مشرق--- بیت الحکمه اموی و عباسی با ترجمه متون فلسفه یونانی برای مقابل با بیت العتره نبوی صلی الله علیه و آله و سلم تاسیس شد. این موضوع مورد تایید و اعتراف دو تن از بزرگان فلسفه معاصر است. علامه طباطبايي (رحمه الله) می گویند:
«حكومتهاي معاصر با ائمه هدي عليهم السلام نظر به اينكه از آن حضرات دوربودند، از هر جريان و از هر راه ممكن، براي كوبيدن آن حضرات عليهم السلام وبازداشتن مردم از مراجعه به ايشان و بهرهمندي از علومشان استفاده ميكردند،ميتوان گفت كه ترجمه «الهيّات» [یونانی] به منظور بستن در خانه اهلبيت عليهم السلام بودهاست.» (1)
همچنين آيتالله مصباح يزدي (حفظه الله) مينويسند:
«عامل مهم ديگري كه در راه رشد فرهنگ اسلامي به كار آمد، عامل سياسي بود. دستگاههاي ستمگر بنياميه و بنيعباس كه به ناحق مسند حكومتاسلامي را اشغال كرده بودند، به شدت احساس نياز به پايگاهي مردمي در ميانمسلمانان ميكردند و در حالي كه اهلبيت پيامبر صلي الله عليه و آله يعني همان اولياي به حقمردم، معدن علم و خزانهدار وحي الهي بودند، دستگاههاي حاكم براي جلبافراد وسيلهاي جز تهديد و تطميع در اختيار نداشتند؛ از اين رو كوشيدند تا باتشويق دانشمندان و جمعآوري صاحب نظران، به دستگاه خويش رونقي بخشند.و با استفاده از علوم يونانيان و روميان و ايرانيان، در برابر پيشوايان اهلبيتدكاني بگشايند. بدين ترتيب، افكار مختلف فلسفي و انواع دانشها و فنون باانگيزههاي گوناگون و به وسيله دوست و دشمن وارد محيط اسلامي گرديد.» (2)
البته هم مرحوم آقای طباطبایی و هم حضرت آقای مصباح این امر را دلیلی بر رد و بطلان فلسفه نمی دانند و حتی آقای مصباح این امر را عاملی در رشد فرهنگ اسلامی می دانند.! آقای طباطبایی هم در ادامه نکته فوق می افزایند: «هر چند ترجمه فلسفه يونان در بدو امر به منظور بستن در خانه اهلبيت عليهم السلام بوده است اما آيا منظور ناموجه حكومتهاي وقت و سوء استفادهشان از ترجمه و ترويج الهيات، ما را از بحثهاي الهيات مستغني ميكند؟»(3)
فعلا مقصود ما ذکر اعتراف این بزرگان به انگیزه شیطانی بنی امیه و بنی عباس در ایجاد نهضت ترجمه متون فلسفی یونانی در عالم اسلام است و نیز توجه به این نکته که آنها چه مایه هایی را در فلسفه یونانی برای مقابله با معارف اهل بیت علیهم السلام یافته بودند و نه بحث پیرامون این مطلب که آیا صرف این امر موجب بطلان فلسفه هست یا نه.
همچنین به نوشته كتاب تاريخ فلسفه در اسلام، در دوران پيش از اسلام نيز از حربهفلسفه و الهيات فلسفي براي مقابله با آيين مسيحيت استفاده شده بود:
«پس از افلوطين، نوافلاطونيان در برابر فعاليت روزافزون مسيحيان قيامكردند و براي اينكه مسيحيت را ريشه كن كنند، سعي كردند الهيات كاملي براساس مكالمات افلاطون و كاهنان كلداني و اسطورههاي قديم، يعنياسطورههاي يوناني و مصري و شرق نزديك، بنا نهند و نيز سعي كردند، فلسفهافلوطين را بسط داده، آن را تكميل كنند.»
افلوطین صاحب کتاب اثولوجیا است که ملاصدرا به اشتباه مولف این کتاب را ارسطو می دانسته است و از مطالب افلوطین استفاده های فراوانی در پیوند بین فلسفه و عرفان یونانی در آثار خود برده و با عظمت از نویسنده آن یاد کرده است.
«حكومتهاي معاصر با ائمه هدي عليهم السلام نظر به اينكه از آن حضرات دوربودند، از هر جريان و از هر راه ممكن، براي كوبيدن آن حضرات عليهم السلام وبازداشتن مردم از مراجعه به ايشان و بهرهمندي از علومشان استفاده ميكردند،ميتوان گفت كه ترجمه «الهيّات» [یونانی] به منظور بستن در خانه اهلبيت عليهم السلام بودهاست.» (1)
همچنين آيتالله مصباح يزدي (حفظه الله) مينويسند:
«عامل مهم ديگري كه در راه رشد فرهنگ اسلامي به كار آمد، عامل سياسي بود. دستگاههاي ستمگر بنياميه و بنيعباس كه به ناحق مسند حكومتاسلامي را اشغال كرده بودند، به شدت احساس نياز به پايگاهي مردمي در ميانمسلمانان ميكردند و در حالي كه اهلبيت پيامبر صلي الله عليه و آله يعني همان اولياي به حقمردم، معدن علم و خزانهدار وحي الهي بودند، دستگاههاي حاكم براي جلبافراد وسيلهاي جز تهديد و تطميع در اختيار نداشتند؛ از اين رو كوشيدند تا باتشويق دانشمندان و جمعآوري صاحب نظران، به دستگاه خويش رونقي بخشند.و با استفاده از علوم يونانيان و روميان و ايرانيان، در برابر پيشوايان اهلبيتدكاني بگشايند. بدين ترتيب، افكار مختلف فلسفي و انواع دانشها و فنون باانگيزههاي گوناگون و به وسيله دوست و دشمن وارد محيط اسلامي گرديد.» (2)
البته هم مرحوم آقای طباطبایی و هم حضرت آقای مصباح این امر را دلیلی بر رد و بطلان فلسفه نمی دانند و حتی آقای مصباح این امر را عاملی در رشد فرهنگ اسلامی می دانند.! آقای طباطبایی هم در ادامه نکته فوق می افزایند: «هر چند ترجمه فلسفه يونان در بدو امر به منظور بستن در خانه اهلبيت عليهم السلام بوده است اما آيا منظور ناموجه حكومتهاي وقت و سوء استفادهشان از ترجمه و ترويج الهيات، ما را از بحثهاي الهيات مستغني ميكند؟»(3)
فعلا مقصود ما ذکر اعتراف این بزرگان به انگیزه شیطانی بنی امیه و بنی عباس در ایجاد نهضت ترجمه متون فلسفی یونانی در عالم اسلام است و نیز توجه به این نکته که آنها چه مایه هایی را در فلسفه یونانی برای مقابله با معارف اهل بیت علیهم السلام یافته بودند و نه بحث پیرامون این مطلب که آیا صرف این امر موجب بطلان فلسفه هست یا نه.
همچنین به نوشته كتاب تاريخ فلسفه در اسلام، در دوران پيش از اسلام نيز از حربهفلسفه و الهيات فلسفي براي مقابله با آيين مسيحيت استفاده شده بود:
«پس از افلوطين، نوافلاطونيان در برابر فعاليت روزافزون مسيحيان قيامكردند و براي اينكه مسيحيت را ريشه كن كنند، سعي كردند الهيات كاملي براساس مكالمات افلاطون و كاهنان كلداني و اسطورههاي قديم، يعنياسطورههاي يوناني و مصري و شرق نزديك، بنا نهند و نيز سعي كردند، فلسفهافلوطين را بسط داده، آن را تكميل كنند.»
افلوطین صاحب کتاب اثولوجیا است که ملاصدرا به اشتباه مولف این کتاب را ارسطو می دانسته است و از مطالب افلوطین استفاده های فراوانی در پیوند بین فلسفه و عرفان یونانی در آثار خود برده و با عظمت از نویسنده آن یاد کرده است.
---------------
[1]طباطبایی، سید محمد حسین، اسلام و انسان معاصر/ 83.
. [1]مصباح يزدي، محمد تقي، آموزش فلسفه1/ 33
.[1]م.م شريف، تاريخ فلسفه در اسلام، مركز نشر دانشگاهي، تهران، 1362ش، 1/ 171
*مهدی نصیری