سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
بیاعتنایی روحانی به رأی ۲۴ میلیونی با معرفی «گزینه ۲۵» برای وزارت علوم!
بهرام پارسایی، از نمایندگان اصلاحطلب مجلس و سخنگوی فراکسیون امید، در اشاره به معرفی «منصور غلامی» به مجلس بعنوان گزینه پیشنهادی دولت برای تصدی وزارت علوم گفته است:
انتظار عمومی آن بود که بعد از ماه ها که هیچ گزینه ای برای این وزارتخانه معرفی نشد، فردی از میان چهره های توانمند دیگر معرفی شود. آقای غلامی محترم هستند اما گزینه هایی که افکار عمومی، جامعه دانشگاهی و داشنجویان انتظار داشتند و می توانستند بهتر از آقای فرهادی این وزارتخانه را مدیریت کنند، معرفی نشدند.
او سپس در پاسخ به سؤال سایت جماران مبنی بر اینکه چه عواملی باعث معرفی چنین گزینهای از سوی رئیس جمهوری شده است، گفت: آقای روحانی باید به این پرسش پاسخ دهند اما فشار از هر ناحیهای بوده است، نشان میدهد فشار و خواست ۲۴ میلیون رأی هیچ تاثیری بر نظر ایشان نداشته است![۱]
*غیر از پارسایی، «قاسم میرزایینیکو» یک عضو دیگر فراکسیون امید نیز روز یکشنبه گذشته در مصاحبه با روزنامه آرمان امروز پیرامون معرفی غلامی گفته است:
«این اتفاق انعکاس بسیار بدی خواهد داشت. از جاهای مختلفی اعلام عدم رضایت از معرفی آقای غلامی (حتی تهدید به تحصن) را شاهد بودهایم که این اتفاق حتی پیش از معرفی احتمالی فردی برای وزارت، اصلا خوشایند نیست. طبعا با چنین حجمی از نارضایتی دغدغهمندان جریان دانشجویی انتخاب فردی مانند آقای غلامی پیام خوبی را صادر نخواهد کرد و کاش دولت در انتخاب گزینه خود تجدید نظر کرده و فردی غیر از آقای غلامی را معرفی میکرد. این اتفاق مطمئنا اثر مثبتی ندارد و پیش از این اتفاقات خود دولت باید از چنین اتفاقی پیشگیری میکرد و با تدبیر لازم در انتخاب خود تجدید نظر مینمود.»
او همچنین تصریح کرده است: آقای غلامی در خوشبینانهترین حالت گزینه بیست و چهارم یا پنجم بوده است!
این نماینده اصلاحطلب تأکید میکند: نمایندگان مردم در مجلس حتما باید تلاش کنند که وی رأی نیاورد.[۲]
اعتراضات نمایندگان فراکسیون امید البته مسموع نخواهد بود...
چه اینکه آنها به اثبات تجربه از وزانت لازم برای تأثیرگذاری بر رأی اکثریت نمایندگان مجلس برخوردار نیستند، خصوصا اینکه گویا نظر دیگر فراکسیونهای مجلس نسبت به آقای غلامی مثبت است.
از طرفی این فراکسیون به لحاظ سیاسی تبدیل به ضربالمثل مشهور «کاتولیکتر از پاپ» شده است و بدون توان تأثیرگذاری اما مواضعی را بعضاً اعلام میکند که شاهدیم اصلاحطلبان ستادی در قبال آن سکوت کردهاند.
در قبال کابینه دوم رئیسجمهور روحانی، وزرای پیشنهادی که فراکسیون امید میگوید با آنها مخالف است و یا مواضع پسابرجامی دولت اعتدال باید دانست که این رفتارها و ایضا مثبت شدن برخی سیاسیون اصولگرا به سمت رئیسجمهور روحانی هرگز نبایستی به معنای اصولگرا و یا معتدل بودن دولت دوازدهم تعبیر شود.
مردم بخوبی در جریان فعالیتهای ستاد مشترک دولت و اصلاحطلبان در تمام قیام و قعودی که طی ۵ سال گذشته و بویژه در انتخاباتهای ۹۲ و ۹۶ صورت گرفته، هستند و درگیر این جنگهای زرگری نمیشوند.
خاصه اینکه گویا اصلاحطلبان نیز این روزها با کتمان نقش مستقیم خود در تمام عملکردهای آقای روحانی، به دنبال «عبور از روحانی» هستند و لذا چه چیزی برای ستاد جریان سیاسی خاص بهتر از اینکه کسانی تلاش کنند تا اختلافات برخی اصلاحطلبان غیر حرفهای با دولت را به مثابه اعلام طلاق سیاسی از رئیسجمهور روحانی و نزدیکی او به اصولگرایان به مردم نشان دهند...
***
۲ نقد عجیب به سیاست جذب نخبگانِ خارج از کشور
محمد امینقانعیراد، از جامعهشناسان اصلاحطلب در بخشی از گفتوگوی تفصیلی خود با روزنامه اعتماد درباره سیاستهای مربوط به جذب نخبگان خارجنشین و دانشجویان محصّل در خارج از کشور اظهار کرده است:
«نقد دیگری که به سیاست جذب دانشجویانی که با هزینه شخصی در خارج از کشور تحصیل کردهاند وارد است، این است که این سیاست منجر به تضعیف طبقه متوسط می شود. باید در نظر داشت عمده کسانی که با هزینه شخصی در خارج از کشور تحصیل میکنند از وضعیت مطلوب و بالای اقتصادی برخوردار هستند. لذا اگر قرار باشد این گروهها پس از تحصیل به ایران بازگردند عملا فرصت آشنایی طبقات متوسط و پایین با آکادمی در خارج از کشور از بین میرود و از طرف دیگر این افراد وقتی به ایران باز می گردند ارزشهای جدید و طبقاتی خود را به جامعه تزریق می کنند و همین امر موجب می شود طبقه متوسط تضعیف شود و در نتیجه این نگرش، ما مدیرانی خواهیم داشت که وابسته به طبقات بالای جامعه هستند و این تاثیر منفی بر دموکراتیزاسیون دارد. این امر موجب نوعی تبعیض در نظام مدیریتی کشور میشود.»[۳]
*قانعیراد در حقیقت در حال بیان این مطلب است که دانشجویان محصّل در خارج از کشور پل ارتباطی قشر متوسط جامعه با نهادهای آکادمیک در خارج از کشور هستند!
سخنی عجیب و غریب که مبنای قابل اثباتی ندارد زیرا اولاً نهادهای آکادمیک در خارج از کشور هرگز سرویسی اضافه بر آنچه که در منافع ملی حکومتهای کشورشان تعریف شده باشد به سایر کشورها و بطور خاص به ایران اسلامی نمیدهند.
و ثانیا تئوری محصور بودن اقتصادی و علمی در جهان امروز، به لحاظ کلان یک حرف باطل و غیر ممکن است.(منظور غیر ممکن بودن بیخبری از تئوریهای علمی کلان است)
بخش دوم صحبتهای مذکور نیز اگرچه ظاهر بامسمّایی دارند اما اولا خصلت بالانشینی در داخل کشور هم امکان بروز دارد و ثانیا «مدیریت اشرافی» خصیصهای محسوب میشود که جریانات سیاسی، خود بایستی به دنبال نقد آن باشند نه اینکه کسی از آنها به اسم «نقد سیاست جذب نخبگان» به این بهانه سبب ایجاد انقلتهایی بیمبنا بر سر راه بازگشت دانشجویان محصّل در خارج از کشور شود.
گفتنیست، همواره و در بحثی به نام «فرار نخبگان» این مسئله مطرح میشود که نظام اسلامی بایستی بهترین امکانات سیاسی و اقتصادی خود که در واقع بیتالمال مسلمین محسوب میشوند را به نخبگان بدهد تا هیچیک از آنها میل عزیمت به خارج از کشور را نداشته باشند!
این در حالی است که «همیشه یک پیشنهاد بهتر وجود دارد»! و لذا به نظر میرسد اساس این نقد یا شاید پیشنهاد با مشکلات مبنایی مواجه باشد و اگرچه وظیفه هر نظام سیاسی است که نخبگان خود را با امکانات بهتری مورد پوشش قرار دهد اما «غربپسندی» و «دیگرخواهی» در میان برخی انسانها خصلتی است که در مابهازای آن نمیتوان هیچ امکان اقتصادی خاصی را پیشنهاد داد.
***
پیشنهاد اصلاحطلبان به کارگر ایرانی برای «فتنه اقتصادی»
روزنامه اصلاحطلب شرق، در شماره اخیر خود، طی گزارشی که به برگزاری همایشی عجیب تحت عنوان «صد سال پس از انقلاب ۱۹۱۷» پرداخته، متن یک سخنرانی درباره انقلاب بلشویکهای شوروی را منتشر کرده است.
در بخش پایانی این مطلب که گفته شده متن کامل سخنرانی ۲ نفر به نامهای بابک احمدی و محسن حکیمی است! میخوانیم:
«در مجموع و بهعنوان کلام آخر باید گفت انقلاب اکتبر در کنار تأثیرهای مثبتی که بر جنبش کارگری ایران داشت، با ایدئولوژیک کردن و حزبی کردن و بهاین ترتیب آویزان ساختن این جنبش به ایدئولوژی و احزاب سیاسیِ غیر کارگری آن را بیش از پیش با نیروی رهاییبخش خود بیگانه کرد. ایدئولوژی و حزب سیاسیِ زاییده آن ایدئولوژی – اعم از راست و چپ - طبقه کارگر را ضعیف و ناتوان میخواهد تا این طبقه نجات خود را از آن ایدئولوژی و آن حزب سیاسی طلب کند. طبقه کارگر چنانچه بخواهد از پس سرمایهداری برآید باید دست رد بر سینه هرگونه ایدئولوژی و هرگونه حزب سیاسی بزند و با اتکا به نیروی خویش خود را به صورت شورایی سازمان دهد. همانگونه که جنبش روشنگری در قرن هجدهم به انسان آموخت که جرئت اندیشیدن به خود دهد، تجربه انقلاب اکتبر نیز این درس اساسی را به کارگران ایران و جهان میدهد: جرئت کنیم و روی پای خود بایستیم!»[۴]
*محتوای متن مذکور بصورتی خواسته یا ناخواسته اما به روشنی کارگران را به طغیان علیه یک حکومت دینی فرا میخواند و در این راه به آنها گوشزد میکند که میتوانند همانند انقلاب بلشویکها در سال ۱۹۱۷ و با شعار تقسیم سرمایه بورژواها و احترام به کارگران به پیروزی هم برسند!
در نوشته مذکور به وضوح میخوانیم که کارگران باید از ایدئولوژی یا همان نگرش دینی دور باشند، کارگران را سازمان بدهند و دست آخر هم جرأت کنند و روی پای خود بایستند! (یعنی مثل شورویاییها انقلاب کارگری را صورت بدهند.)
سوگمندانه باید اشاره کرد که مسئله مهمی به نام «فتنه اقتصادی» و شوراندن مردم و قشرهای جامعه علیه حکومت به بهانههای اقتصادی، تاکنون چندین مرتبه مورد اشاره رهبر معظم انقلاب و دستگاههای امنیتی کشور قرار گرفته است.
با رصد ما این قضیه نخستین بار ۶ سال پیش در نشریه فارین پالیسی و تحت عنوان «انقلاب یقهآبیها» یا همان کارگران در ایران مورد اشاره قرار گرفت.[۵]
و پس از آن بود که تحرکات عجیبی توسط جریان سیاسی خاص مشاهده شد...
سیاسیون چپ به ناگاه تبدیل به کارشناسان اقتصادی شدند و فریاد «و ما ادریک مالتحریم» را به پرچمداری سعید حجاریان سر دادند.
بصورت ناگهانی به مردم گفته شد که تحریمها دارد استخوانتان را میشکند و باز هم این سعید حجاریان بود که خطاب به مردم اظهار کرد اگر دنبال خواستههای خود هستید همانند تجمعات خیابانی مربوط به درگذشت یک خواننده در تهران، «فشار اجتماعی ایجاد کنید»! (اما کسی آنطور که باید این اظهارات را ندیده است)
چهرههای چپ در ادامه همین مسیر به تعریف و تمجید از حوادث اوکراین یا به عبارت بهتر «مدل اوکراینی فتنه اقتصادی» پرداختند.
آنها اقتصاد ایران را غارت زده و بحرانی لقب دادند و در سیاهنمایی از اوضاع کشور کاری کردند که این روزها کمتر کسی یافت میشود که درباره مثبتات اقتصادی کشور نیز سخن بگوید.
چپها در ادامه همین مسیر حتی مژدهای به نام «لشکر بیکاران» را هم مطرح کردند و از این گفتند که اگر بحران اجتماعی اتفاق بیافتد! (به معنی وقوع اغتشاش خیابانی) تقصیر رقبای آقای روحانی است. (جملهای نقل شده از محمد عطریانفر)
در واقع همانند سال ۸۷ و طرح ماجرای «ستاد صیانت از آرا» هماکنون نیز شاهدیم که اقلا در بعد تئوری و روی کاغذ، کسانی هستند که تکالیف خود را در قبال وقوع فتنه اقتصادی کاملاً انجام دادهاند.
و حالا سعید حجاریان هم در اینجا و آنجا مینشیند و برمیخیزد و دائما از این میگوید که «بالادست حکومت مشکل دارد»[۶]
اکنون محتوای آنچه که در متن بالا و درباره کارگران مسلمان ایرانی مورد اشاره قرار گرفته است، شاید وضوح بیشتری داشته باشد.
پیشنهادی خطرناک که خواسته یا ناخواسته اما قصد دارد به خرمن مطالبات به حق اما همیشگی و نجیبانه کارگران ایرانی کبریت بکشد و با جدا کردن کارگران از دین و ولایت فقیه، برخی از آنها را به مشتی سرباز مسخ شده تبدیل کند که واقعیتها را نمیدانند و به پیشنهاد «کف خیابانی» اصلاحطلبان میاندیشند!
به نظر میرسد در قبال مسئله مهم طرح دشمن برای «فتنه اقتصادی و اوکراینیزه شدن ایران»؛ جدای از توجه خواص دلسوز و دستگاههای امنیتی کشور بایستی که تلاش بیشتری در جهت بیان حقایق و بیان قوتهای اقتصادی کشور و واقعیتهای نه چندان تلخ درباره بیکاری، مطالبات کارگران و تحریمها انجام داد...
***
1_http://www.jamaran.ir/fa/tiny/news-772596
2_http://www.armandaily.ir/fa/news/main/201598
3_http://www.magiran.com/npview.asp?ID=3648923
4_http://sharghdaily.ir/News/144071
5_ http://www.jahannews.com/analysis/164178
6_ mshrgh.ir/787515