سرویس سیاست مشرق - «وبلاگ مشرق» خوانشی روزانه در لابهلای اخبار و مطالب رسانههای کشور است. ما درباره این خوانش البته تحلیلها و پیشینههایی را نیز در اختیار مخاطبان محترم میگذاریم. ۷:۳۰ هر روز با بسته ویژه خبری-تحلیلی مشرق همراه باشید.
***
فدریکا موگرینی به دنبال تحقق رؤیای ابوبکر البغدادی!
خبرگزاری فارس به نقل از روزنامه نیویورک تایمز گزارش داد: فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا به تازگی درباره بازسازی سوریه اظهارنظر کرده است.
او در بیانیهای خواستار تعیین پیش شرط برای حضور کشورهای غربی در بازسازی سوریه شد.
موگرینی تاکید کرده است که «غربیها باید تصریح کنند که حضورشان برای مشارکت در بازسازی سوریه تنها زمانی شروع خواهد شد که بر روی دوره انتقالی سیاسی بنا بر مفاد مذاکرات ژنو توافق شود.»[1]
*معنای مورد اراده اروپا و آمریکا بعنوان صحنهگردانان اصلی شورش تکفیریها در سوریه از چیزی به نام «دوره انتقالی» صرفاً عزل رئیسجمهور بشار اسد از قدرت در سوریه است.
مقولهای که طی 7 سال گذشته به کرّات و با واسطه و بی واسطه به مردم سوریه تعارف شد اما آنها گزینه «مقاومت» را برگزیدند.
انتخابی که البته به شکست بیش از 80 کشور غربی و عربی حامی تروریستهای سوریه انجامید و گذار سوریه از بحران بزرگ را سبب شد.
بدین معنا، عین بلاهت خواهد بود اگر در موقعیت کنونی، کسی فریب نیرنگ جدید اروپاییان و سایرین را بخورد و بخواهد با عزل بشار اسد به بهانه بازسازی سوریه، به تماشای تحقق هدف غایی و رؤیای تروریستها بنشیند.
در این میان نیز بحثی به نام «بازسازی سوریه» بعنوان وجهالمصالحه از جانب خانم موگرینی مطرح شده است که باید دانست یک خدعه شوم بیشتر نیست.
هم مردم سوریه و هم پشتیبانان سوریه از جمله ایران اسلامی و روسیه باید بدانند که تکرار تجربه بوسنی و هرزگوین و پیمان صلح دیتون در سوریه به منزله از دست رفتن دستاوردهای جبهه مقاومت و 7 سال پایمردی در مقابل هجوم گسترده تروریستها و بیش از 80 حکومت حامی آنان است.
مسئله «هرزگوینیزاسیون سوریه» از چند سال قبل مورد اشاره برخی محافل تحلیلی در داخل کشور نیز قرار گرفته بود.
کشور بوسنی و هرزگوین پس از اینکه در دهه 70 به کمک جمهوری اسلامی ایران توانست از خطر نسلکُشی برهد و مردم و ارض خود را حفظ کند اما به ناگاه با پیشنهاد صلحی از سوی آمریکا مواجه شد که به موجب اصلیترین شرط آن، ایران اسلامی میبایست از بوسنی خارج و هیچ توافق کلان بینالدوَلی نیز بین بوسنیاییها و حامیان اصلی آنها نباید منعقد میشد.
و فیالواقع اگرچه به بیان مقام معظم رهبری جنگ بوسنی برای ما اهمیت بسزایی داشت اما امروز نه حافظه نسلهای جدید بوسنی خبر چندانی از مجاهدت رزمندگان و شهدای ایرانی در قلب اروپا دارند و نه شاید حتی نسلهای جدید ایران. و بماند که منافع ارزشمند مختلفی هم که در این زمینه وجود داشت هرگز آنطور که باید و شاید محقق نشد.
اکنون همان سناریو و همان خدعه و نیرنگ درباره سوریه در حال تکرار است و مردم و حکومت سوریه هم باید بدانند که در این گذرگاه، خودِ آنها هستند که بایستی یک تصمیم عقلمدارانه بگیرند.
گفتنیست، برخی منابع خارجی خبر میدهند که هزینه بازسازی سوریه 250 میلیارد دلار است.
***
ترکان: دولت در حال حل مشکلات غیر بزرگ است؛ راهحلهای سخت عوارض دارد
اکبر ترکان، مشاور رئیس جمهور و دبیر شورایعالی مناطق آزاد روز دوشنبه گذشته طی یادداشتی در روزنامه آرمان امروز با عنوان «راه حلهای سخت، عوارض دارد» نوشت:
«اقتصاد ایران دچار چالشهای اساسی مثل چالش صندوقهای بازنشستگی، نظام بانکی، بیکاری و... است که راهحلهای ناشناختهای هم ندارد، ولی تصمیمگیریهای خشنی را میطلبد. هر یک از این راهحلها را انتخاب کنیم، باید عوارضش را هم تحمل کنیم و چون در حال حاضر همه اتفاق نظر ندارند و بعضا نظرات با هم زاویه هم دارند که این بهمعنای آن است که با هم اتفاق نظر ندارند، بنابراین موجب میشود که تصمیمگیریهای مهم فعلا بلااقدام بماند.»
او همچنین گفته است: درآمدها از کجا میتوانند زیاد شوند؟ یا باید قیمت سوخت تغییر کند یا سود عوارض گمرکی تغییر کند یا مثلا باید متناسب با رابطه تورم داخلی و خارجی، قیمت ارز تغییر کند تا صادرات کشور دچار افت نشود. اما هر یک از راهحلها، راهحلهای سختی هستند که عوارض دارند که عوارضش برای عدهای ناگوار است. بنابراین تصمیمگیری سخت است و برای اینکه این تصمیمگیری سخت اتفاق بیافتد، نیازمند به یک اتفاق نظر کلی در سطح کشور هستیم نه اینکه یکی تصمیم بگیرد و دیگری بهجای حمایت از تصمیم، تصمیم را هُو بکند.
ترکان میافزاید:
«به این خاطر این تصمیمات مهم باقی ماندهاند و موقعیتی نیست که دولت وارد این تصمیمگیریهای سخت و سنگین شوند. مثل تصمیمگیری در مورد قیمت انرژی، تصمیمگیری در مورد سود و عوارض گمرکی یا تصمیمگیری در مورد قیمت ارز که تصمیمگیریهای آسانی نیستند و برای این تصمیمات سخت شرایط مهیا نیست، لذا دولت وارد اینها نشده و مشکلات بزرگ سر جای خودشان باقی ماندهاند. پس دولت در حال حل مشکلات غیر بزرگ است.»[2]
*طبیعیست که هر کشور، هر نظام حکومتی و هر اقتصادی در جای جای دنیا گاهی مجبور به اخذ تصمیمات سخت، گرانتر کردن برخی اقلام و یا تحمل برخی مشکلات است.
این قضیه در تاریخ نیز سوابق بسیاری دارد.
مردم شوروی در دوران پیشا صنعتی شدن این کشور، مشکلات عدیدهای را تحمل کردند.
انقلابیون کوبا در روزهای نخست انقلابشان حتی غذایی هم برای خوردن نداشتند.
و ایرلندیها نیز در ابتدای سده 1900 در برابر تحریمهای بزرگ بریتانیا مقاومت کردند تا به اقتصادی درونزا و ایمن در برابر تحریمها دست یافتند.
از این دست مثالها بسیار است.
اما چیزی که عجیب و در تاریخ هم کمیاب است امید بستن بیجای مقامات یک دولت به دشمن اصلی خود، کدخدا نامیدن او و نشان دادن در باغ سبز توافق با این کدخدا به مردم است.
آقای ترکان باید توضیح دهد که چرا در روزگاری که رئیسجمهور روحانی وعده «لغو تمام تحریمها»، «حل مشکلات در 100 روز»، «حل مشکل آب خوردن بوسیله برجام» و «ایجاد یک میلیون شغل در سال» را میداد؛ این حرفها را نگفت و ننوشت؟!
جالب است که اکبر ترکان در بخشی از یادداشت مذکور و در اشاره به برجام نیز نوشته است: یک موقع امید داشتیم که با شرایط برجام، راههای بینالمللی خوبی برای ما گشوده شود، ولی با آمدن رئیسجمهور جدید ایالات متحده آمریکا، همه طرفهایی که میخواستند با ایران کار کنند، بهنوعی یا مورد تهدید یا تحت فشار قرار گرفتهاند. بنابراین آن حرکتهای بینالمللی ما در حدی که مورد انتظارمان بوده، پرتحرک نیست و کند است!
و توضیح هم نمیدهد که اکنون چرا بابت آنهمه امیدهای بیجا و اعتماد به غرب از مردم عذرخواهی نمیکند؟
مسئله مهم دیگری که در اشاره به زمزمه ترکان برای «تصمیمات سخت»، خود را به ذهن متبادر میکند این است که مردم ایران هرگز از بولشویکهای شوروی و از کوباییها و ایرلندیها کمتر نیستند و با تصمیمات نظام حکومتی همراه هستند.
اما چیزی که کام همه را تلخ کرده، خرجهای چند ده میلیونی دولت برای فقط یک روز مسافرت کاری، حقوقهای نجومی، با کفش راه رفتن معاون اول دولت روی فرشهای مردم و تأکید فلان مقام دولتی بر شیشلیک خوری است.
دولت محترم بایستی این تدبیر را داشته باشد که برای ثبت یک خاطره نیکو در ذهن مردم ایران و همراه کردن خود با آنها در تصمیمات دشوار و دشوارتر؛ دستکشیدن از رفتارهای اشرافی و بالانشینی در مقابل مردم یک ضرورت است.
***
ناصری: ممکن است جریان دولت برای همیشه از تاریخ ایران حذف شود
عبدالله ناصری، فعال اصلاحطلب و عضو شورایعالی مشورتی اصلاحطلبان، روز دوشنبه گذشته طی یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: به این نکته توجه کنید که این گفتمان اصلاح طلبی بوده که جریانی را به نام هواداران دولت یا اعتدالیون که یک روش است، کنار خود گذاشته است. اصولگرایان معتدل را هم در عین حال که هویت اصولگرایی خود را حفظ کرده اند، در نگاه مردم کنار اصلاح طلبان قرار داده است.
او در ادامه تصریح میکند:
«اگر جریان اعتدالی و هواداران دولت که در حزب اعتدال و توسعه تجسم پیدا کرده اند و پشت سر آقای روحانی هستند، مصالح سنجی نکنند و منافع ملی را در نظر نگیرند، برای همیشه از تاریخ سیاسی ایران حذف خواهند شد.»[3]
*بدون هیچ تعارف و یا تردیدی بایستی اشاره کرد که مسئله «عبور اصلاحطلبان از روحانی» دچار تابندگی است و علیالقاعده دیگر کسی با دیدن این حرفها و سخنان اصلاحطلبان نمیتواند در طلاق اصلاحطلبان از روحانی تردیدی به خود راه دهد.
آقای ناصری که زمانی گفته بود اگر هم طلاقی بین ما باشد در سال 1400 است! در حالی از حذف جریان دولتی برای همیشه در صورت عدم همراهی آنها با منافع ملی (بخوانید منافع اصلاحطلبان) سخن میگوید که چپها تا همین چند ماه قبل و در ایام دولت یازدهم حتی یک انتقاد هم به عملکرد رئیسجمهور روحانی نداشتند و حتی تا مرحله اعلام فدایی بودن برای آقای روحانی و اعلام دستبوسی از ایشان و از محمدجواد ظریف نیز پیش رفتند.
شاید برای مخاطبان محترم جالب باشد که چندی قبل در یک گفتوگوی ویدئویی هنگامی که از احمد شیرزاد (از فعالان اصلاحطلب) که مدعی بود ما اصلاحطلبان همراهی منتقدانه با روحانی داشتهایم؛ پرسیده شد که فقط یک انتقاد خود از آقای روحانی در دوران دولت یازدهم را نام ببرید؛ نتوانست و اینطور گفت که فعلا چیزی در ذهنم نیست!
همانطور که قبلا و به کرّات در وبلاگ مشرق اشاره کردهایم، به نظر میرسد جدایی اصلاحطلبان از رئیسجمهور روحانی قطعیست و آنها اگرچه نمیتوانند اما تلاشی وافر را برای جدایی از رئیسجمهور و انکار او به خرج خواهند داد.
در این زمینه لازم به ذکر است که چپها در پساانتخابات 96 از این میگویند که ما پیگیر مطالبات مردم هستیم. به این معنی که اگر هم انتقادی هست بخاطر مردم است!
این در حالی است که عملکرد و انتصابات رئیسجمهور روحانی در مقایسه با دولت یازدهم هیچ تغییری نداشته است.
نکته آنجاست که علیرغم این عدم تغییر و آهنگ یکنواخت اما اصلاحطلبان در دولت اول میگفتند ما فدائیان دولت و تضمین آقای روحانی هستیم[4] اما در دولت دوم به ناگاه از «تغییر روحانی»، «چرخش به راست رئیسجمهور» و حتی «احتمال حذف اعتدالیون از صحنه تاریخ» حرف میزنند!
این پارادوکس و این عدم رعایت تقوای جمعی گزینهایست که حتما بایستی مد نظر مردم و خواص کشور باشد.
به این معنی که اتفاقا چپها بیش از رئیسجمهور روحانی مسئول محقق نشدن وعدهها و کمکاریهای دولت هستند و بایستی در این زمینه به مردم پاسخگو باشند. چون آنها تضمین روحانی بودند!
***
1_http://fna.ir/a2nrvv
2_http://www.armandaily.ir/fa/news/main/205938
3_http://www.magiran.com/npview.asp?ID=3670965
4_https://www.isna.ir/news/96021206977/