به گزارش مشرق به نقل از فارس، امام خميني(ره) در پيامشان به مناسبت سالگرد کشتار خونين مکه و پذيرش قطعنامه 598، در 29 تير سال 67 خطاب به ملت ايران فرمودند:
و اما در مورد قبول قطعنامه که حقيقتاً مسئله بسيار تلخ و ناگواري براي همه و خصوصاً براي من بود، اين است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شيوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجراي آن ميديدم، ولي به واسطه حوادث و عواملي که از ذکر آن فعلاً خودداري ميکنم و به اميد خداوند در آينده روشن خواهد شد و با توجه به نظر تمامي کارشناسان سياسي و نظامي سطح بالاي کشور، که من به تعهد و دلسوزي و صداقت آنان اعتماد دارم، با قبول قطعنامه و آتشبس موافقت نمودم و در مقطع کنوني آن را به مصلحت انقلاب و نظام ميدانم. و خدا ميداند که اگر نبود انگيزهاي که همه ما و عزت و اعتبار ما بايد در مسير مصلحت اسلام و مسلمين قرباني شود، هرگز راضي به اين عمل نميبودم و مرگ و شهادت برايم گواراتر بود.
در آينده ممکن است افرادي آگاهانه يا از روي ناآگاهي در ميان مردم اين مسئله را مطرح نمايند که ثمره خونها و شهادتها و ايثارها چه شد. اينها يقيناً از عوالم غيب و فلسفه شهادت بيخبرند و نميدانند کسي که فقط براي رضاي خدا به جهاد رفته است و سر در طبق اخلاص و بندگي نهاده است، حوادث زمان به جاودانگي و بقا و جايگاه رفيع آن لطمهاي وارد نميسازد و ما براي درک کامل ارزش راه شهيدانمان فاصله طولاني را بايد بپيماييم و در گذر زمان و تاريخ انقلاب و آيندگان آن را جستجو نماييم.
مسلم خون شهيدان، انقلاب و اسلام را بيمه کرده است. خون شهيدان براي ابد درس مقاومت به جهانيان داده است و خدا ميداند راه و رسم شهادت کور شدني نيست، و اين ملتها و آيندگان هستند که به راه شهيدان اقتدا خواهند نمود و همين تربت پاک شهيدان است که تا قيامت مزار عارفان و عاشقان و دلسوختگان و دارالشفاي آزادگان خواهد بود.
خوشا به حال آنانکه با شهادت رفتند! خوشا به حال آنانکه در اين قافله نور جان و سر باختند! خوشا به حال آنهايي که اين گوهرها را در دامن خود پروراندند! خداوندا! اين دفتر کتاب و شهادت را همچنان به روي مشتاقان باز و ما را هم از وصول به آن محروم نکن.
خداوندا!کشور ما و ملت ما هنوز در آغاز راه مبارزهاند و نيازمند به مشعل شهادت، تو خود اين چراغ پرفروغ را حافظ و نگهبان باش.
خوشا به حال شما ملت! خوشا به حال شما زنان و مردان! خوشا به حال جانبازان و اسرا و مفقودين و خانوادههاي معظم شهدا! و بدا به حال من که هنوز ماندهام و جام زهر آلود قبول قطعنامه را سر کشيدهام و در برابر عظمت و فداکاري اين ملت بزرگ احساس شرمساري ميکنم و بدا به حال آناني که در اين قافله نبودند! بدا به حال آنهايي که از کنار اين معرکه بزرگ جنگ و شهادت و امتحان عظيم الهي تا به حال ساکت و بيتفاوت و يا انتقاد کننده و پرخاشگر گذشتند! آري، ديروز روز امتحان الهي بود که گذشت و فردا امتحان ديگري است که پيش ميآيد و همه ما نيز روز محاسبه بزرگتري را در پيشرو داريم.
آنهايي که در اين چند سال مبارزه و جنگ به هر دليلي از اداي اين تکليف بزرگ طفره رفتند و خودشان و جان و مال و فرزندانشان و ديگران را از آتش حادثه دور کردهاند مطمئن باشند که از معامله با خدا طفره رفتهاند، و خسارت و زيان و ضرر بزرگي ديدهاند که حسرت آن را در روز واپسين و در محاسبه حق خواهند کشيد که من مجدداً به همه مردم و مسئولين عرض ميکنم که حساب اينگونه افراد را از حساب مجاهدان در راه خدا جدا سازند و نگذارند اين مدعيان بيهنر امروز و قاعدين کوتهنظر ديروز به صحنهها برگردند.
من در ميان شما باشم يا نباشم به همه شما وصيت و سفارش ميکنم که نگذاريد انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بيفتد. نگذاريد پيشکسوتان شهادت و خون در پيچ و خم زندگي روزمره خود به فراموشي سپرده شوند.
فرزندان انقلابيام، بغض و کينه انقلابيتان را در سينهها نگه داريد، با غضب و خشم بر دشمنانتان بنگريد و بدانيد که پيروزي از آن شماست.