به گزارش مشرق، چهارم دیماه سال۹۰ زن جوانی مأموران پلیس شهریار را از ناپدید شدن ناگهانی برادر ۳۰ سالهاش به نام غلام باخبر کرد و گفت: «روز گذشته برادرم پس از تماس زنی به اسم اعظم از خانه بیرون رفت، اما هرچه منتظرش شدیم بازنگشت و هر جایی که سراغش رفتیم از او خبری نبود. نگرانم اتفاق بدی افتاده باشد چون تلفن همراهش نیز خاموش است.»
بعد از طرح شکایت مأموران پلیس در بررسی تماسهای غلام، زن ۲۸سالهای که اعظم نام داشت و تبعه افغان بود را شناسایی و بازداشت کردند. او در اولین بازجوییها به قتل غلام اعتراف کرد و گفت که شوهرش مرتکب قتل شده است. او در شرح ماجرا گفت: «غلام و خواهرش از دوستان ما و از تبعه افغان بودند.
مدتی قبل برای اینکه مبلغی را از آنها قرض بگیرم به خانه آنها رفتم. غلام تنها بود و خواهرش برای خرید بیرون رفته بود. با دعوت غلام وارد خانه شدم و منتظر بودم برایم پول بیاورد که ناگهان به سمتم حمله کرد و با اصرار مرا مورد نیت شوم خود قرار داد و از آن صحنهها فیلم گرفت. من هم ماجرا را برای شوهرم شرح دادم. آنجا بود که شوهرم – فؤاد – تصمیم به انتقام گرفت. او از من خواست برای تنبیه کردن غلام با او در باغ قرار بگذارم.
قبول کردم و روز قرار همراه شوهرم به باغ رفتیم. او کمین کرد و در لحظه ورود غلام به باغ به او حمله کرد و با دستش گلوی او را فشار داد تا اینکه مقتول روی زمین افتاد. پس از آن هر دو به خانه برگشتیم، اما بعد متوجه شدم فردای آن روز شوهرم همراه دوستش جسد غلام را در همان باغ دفن کردهاند.» بعد از این اظهارات، مأموران به آدرس باغ محل جنایت رفتند، اما با گودالی روبهرو شدند که جسدی در آن نبود. به این ترتیب فؤاد ۳۲ساله بازداشت شد و تحت بازجویی قرار گرفت. او به مأموران گفت: «غلام را کشتم چون مزاحم همسرم میشد و به او تجاوز کرده بود.»
متهم در توضیح ماجرا با تأیید اظهارات همسرش گفت: «زن اولم در افغانستان است و از او دو فرزند دارم. وقتی به ایران آمدم با اعظم آشنا شدم. به او علاقه داشتم و برای اینکه با او ازدواج کنم یکصد میلیون تومان خرج کردم. چهار ماه بعد از عقد بود که فهمیدم غلام به صورت پیامکی مزاحم همسرم هست.
از او شکایت کردم، اما بیفایده بود و او با تهدید به کارش ادامه میداد تا اینکه آن روز اتفاق افتاد و مقتول تهدید کرده بود که عکسها را پخش خواهد کرد.» او در خصوص قتل و جنایت بر میت گفت: «آن روز برای تنبیه کردن مقتول رفته بودم.
برای تلافی کارش او را عریان کردم و از او فیلم و عکس گرفتم. این باعث عصبانیت مقتول شد و با هم درگیر شدیم.
لحظه درگیری دستم را روی گلوی مقتول فشار دادم که بیحال روی زمین افتاد. اهمیت ندادم و با همسرم باغ را ترک کردیم. فردای روز حادثه بود که با دوستم سعید به باغ رفتیم و دیدم غلام نیست. دنبالش گشتم، دیدم داخل دستشویی افتاده و سرش زخمی شده است.
با دوستم او را کشان کشان به پای درختی کشاندیم و دفن کردیم. این گذشت تا بعد از دستگیری همسرم، همراه سعید بار دیگر به باغ رفتیم و جسد را از گودال خارج کرده و سپس با چاقو او را مثله کردیم و در چند نقطه از شهر رها کردیم.»
با این اقرارها، فؤاد به اتهام قتل عمد، اعظم به اتهام معاونت در قتل و سعید به اتهام جنایت بر میت روانه زندان شدند و پرونده با کامل شدن تحقیقات به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد. در آن جلسه خواهر مقتول درخواست قصاص کرد. در ادامه اعظم در جایگاه با انکار جرمش گفت: «باور کنید قصد تنبیه کردن مقتول را داشتیم. اگر به انگیزه قتل بود هرگز قرار نمیگذاشتم.»
در ادامه فؤاد نیز با انکار جرمش گفت: «قصد قتل نداشتم، اما با کشته شدن مقتول فکر میکردم مقتول مهدورالدم بوده است. چون در افغانستان اگر این اتفاق برای همسر کسی بیفتد او آزاد است فرد متجاوز را بکشد. من هم فکر میکردم قانون ایران همینطور است.» در آخر سعید نیز در دفاع از خود گفت: «تحت تأثیر حرفهای فؤاد خواستم کمکی به او کرده باشم. حالا میگویم پشیمانم.»
در پایان هیئت قضایی فؤاد را از قصاص تبرئه و به پرداخت دیه و ۱۰سال حبس، اعظم را به دو سال حبس و سعید را نیز به حبس محکوم کرد. این حکم به دیوان عالی کشور فرستاده شد و با تأیید حکم اعظم و سعید، اما حکم فؤاد از سوی قضات یکی از شعبات دیوان نقض و پرونده به شعبه همعرض فرستاده شد.
به این ترتیب روز گذشته پرونده روی میز هیئت قضایی شعبه دوم به ریاست قاضی زالی قرار گرفت.
پس از اعلام رسمیت جلسه فؤاد در جایگاه حاضر شد و بار دیگر ماجرا را شرح داد. در پایان، ریاست دادگاه به دلیل عدم ارائه برگه هویت از سوی اولیای دم و عدم پیگیری از سوی آنها نظر ریاست قوه قضائیه را مبنی بر مسالحه با خانواده مقتول و پرداخت دیه قرائت کرد.
فؤاد در جواب گفت: «حاضرم با خانواده اولیای دم مسالحه کنم و دیه را پرداخت کنم.»
پس از آن همسر متهم که به خاطر شکستگی کمر در زندان با ویلچر به دادگاه منتقل شده بود، اشک ریخت و گفت: «شوهرم برای دفاع از ناموسش مرتکب این جنایت شد. خدا را شکر که طناب دار از او دور شد.»
در پایان هیئت قضایی وارد شور شد.
منبع: روزنامه جوان