سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
********
خوابهای آشفته آلسعود برای لبنان
میثم مهرپور در وطنامروز نوشت:
مقاومسازی اقتصاد ایران دستورالعملی است که حدود 4 سال از ابلاغ و اعلام آن به دولت از سوی رهبر معظم انقلاب میگذرد؛ چارچوبی برای افزایش تولید ملی، کاهش وابستگی به درآمدهای نفتی و مقاوم کردن اقتصاد در برابر تحریمهای خارجی.
تحریمهایی که اگر چه از همان ماههای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی وجود داشته و بنا به شرایط طرف مقابل با تغییراتی در ظاهر امر و با فراز و نشیبهایی همراه بوده است اما در سالهای اخیر به واسطه گذشت زمان و ایجاد تغییراتی در مبادلات جهانی ابعاد جدیدی به خود گرفته است. وجود تحریمهای ظالمانه علیه ایران در طول 4 دهه گذشته باعث شده کارگزاران و مسؤولان نظام اسلامی همواره به فکر مقابله و راههای دور زدن این تحریمها باشند.
بعد از پایان جنگ دوم جهانی و قدرت گرفتن اقتصاد آمریکا به واسطه دور ماندن از تبعات این جنگها، در کنار فروش اسلحه به طرفهای درگیر جنگ، دلار به عنوان واحد پولی این کشور تبدیل به یک ارز قدرتمند جهانی شد. معامله هر اونس طلا با 35 دلار و سپس خرید و فروش نفت به عنوان یکی از استراتژیکترین کالاهای تجاری در حال و آینده بر ابهت و جایگاه دلار افزود. از آن زمان تاکنون این ارز در اقتصاد دنیا یکهتازی کرده است. موضوعی که منجر به هژمونی آمریکا در دنیا شده و اقتصاد این کشور را به عنوان اقتصاد برتر دنیا در دهههای اخیر معرفی کرده است و البته در یک دهه اخیر و بعد از بحران مالی ایجاد شده برای اقتصاد غرب در سال 2007 در کنار واکنشهای یکجانبه دولتهای آمریکا در مسائل سیاسی و اقتصادی دنیا حالا با روی کار آمدن ترامپ و ایجاد شکاف میان اقتصاد آمریکا و اروپا به بدترین وضعیت خود طی دهههای اخیر رسیده است؛ به نحوی که میتوان صدای شکستن استخوانهای دلار را شنید.
طبیعتا تغییر واحد پول جهانی از دلار به هر ارز دیگری خواست تمام اقتصادها و واحدهای پولی معتبر دنیا از یورو و یوآن تا پوند و روبل است اما واقعیت این است که وقتی فروش هر اونس طلا تا هر بشکه نفت بر اساس دلار مبادله و محاسبه میشود، حذف دلار به صورت مطلق و آنی از مبادلات تجاری دنیا نه تنها عملیاتی نیست، بلکه شاید ضرورتی نیز برای این کار وجود نداشته باشد، بلکه جمهوری اسلامی و سایر اقتصادهای بزرگ مانند چین، روسیه، کرهجنوبی، قدرتهای نوظهور اقتصادی مانند هند و برزیل و... به واسطه حضور در 20 اقتصاد بزرگ دنیا با گسترش و تمرکز بر پیمانهای پولی دوجانبه در کنار پیمانهایی نظیر شانگهای باید در مسیری گام بردارند که هر روزه سهم دلار از مبادلات تجاری دنیا کاهش یابد تا طی سالهای آینده دلار از یکهتازی مبادلات تجاری در دنیا خارج شود.
طبیعتا با تقویت پیمانهای پولی دوجانبه حتی بهرغم تداوم و وجود تحریمهای آمریکا بخش عمدهای از مشکلات اقتصادی کشور در این زمینه حل خواهد شد؛ متاسفانه شرایط امروز به گونهای است که هر موسسه معتبر مالی در دنیا برای ادامه کار خود تا حدود زیادی وابسته به چرخه دلار است که این موضوع یکی از مهمترین دلایل عدم همکاری بانکهای بزرگ دنیا با ایران به شمار میرود، چرا که در صورت همکاری این بانکها و موسسات با ایران در زمان تحریم علاوه بر جریمههای آمریکا، این موسسات با برخورد آمریکا از چرخه دلار حذف میشوند. طبیعی است با افزایش پیمانهای دوجانبه پولی و ورود سایر ارزها به این مبادلات با کاسته شدن از ابهت و حجم مبادلات با دلار نفوذ دلار و به تبع آن نفوذ و قدرت آمریکا در دنیا کاهش خواهد یافت.
در این میان اجرای 2 اقدام از سوی اقتصاد ایران به عنوان یکی از اقتصادهای بزرگ موافق این جریان، ضروری است:
1- ایجاد تنوع و تعدد در شرکای تجاری و بازارهای اقتصادی: طبیعی است انجام مبادلات تجاری میان 2 کشور با ارزی غیر از دلار با رضایت و هماهنگی 2 طرف ماجرا مقدور است. به نحوی که ایران با ایجاد تنوع در شرکای تجاری خود چه در صادرات و چه در واردات میتواند با دست بازتری با این موضوع مواجه شود، لذا در صورت مبادلات تجاری با ارزهای مورد تایید 2 کشور وجود تعادل در میزان واردات و صادرات میان 2 کشور موضوعی اساسی است، چرا که اگر میزان واردات ما از اقتصادهایی مانند هند یا چین 8 برابر میزان صادرات ما به این کشورها باشد، حذف دلار با پیچیدگیهایی مواجه خواهد شد، لذا باید فکری به حال تعدیل و اصلاح آن کرد.
2- تقویت نظام اقتصادی و مالی کشور: اگر چه جمهوری اسلامی ایران یکه و تنها در طول 4 دهه گذشته در میدانهای سیاسی، امنیتی و حتی نظامی به دفعات هیمنه پوشالی آمریکا را شکسته است اما امپراتوری پوشالی دلار بر اقتصاد دنیا که بخش قابلتوجهی از آن به واسطه حضور بیش از 80 درصدی این ارز در مبادلات جهانی است، همچنان ادامه دارد. موضوعی که این بار اگرچه جمهوری اسلامی در میدان عمل تنها نیست و شکستن این هیمنه به یک عزم فراملی نیاز دارد اما اقتصاد ایران باید به اندازه سهم خودش در این موضوع پیشگام باشد. به نحوی که باید با افزایش سهم اقتصاد ایران از کیک تجارت جهانی که در حال حاضر چیزی کمتر از یک درصد است میزان تاثیرگذاری خود در اقتصاد جهانی را افزایش دهد.
خیزش جهانی محرومان و مستضعفان یک پدیده آخر الزمانی است. این حقیقت را خوبان عالم خوب درک می کنند و لذا به فراخوان «هل من ناصرٍ ینصرنی» امام حسین علیه السلام که از اعماق تاریخ به گوش می رسد، پاسخ مثبت دادند.
امروز میلیون ها تن از مجموعه عظیم انسانی که از سراسر جهان به کربلا رفته بودند، بر میگردند به مواطن اصلی خود، با کوله باری از مهر، محبت و تجربه عاشقی. حفظ این حسّ روحانی و مقدس فقط با توصیه این عبارات عاشقانه مولانا امکان پذیر است؛
هله عاشقان، بکوشید که چو جسم و جان نماند
دلتان به چرخ پرّد، چو بدن دگر نماند
دل و جان به آب حکمت، ز غبارها بشویید
هله، تا دو چشم حسرت، سوی خاکدان نماند
محرم و صفر فرصتی است که بشریت به سرنوشت خود بیندیشد و از باب آینده نگری و آینده پژوهی مطالعه کند که چه فراز و نشیب هایی را در گذشته طی کرده تا به اینجا رسیده است؟
بشر امروز نیاز دارد که درک درستی از حیات فکری، معنوی و روحی خود داشته باشد و بر اساس این درک کنونی، انسان ها حق دارند بدانند به کجا می روند؟
متفکران عالم نیاز به زمان و مکانی دارند که به آنها برای رسیدن به این درک تاریخی کمک کند. آنها محرم و صفر و کربلا و نجف و از همه مهمتر اربعین را برای این هنگامه تاریخی انتخاب کرده اند.
جهان امروز شاهد شکل گیری یک ملت جهانی است که تمایز نژادی، قومی، قبیله ای، ملی و مذهبی حتی دینی ندارد و در حال و هوای کربلا و عاشورا تنفس می کند. این ملت در حال حرکت و جنبش است و در صدد پدیداری بهمنی است که همه پلیدی ها و پلشتی های عصر خود را بشوید و پاک کند و جهانی مملو از عشق، شور، حماسه، معنویت و نوعدوستی به وجود آورد.
راهپیمایی اربعین آوردگاه نمایش گسترش قدرت نرم انقلاب اسلامی و شمّه ای از بیداری روزافزون اسلامی است و هر سال به عظمت و شکوه و مقدار خود می افزاید. امتداد راهپیمایی اربعین در حضور 17 کیلومتری مردم تهران تا حرم حضرت عبدالعظیم الحسنی و شهرستان ها پر معنا بود.
راهپیمایی اربعین باطل السّحر فرهنگ اسلام آمریکایی و تجلیگاه ارزش های نورانی قرآن و اسلام ناب محمدی (ص) و مکتب اهل بیت علیهم السلام است . امام حسین علیه السلام وارث همه انبیاء و اولیاء و مصلحان تاریخ بشر است. امروز تولید محتوا برای جنبش های الهی و اجتماعی فقط از مکتب عاشورا امکان پذیر است. هیچ نحله فکری و ایدئولوژیک در جهان نه در گذشته و نه حال و نه در آینده قادر به بازتولید شور، عشق، معنویت و حماسه های انقلابی نیست.
راهپیمایی اربعین بیش از آنکه ناظر به گذشته باشد، تحولات آینده منطقه و جهان را نشانه رفته است. قدرت نرم اسلام و انقلاب، طاغوت را در اشکال گوناگون آن در عصر ما هدف قرار داده است. عمر فرعونیان و قارون های منطقه و سرمایه سالاران جهانی به سر آمده است. آنها به زودی در انقلاب موسایی ملت ها و در امواج خروشان اقیانوس پر تلاطم انسانی انقلاب اسلامی، غرق و نابود خواهند شد.
تمدن متکی بر لیبرال دموکراسی، هنری جز بازتولید شقاوت، شرارت و تبهکاری های قوم لوط را نداشته است.
تمدن جدید دستاوردی جز تعمیق شکاف طبقاتی و فاصله جنون آمیز فقیر و غنی نداشته است. تمدن جدید چیزی جز ادامه وحشیگری ها و خشونت بی حد و حصر علیه محرومان و مستضعفان جهان نداشته است. مردم دنیا به دنبال تنفس در فضای باز معنوی و الهی است.امام خمینی (ره) بنیانگذار و رهبر معظم انقلاب اسلامی، پرچمدار نهضت بیداری اسلامی در جهان هستند. بیداری اسلامی بدون بانگ بیدارباش امام حسین علیه السلام و یاران باوفایش ممکن نیست. اربعین فرصتی برای پاسخگویی به تهدیدات کفر، شرک و الحاد، و همچنین جهانی سازی بیداری اسلامی است. استکبار جهانی با ابزار تروریسم به جان بیداری اسلامی افتاد. اکنون رزمندگان اسلام و نیروی مقاومت در حال عبور از داعش و توطئه هایی نظیر استقلال کردستان و اخلال در وحدت و همبستگی مردم لبنان هستند. مسیر بیداری اسلامی پس از عبور از این گردنه ها هموار خواهد شد؛ تردیدی در آن نیست. راهپیمایی اربعین امسال در کربلا، این حقیقت را عریان تر از همیشه نشان داد.
تربیون های دشمن
در سرمقاله روزنامه صبحنو آمده است:
جریان اصلاح طلبی این روزها به جز دفاع از منافع غرب، ظاهراً مسوولیت دیگری برای خود قائل نیست. یادداشت یکی از وابستگان به این جریان، روز گذشته از تداوم خوابهای پریشان آنها پرده برداشت وحالا پس از ناکامی و رسوایی کدخداپرستی، دست به دامان« آقا اجازههای اروپایی» شدهاند و از «برجام موشکی» و مذاکره و داد و ستد با اروپا بر سر امنیت کشور داد سخن دادهاند.
تحلیلگر مذکور، چندی پیش نیز با دفاع از تجزیه طلبی کردستان عراق آن را «تولد ایران دوم» خوانده و گفته بود:«هرکس با استقلال کردها مخالفت میکند، بکند ولی ایران نباید پشت کردها را خالی کند». یادداشت نویس مدعی، متاسفانه با ارائه تحلیلی سست و بی اساس و با اعتراف به دست برتر ایران در منطقه اعم از سوریه و لبنان و عراق و یمن، با وقاحت تمام میگوید لازم است ایران از برتریهای دفاعی و قدرت منطقهای خود چشم بپوشد و در عوض حق اروپا را در لبنان و سوریه که از قدیم الایام مستعمره فرانسه بودهاند، به رسمیت بشناسد و متقابلاً اروپاییها هم حق دفاع ایران از خودش و منافع او در عراق و افغانستان را به رسمیت خواهند شناخت.
بهانه این مذاکره و معامله به زعم نویسنده، چون همیشه و گذشته، خطر جنگ و تحریم از سوی آمریکاست و «بهتر است که ما هم با آغاز مذاکره، خطر جنگ و تحریم را از سر بگذرانیم. اگر مذاکره نکنیم ممکن است که اروپاییها مواضع تند و تیز آمریکاییها را در این مورد همراهی کنند». این استدلالهای پوچ پیاده نظام دشمن البته حالا و پس از بدعهدی آشکار آمریکاییها در ماجرای برجام، برای آحاد ملت ایران مفتضح است و حنای آنها دیگر برای مردم رنگی ندارد اما یک نکته امنیتی که در یادداشت این روزنامه دیده میشود، که حتماً تذکر و برخورد قانونی دستگاههای مسوول را میطلبد و آن دفاع از منافع رژیم صهیونیستی به عنوان دشمن آشکار ما و ملتهای منطقه و تصریح به حفظ امنیت این رژیم جنایتکار به عنوان متحد و شریک استراتژیک اروپاییها از سوی جمهوری اسلامی است.
پیام برجامی اروپا از تهران به ترامپ
کاوه زرگران در ایران نوشت:
وقتی توافق برجام بین ایران و کشورهای 1+5 منعقد شد، هیأتهای اقتصادی بزرگی از کشورهای اروپایی به ایران آمدند. در این میان برخیها نگاه بدبینانه داشتند که کشورهای اروپایی تنها به فکر در اختیار گرفتن بازار ایران هستند و نمیتوان با هیچکدام از آنها به سرمایهگذاری و تولید مشترک رسید. ولی این تفکر عمر طولانی نداشت چرا که اروپاییان به این نتیجه رسیدند که ایران باوجود تمام تبلیغات منفی، کشوری با پتانسیل بالا است. به علت اعمال سالها تحریم علیه بخشهای مختلف اقتصاد ایران، بسیاری از شرکتهای خارجی اطلاعاتی از وضعیت اقتصادی و سرمایهگذاری در ایران نداشتند و تصور میکردند ریسک سرمایهگذاری در کشورمان زیاد است اما با حضور مستمر و اطلاعاتی که اتاق بازرگانی و بخش خصوصی در اختیار آنها گذاشت، اکنون میبینیم شرکتهای اروپایی برای ورود به ایران ابراز تمایل میکنند.
اکنون میزبان هیأت اقتصادی 70 نفره اروپا به ایران هستیم. هیأتی که ابتدای سال 96 برای حضور و فعالیت مشترک در کشورمان ابراز تمایل کرده بود.با حضور فیل هوگان کمیسیونر کشاورزی و مواد غذایی اتحادیه اروپا و مقامات عالی رتبه کشاورزی و بازرگانی اتحادیه اروپا و 44 انجمن و شرکت تولید کننده اتحادیه اروپا حداقل در صنعت کشاورزی میتوان منتظر خبرهای خوش بود. در خصوص این روند و تداوم حضور شرکتهای اروپایی باوجود رجزخوانی ترامپ علیه برجام، 5 نکته را باید ذکر کرد:
1- با برداشته شدن تحریمهای ظالمانه علیه کشورمان زمینه بسیار مناسبی برای گسترش فعالیتهای اقتصادی و تجاری با کشورهای دیگر ایجاد شده است لذا بخش خصوصی باید از فضای پیش آمده استفاده کند تا بتواند سطح تعاملات خود را با شرکتهای بینالمللی افزایش دهد.
2- از طرفی حضور شرکتهای اتحادیه اروپا در ایران نشانه دیگری هم دارد و آن اینکه اروپاییها به برجام پایبند هستند و حملات ترامپ رئیس جمهوری امریکا هیچ تأثیری بر تصمیمگیری آنها ندارد. رفت وآمد شرکتهای اروپایی نشان میدهد که آنها به این نتیجه رسیدند که همکاری با ایران برای آنها نیز سودمند است و تجارت جهانی تحت تأثیر مسائل سیاسی قرار نمیگیرد.
3- اتحادیه اروپا در تولید محصولات کشاورزی و غذایی توانمندیهای زیادی دارد و بواسطه موقعیت جغرافیایی و سابقه طولانی در زمینه تکنولوژیهای نو و پیشرفته یکی از قطبهای تولید غذای دنیا محسوب میشود لذا با شراکت با شرکتهای اروپایی میتوانیم از تکنولوژی و دستاوردهای آنها استفاده کنیم. در 10 سال اخیر ارزش افزوده صنایع غذایی ایران رشدی معادل 26 درصد داشته است به گونهای که توانستیم در مسائل کشاورزی و تأمین نیاز داخلی تا حدودی به خودکفایی برسیم و حتی در برخی از محصولات غذایی صادرات داشته باشیم. در سال 2016 ایران در حدود 6 میلیارد و 200 میلیون دلار صادرات انواع محصولات کشاورزی و غذایی داشته است و از سال 2012 سالانه رشدی معادل 0.3 درصد را تجربه کرده است.اما من اعتقاد دارم باوجود روابط سیاسی با کشورهای اتحادیه اروپا، سطح روابط اقتصادی و تجاری در حوزه کشاورزی و غذایی رضایت بخش نیست.
4- برای آنکه بتوان از فرصت پیش آمده به نحو مطلوب استفاده کرد باید شرایط سرمایهگذاری تسهیل شود.همچنین مسائل بانکی و مالی باید مورد توجه قرار گیرد تا طرفین بدون مشکل بتوانند تجارت کنند. اتصال بازرگانان به عرضهکنندگان اصلی کالا دراتحادیه اروپا و همچنین کاهش هزینههای تجارت از مهمترین پیامدهای مثبت این رایزنیها و دیدارهای مستقیم است.
5- توانمندی خوب ایران در تولید محصولات کشاورزی و موقعیت ژئوپلتیک ایران در منطقه به همراه فضای امن اقتصادی انگیزه بسیار خوبی برای کشورهای اتحادیه اروپا برای سرمایهگذاری در بخش کشاورزی و صنعت غذایی ایران فراهم کرده است. لذا نباید این فرصت را از دست داد بخصوص اینکه برخی از شرکتهای اروپایی سابقه همکاری و سرمایهگذاری در ایران را داشتند. آن دسته از شرکتهای ایرانی اکنون شانس جوینت ونچر شدن با برترینهای اروپا را دارند که هدف گذاری آنها فراتر از بازار داخلی باشد و به چشم اندازهای درازمدت بیندیشند.
دام سعودیها برای ایران
سیدعلی خرم در شرق نوشت:
بیش از یک سده است خاورمیانه در بیثباتی و تنشی بهسر میبرد که علاوه بر دخالت خارجی، عوامل سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، قومی و مذهبی نیز منشأ آن بودهاند. هرگاه بحرانی فروکش کرده و مردم خاورمیانه خدا را بهخاطر بازگشت آرامش سپاس گفتهاند، دیری نپاییده که نابسامانی جدیدی در این منطقه سر برافراشته و دوباره خاورمیانه را در آتش و تشنج فرو برده است.
چند سالی بود سوریه و عراق از گستره تروریسم در رنج و نابسامانی بودند که با همت کشورهایی مانند ایران، غول تروریسم به زانو درآمد و آخرین رگههای آن در این دو کشور در حال نابودی هستند. از سال گذشته، با شکست داعش در موصل، رقه و دیگر نقاط، مردم خاورمیانه کمکم نفس راحتی کشیدند و به خود نوید دادند که بهزودی شاهد صلح و آرامش خواهند بود اما در همین مدت با قدرتگرفتن محمد بنسلمان در عربستان، تنشهای جدیدی در خاورمیانه پایهگذاری شد. پادشاه جوان، جنگ را در یمن تشدید کرد، قطر را در محاصره سیاسی قرار داد، بنای ناسازگاری بیشتری با ایران گذاشت تا شاید انتقام شکست در سوریه را بگیرد.
با اسرائیل روابط پنهانی برقرار کرد و با دونالد ترامپ کنار آمد تا دست او برای دستاندازی به خاورمیانه باز باشد. او به اینها بسنده نکرد، نخستوزیر لبنان را که خودش برای این سمت توصیه کرده بود، به استعفا رهنمون کرد و تلاش کرد اوضاع لبنان را بههم بریزد تا شاید حزبالله را بهعنوان یکی از عوامل شکست عربستان در سوریه نابود کند. این شاه جوان دست به اقداماتی هم در داخل عربستان زد که بسیار خطرناک محسوب میشوند و عاقبت آنها نامشخص است. اگرچه فاصلهگرفتن از اسلام تندرو سلفی-وهابی، میتواند یک اقدام مثبت از سوی همه کشورها و مردم خاورمیانه محسوب شود و همه امیدوار خواهند بود که شاید عربستان از حمایت گروههای افراطی و تروریست مانند القاعده، داعش، جبهه النصره، احرار الشام، طالبان و امثالهم دست بردارد و اجازه دهد صلح و ثبات به خاورمیانه بازگردد اما غلبه بر فرهنگ سلفی- وهابی در داخل عربستان در کوتاهمدت بعید به نظر میرسد و نیاز به کار فرهنگی عظیمی دارد تا شاید نسلهای بعدی تغییر کنند. از این جهت هیچ صاحبنظری گفتههای محمد بنسلمان برای فاصلهگرفتن از اسلام افراطی را جدی نمیگیرد و آن را نشانه ناپختگی او تلقی میکند.
بخش دیگری از سیاست داخلی که به بهانه مبارزه با فساد، ولی در حقیقت برای ازمیانبرداشتن رقبای سلطنت، هدف و نشانه گرفته و تعداد زیادی از شاهزادگان سعودی را دستگیر کرده، به نظر نمیآید مشابه ادعای مبارزه با افراطگرایی، زمینهای برای بهنتیجهرسیدن در عربستان داشته باشد. دستگیری شاهزادگان چه از منظر مبارزه با فساد و چه از منظر از میدان بهدرکردن رقبای سلطنت باشد، در ساختار قبیلهای عربستان جایگاهی ندارد. عربستان از زمان تأسیس تاکنون توانسته بهصورت اجماع و بیعت قبایل با یکدیگر حکومت را حفظ کند؛ روندی که محمدبن سلمان شروع کرده، یک ساختارشکنی است که میخواهد همه شاهزادگان را تحت نفوذ خود درآورد. این امر شاهزادگان سعودی را ناراضی میکند و بعید است آنان با این روند کنار بیایند که نتیجه آن تنش و تشنج خواهد بود. در صحنه خارجی هم همانطور که گفته شد، همه سیاستهای شاه جوان تاکنون باعث تنش و تشنج شده و پس از این هم میتواند به کلافی سردرگم تبدیل شود. تجاوز و بمباران دوونیمساله یمن، جز اندوختهای از کشتهها، زخمیها، آوارهها و مبتلایان به وبا هیچگونه بهرهای برای عربستان نداشته و اکنون نیز هفتمیلیون نفر در خطر قحطی قرار دارند.
جهان بهخوبی متوجه است که عربستان در یمن چه میکند و چون هیچ امیدی به بازگشت صلح و امنیت در این کشور فلکزده وجود ندارد، اروپاییها در نهان، این سیاستها را محکوم میکنند. شاه جوان نهتنها مردم نگونبخت یمن را تنبیه کرده بلکه از همکار سابق خود یعنی قطر هم نگذشت و لبه تیز تیغ خود را بر گردن این کشور نهاد تا شاید تسلیم خواستههای او شود ولی حمایتهای ایران و ترکیه به قطر کمک کرد تا سرپای خود بایستد و تسلیم زورگوییهای عربستان نشود. سناریوی درگیری با ایران در جبهه سیاسی و شاید در جبهه نظامی، آرزوی شاه جوان و اطرافیان ناپخته او بوده و هست. محمدبنسلمان اکنون موقعیت را بهتر از هر زمان دیگری تشخیص داده که با حمایت چهره زورگو و کمخردی مانند دونالد ترامپ و تندرویی نظیر بنیامین نتانیاهو، مثلا تکلیف ایران را روشن کند.
از دید محمدبن سلمان کاری که پیشینیان او مانند ملک فهد، ملک عبدالله و پدرش ملک سلمان نتوانستند انجام دهند، اکنون او میخواهد به نتیجه برساند. استعفای اجباری سعد حریری بهمنظور تضعیف لبنان و حزبالله، مقدمه این امر است تا شاید با زدن بازوهای ایران در لبنان، سوریه، عراق، یمن و دیگر نقاط بتواند به حساب ایران برسد. پیرو دیدار پنهانی محمد بنسلمان از اسرائیل که برای هماهنگی بین عربستان و اسرائیل در سوریه و لبنان صورت گرفته، اخبار حاکی از این است که پس از حمله سیاسی عربستان به لبنان، اکنون اسرائیل قصد دارد با حمله نظامی لبنان را به زانو درآورد تا حزبالله تضعیف یا نابود شود. ایران باید پختگی، سنجیدگی و تلاش دیپلماتیک را وجهه همت خود قرار دهد و از اینکه ناخودآگاه در دام سعودیها بیفتد، پرهیز کند. به نظر میرسد سازوکار جهانی و منطقهای اینبار به شکل جدیتری، در آرزوی تعرض به ایران و کاهش نقش و نفوذ آن در خاورمیانه است.