب هدف گذاری شده است نیز لحظه ای غافل نبوده و نیست.
دشمن در سایه این قدرت مسلم بازدارندگی، به این نتیجه و باور رسیده است که شاید آغاز یک جنگ نظامی را تحت کنترل، اختیار و اراده خودش داشته باشد و بر همین اساس به آن ورود کند اما خوب میداند که ادامه، پایان و حتی دامنه آن جنگ بیهیچ تردیدی در محدوده توان، اراده، اختیار و پیش بینی او جایی نخواهد داشت.
بر این اساس، در یک نظام هزینه و فایده که اتفاقا قلب و مغز محاسبات نظام سلطه استکباری را تشکیل میدهد و در فضای متأثر از قدرت بازدارندگی موجود، میزان سود و فایده و دستاورد احتمالی دشمن در برابر آسیبها، خسارتها و زیانهایی که به خودش میبیند بسیار کمتر خواهد بود و شرایط به گونهای نیست که دشمن هر کاری خواست بکند و هر خسارتی که اراده کرد وارد کند و در مقابل پاسخی فراخور و پشیمان کننده دریافت نکند و حریفی کاملا دست و پا بسته در پیش رو داشته باشد و لذا حتی اگر اندک تعقلی در ساختار فکری دشمن باقی باشد، کافی است تا به پرهیز از ارتکاب چنین اشتباهی در برپاساختن جنگی دیگر علیه نظام مقدس اسلامی حکم دهد.
نتیجهای که از این معادله میتوان گرفت این است که رجز خوانی و تهدید جمهوری اسلامی ایران به جنگ نظامی، یاوه و هذیان گویی بیش نیست یا بر مبنای هوشیاری و آگاهیهایی که امروزه به روشنی حاصل شده، این یاوه گویی ممکن است در چارچوب یک تاکتیک جنگ و عملیات روانی و یا بر مبنای پروژه نخنمای ایران هراسی با هدف جذب و جلب مشتری دست به نقد برای رونق بخشیدن به کارخانه های اسلحه سازی و انعقاد قراردادها و معاهده های کاملا یک طرفه به نفع خود صورت می گیرد و حالت دیگری که در دنیای احتمالات و تخیلات و بر این پایه که فرض محال، محال نیست می توان تصور کرد این که رجز خوانی و تهدید جمهوری اسلامی ایران به حمله نظامی در حال مستی و زوال عقل و متأثر از اشتباه فاحش محاسباتی صورت بگیرد که اگر چنین باشد، بارزترین نشانه زوال عقل زمامداران نظامی است که چنین یاوه ای سر میدهد.