سرویس سیاست مشرق - خبر یک و تیتر اصلی بیشتر رسانههای داخلیدر دو سه روز گذشته، بحث تیتر چالشی کیهان در روز ۱۵ آبان و حکم توقیف دو روزه این روزنامه بوده است. فارغ از هر نوع داوری درباره چرایی این توقیف و چند و چون درباره آن، آن چه که در پیامد انتشار این تیتر و تصمیم شورای عالی امنیت ملی، مبنی بر توقیف، بیش از هر چیزی جلب توجه کرد، خوشحالی زایدالوصف چهرههای وابسته به یک اردوگاه سیاسی خاص بود که از خشنودی حاصل از توقیف دو روزه کیهان فرصت را برای حملات کلامی به نماد کیهان (حسین شریعتمداری) مغتنم دیدند. این البته نه عجیب بود و نه دور از انتظار.
حاج حسین شریعتمداری چهره ای بی تجربه و منفعل در برابر موج حملات تخریبی نیست. به واقع، او سالهاست که به زندگی زیر موج تخریب بر علیه خود و مجموعه تحت مدیریتش عادت کرده است. از روزی که با میثاق «عدم مماشات بر سر اصول»، هدایت کیهان را به عهده گرفت، آگاه بود که پا در عرصه مین گذاری شده ای می گذارد که جنگیدن در چند جبههی همزمان، بخشی از زیست رسانهای روزمره آن است.
حاج حسین از آن چهرههای انقلاب است که سوژه تخریب و ترور شخصیت سیستماتیکی است که گستره آن از واشینگتن و لندن آغاز می شود و تا تل آویو و ریاض و آنکارا امتداد می یابد و دنباله آن در داخل به شبکه دست پروردگان مسعود بهنود می رسد. در هر نظامی، معدود کسانی هستند که در عرصه جنگ فرهنگی با دشمنان آن نظام، وقت مبادا، از نارنجک بستن به خود و رفتن زیر تانک ابایی ندارند. آنها کارهایی را می کنند و حرفهایی را می زنند که حتی قاطبه همفکران و همسویان با آن ها به دلایل مختلف(مصلحت سنجی، عافیت طلبی، ترس از ترور شخصیت، ترس از کم رنگ شدن محبوبیت و.....)حاضر به انجامش نیستند. اما شریعتمداری نشان داده که آن چه را که درست و مبتنی بر اصول بداند، با هر هزینهای به زبان می آورد و اگر هم در مواردی بعدا به نادرستی آن یقین حاصل کرد، از عذرخواهی و تلاش برای جبران ابایی ندارد.
و البته سالها مباحثه و مجادله و به قول خودش «مباهته» با معاندین و معارضین و منتقدین نظام او را استاد فن بحث و جدل کرده و برآشفتن و از کوره به در بردن او بسیار کار شاقی است. به بیان دیگر، هر چه قدر قلم او آتشین است، در مباحثه و مناظره مسلط بر خویشتن و خونسرد است و از همین رو بسیارانی از اعاظم اصلاح طلب و مخالفان فکری او، جسارت نشستن بر صندلی مقابلش را ندارند. وقتی مصطفی کواکبیان درمناظره ای تلویزیونی در دی ماه سال ۸۸ به قصد بر هم زدن تمرکزش، او را «حسین بازجو» خواند، در کمال آرامش و متانت جوابی به این مضمون داد که "از این که در حکومت امام زمان(عج) سابقه بازجویی در پروندهاش ثبت نشده، متاسف است."
و حاج حسین، یا «برادر حسین» یک انقلابی «ریشهدار» است، از آن نوع که به هزینه دادن برای انقلاب به چشم یک تکلیف نگاه می کند: زمانی در زندان کمیته مشترک، زمانی در تقابل با منافقین در دهه ۶۰ و اکنون در مواجهه با نظام سلطه و ایادی و اذناب داخلی آن. انقلابیگری او از سنخ انقلابی گری آنها نیست که در ذکر سوابق انقلابی خود می نویسند: " چند باری به جرم حمل اعلامیه امام، ساواک اومد دم در خونه مون، ولی من نبودم!" یا سپاهی جبهه ندیدهای هستند که کل دوران حضور آن ها در جنگ همان چند عکسی است که در اهواز امن و امان سالها ۶۳ ۶۴ با لباس خاکی اتوکرده و چفیه ی نو گرفته اند.
زمانی که در غربت انقلاب در اوج دوران اصلاحات که فضای رسانه تحت سیطره «توپخانه دوم خرداد» بود و صبح امروز، نشاط، عصر آزادگان، خرداد و......ابتدا پنبه انقلاب و سپس ارزشهای مذهب را می زدند، باز این کیهان شریعتمداری بود که یک تنه به میدان آمد و هدایت فکری معدود مطبوعات انقلابی را به عهده گرفت تا در جنگ رسانهای با رسوبات نظام سلطه، انقلاب بازنده نباشد.
وقتی در چندماههی فتنه ۸۸، دانشگاهها در تسخیر هوچی گران و غوغاسالاران فتنه جو بود، باز حسین شریعتمداری تک ستاره میدان حضور شد و دانشگاه به دانشگاه به قلب فتنهگران می رفت و فحش می خورد و اتهام می شنید، ولی خم به ابرو نمی آورد و از نظام و مشروعیت آن در مقابله با فتنه دفاع می کرد.
اما ماجرای اخیر....
" بحران فاجعه بار انسانی در یمن را از نزدیک دیدم. در این کشور بیماری وبا در سریعترین زمان شیوع پیدا کرده و این کشور بزرگترین ناامنی غذایی را در جهان شاهد است و بسیاری از مردم آن آواره شدهاند..... کودکان یمنی از سوءتغذیه حاد رنج میبرند، بسیاری از بیمارستانهای این کشور به سختی آب و برق دارند و کارکنان بهداشتی حقوق ماهانه خود را دریافت نکردهاند."
این وضعیت یمن از زبان رئیس بخش کمکهای بشردوستانه سازمان ملل در ۷ آبان ماه سال ۹۶ است، با میلیونها زن و کودکی که در معرض قحطی و وبا قرار دارند. از ۶ فروردین ۹۴، یمن تحت ظالمانه ترین محاصره قرن بیست و یکم توسط ائتلاف عربی به رهبری سعودی جنایتکار قرار گرفته است. بیش از دو سال است که مردم مظلوم یمن تحت طولانیترین کارزارهوایی تاریخ قرار دارند که طی آن، پیشرفتهترین جنگندههای ساخت آمریکا و بریتانیا، یکی از فقیرترین کشورهای جهان را که هیچ ابزاری برای دفاع هوایی در اختیار ندارد، در هم می کوبند. ولی ملت استوار یمن، شرف و مقاومت را به وجه اتم معنا کرده اند و نه تنها تسلیم نشده اند، که اکنون موشکهای بومیشان به فرودگاه ریاض هم می رسد.
اما در این دو سال، تحت سیطره تفکر حاکم بر دیپلماسی دولت اعتدال، و نظریات افرادی چون محمود سریع القلم، کاظم سجادپور، حسین موسویان، ناصر هادیان، حسن بهشتی پور و امثال ذالک، بزرگترین کاری که دولت محترم در دفاع از مظلومترین حلقه محور مقاومت(یمن) انجام داده، این بود که با یک تلفن جان کری، موجبات بازگشت کشتی امدادی بشردوستانه کشورمان را فراهم کردند!
تازه بعد از بیش از دو سال جنایت ائتلاف سعودی در یمن و ویرانی همه زیرساختهای این کشور، دو روز پیش آقای روحانی در مقابل اتهامزنی مقامات سعودی، حاضر شدند به این کشور هم اشارهای بکنند، تا یادمان بیاید که در این بیش از دو سال، «یمن» به کلمهای منسوخ در سیاست خارجی دستگاه دیپلماسی ما تبدیل شده بود.
طنز تلخ ماجرا آن جاست که در کشوری که زمانی با شعار دفاع از مظلومان جهان و اتحاد مستضعفین عالم در برابر سلطه استکبار، انقلاب کرده بود، اکنون اگر تیتر یک روزنامه شهره به مواضع صریح انقلابی، به ملت قهرمان و انقلابی یمن اشاره کند، مصداق تغایر با «منفعت ملی» پیدا می کند!
کاری که کیهان کرد، تنها این بود که خطی از مواضع مقامات نظامی جنبش انصارالله را برجسته کرد و به عنوان تیتر برگزید.، و این کاری است که هر روز همه روزنامه نگاران و مطبوعاتیهای ما می کنند، یعنی جذابترین و مهمترین خط را از مواضع می گیرند و تیتر می کنند تا هم تاثیرگذاری و برّندگی گزارش بیشتر شود و هم توجهات مخاطبان بیشتری را به خود جلب کند.
تیتر دوشنبه (۱۵آبان) کیهان، حرف کیهان یا حسین شریعتمداری نبود (گرچه اعتقاد کیهان، شریعتمداری و هر کسی است که دلش با مردم مقاوم، باغیرت و با شرف یمنی است) بلکه صحبت سخنگوی جنبش قهرمان انصارالله یمن بود که بعد از حمله موشکی به فرودگاه ریاض گفت: " پایتخت های نیروهای متجاوز از تیررس موشک های ما دور نیستند."
محمد عبدالسلام سخنگوی جنبش انصار الله یمن در پیامی توئیتری در پی این حمله نوشت: "بارها تأکید کرده ایم پایتخت های نیروهای متجاوز از تیررس موشک های ما دور نیستند."
اما گویی کار به جایی رسیده که حتی بازتاب مواضع جنبشهای انقلابی همراستا و هم مسلک و هم ایدئولوژی با ما (که به واقع بی هیچ چشمداشتی از ایران برای عزت و شرف خود در خط مقاومت میجنگند) هم در کشور انقلاب اسلامی آن قدر عجیب و غریب و ضدجریان شده که فی الفور آن را مغایر با «امنیت ملی» تشخیص دادند!
آیا امنیت ملی ما جدای از بازوهای نفوذ منطقهای ما تعریف می شوند؟ آیا اگر طبق این تعریف از امنیت ملی عمل می کردیم و حزب الله لبنان را به حال خود وا میگذاشتیم، اکنون محور مقاومتی بود که دوشادوش ما علیه دیو تکفیر بجنگد و خطر را از مرزهای ما کیلومترها دورتر نگاه دارد؟
آیا نشان امنیت ملی ما همان پرچم ایرانی نیست که در «پارک ایران» در روستای مارون الراس لبنان، مشرف بر ۱۴ شهرک صهیونیستی در اهتزار است؟ آیا اوج امنیت و اقتدار ملی ما آن نیست که روزی «پارک ایران» دیگری در صعده یا الجوف یمن ساخته شود که پرچم مقدس ایران هم در آن به اهتزار درآید، تا سعودیها هم به سان همپالگیهای صهیونیست خود با دیدن اهتزار آن پرچم بدانند که نفوذ ایران همیشه از آن چه که گمان می برند به آنها نزدیک تر است و آن گاه دچار سوءمحاسبه نخواهند شد.
حتی اگر بپذیریم که تیتر کیهان تند و به تعبیر شورای عالی امنیت ملی و هیئت نظارت «تحریک کننده» بود. مثلا اگر تیترهای کیهان مثل تیتر روزنامههای جریان خاص در قبال دشمنان قسم خورده ایران «نرم» و «ملوس» و «مهربان» باشد، تغییری در اصل ماجرا ایجاد می شود؟ عربستان از جنایت در یمن دست برمیدارد؟ مقامات سعودی از تهدید و خط و نشان کشیدن برای ایران و فتنه انگیزی و توطئهچینی به اتفاق واشینگتن و تل آویو و لندن و پاریس دست برمی دارند؟
از همان ابتدای تجاوز ناجوانمردانه و نامشروع عربستان و متحدان، آنها با بهانه کذایی مقابله با نفوذ جمهوری اسلامی وارد عمل شدند و تا به امروز، همهی مماشات، انفعال و نرمخویی دستگاه دیپلماسی ما در برابر وقاحت و خوی تجاوزگری عربستان کوچکترین تغییری در رویکرد آنها ایجاد نکرده است.
این سوالی است که باید عزیزان دست اندرکار دبیرخانه شورای عالی امنیت پرسید که چه طور رسانههای اصلی سعودی (العربیه، الشرق الاوسط) می توانند هر نوع تیتر و مطلب تحریک آمیز، توهین آمیز و فتنهگرانه علیه جمهوری اسلامی و منافع ملی آن بزنند و مقامات سیاسی-نظامی محور غربی-عربی-عبری از بام تا شام صحبت از «گزینههای روی میز» و «کشاندن جنگ به داخل ایران» و «فتنه قومی-مذهبی» می کنند، اما یک روزنامه ایرانی، در قالب بازتاب توفیقات یک نیروی انقلابی و سخنان مقامات جنبش مظلوم و برحق انصارالله نمی تواند تیتری تند بزند؟ به قول یکی از کاربران طناز توئیتر، توقیف کیهان به خاطر آن تیتر، شبیه این است که روزنامه سعودی الشرق الاوسط به خاطر توهین و تهدید ایران توسط مقامات ریاض توقیف شود که بیشتر به جوک شبیه است.
آیا طبق این متر و معیار از امنیت ملی، ایجاد بازدارندگی از طریق جنگ رسانهای و تبلیغات از طریق به رخ کشیدن ابزارها و اهرمهایی که یک کشور در برابر تهدیدات در اختیار دارد، ذیل مفهوم امنیت ملی قرار نمی گیرد؟ آیا فقط آمریکاییها حق دارند که «فاکس نیوز» داشته باشند که بخش عمده کارشناسان آن مقامات سابق نظامی و امنیتی آمریکا هستند و تندترین و افراطیترین مواضع جنگ طلبانه را می گیرد و حتی در جریان تجاوز ایالات متحده به عراق و افغانستان، رسما کار بازوی تبلیغاتی پنتاگون را بر عهده گرفت؟ اگر آنها برای مواضع سراسر باطل و جنگ افروزانه و تجاوزکارانه خود یک مجموعه تلویزیونی عظیم به نام فاکس نیوز را اختصاص می دهند، آیا یک روزنامه انقلابی ما حق ندارد در دفاع از موضع «حق» یمنیها و محور مقاومت، در حد یک تیتر جنگ تبلیغاتی انجام دهند؟
موضعگیری که فقط از نوع «توئیتری» و ابراز تاسف شدید ومحکومیت شدیداللحن یا توصیه به تقویت تاریخ و جغرافیا نیست، بعضا باید از امکانات عملی هم سخن گفت تا این تصور پیش نیاید که ایرانیها جز زبان کلام چیزی در اختیار ندارند و اگر بناست که بر اساس برخی مصالح، برخی مواضع از مجاری و تریبونهای رسمی بیان نشود، می توان از ظرفیت رسانهها استفاده کرد و این کاری است که در همه جای دنیا معمول است. حرفهای تندی را که دستگاه رسمی دیپلماسی روسیه نمی تواند یا نمی خواهد بزند، روزنامه «پراودا» یا سایت «گلوبال ریسرچ» می زند. اظهارات تند و شدیداللحنی را که در حلقههای تندروی واشینگتن مطرح است، فاکس نیوز می زند. مکنونات قلبی اردوغان را باید از سرمقالههای روزنامه «ینی شفق» سراغ گرفت و .......
دنیای امروز(به ویژه عصر ترامپیسم) عصر بازگشت کامل منطق «واقعگرایی» در روابط بین الملل است و ترامپ ثابت کرد که «مجامع بین المللی» و «قوانین بین المللی» عمدتا بردی فراتر از اتاق جلسات در ژنو و نیویورک و بروکسل و لاهه ندارند و منطق «زور» حاکم بر دنیا دوباره به تمامی رخ نموده است. در دنیایی که در روز روشن، نخست وزیر قانونی یک مملکت دیگر را می دزدند و از دوربین شبکه تلویزیونی یک شبکه بیگانه او را وادار به خواندن خطابه استعفاء می کنند و صدا از هیچ کدام از این «مجامع بین المللی» در نمی آید، دیپلماسی دیگر همان لفاظیهای شیک و اتوکشیده، پشت تریبون سخنگویی وزارت خارجه نیست. ترامپ به صراحت به دنیا گفت که دیپلماسی مجموعه درهم تنیده ای است که فقط یک سر آن در وزارت خارجه است و سرهای دیگر و مهم ترش در پنتاگون، سیا، وال استریت و شرکتهای نفتی تگزاس و لابی آیپک و ....است.
اگر از این دید بنگریم، کیهان تنها کاری که کرد این بود که خواست یک برگه به برگههای چانه زنی دستگاه دیپلماسی ما اضافه کند تا در مقابل گرگهایی چون ایالات متحده و کفتارهایی مثل سعودی و روبهکانی چون فرانسه و بریتانیا، دستی پرتر در مذاکرات احتمالی بعدی! داشته باشد.