به گزارش مشرق، سعدالله زارعی در هفته نامه صبح صادق نوشت: جنبش انقلابی انصارالله به سرعت برق چشم فتنه را در یمن کور کرد، این در حالی بود که همه زمینهها فراهم بود تا پایتخت به دست فتنهگران بیفتد و وابستگان سعودی قدرت را در صنعا به دست بگیرند و شرایط سنگین بعدی را به مردم یمن تحمیل کنند.
تلاش برای احیای سلطه عربستان بر یمن
اگر بخواهیم به اختصار هدف از طرحی عربی را که با محوریت علی عبدالله صالح به اجرا گذاشته شد، بیان کنیم، باید بگوییم، هدف بازگرداندن سلطه رژیم عربستان به یمن بود. در واقع، عربستان پس از 32 ماه تحمیل جنگ و محاصره و فقر و بیماری بر مردم مظلوم یمن، گمان میکرد میتواند در زمانی بسیار کوتاه و بدون دردسر صنعا را بگیرد و پس از آن جبهههای داخلی را علیه انصارالله در «شمال» فعال کرده و او را وادار به تسلیم کند.
رژیم عربستان آنقدر به طرح تسخیر صنعا اطمینان داشت که دو هفته پیش در پاسخ به اظهار نگرانی «احمد ولد شیخ» نماینده دبیر کل سازمان ملل در امور یمن که اوضاع داخلی یمن را فاجعه انسانی خوانده و خواستار همکاری عربستان در طرح سیاسی شده بود، گفت کمی صبر کنید، همه چیز تغییر میکند و مسئله به طور ریشهای حل میشود. این موضوع نشان میدهد آنان روی میزان توانایی علی عبدالله صالح خیلی حساب کرده بودند و او توانسته بود «جوان خام سعودی» را فریب دهد. آنان باید کمی تاریخ میخواندند تا دریابند علی عبدالله صالح آن زمان که یکی از بزرگترین ارتشهای عربی را در اختیار داشت، از جوانان و نوجوانان «مکتب قرآن» شکست خورده بود و آنان در شش جنگ نابرابر در فاصله سالهای ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۸ بر نیروهای حزب کنگره و ارتش یمن پیروز شده بودند.
اما ظاهراً بنسلمان تمایل دارد همه چیز را خود تجربه کند. همین یک ماه پیش ولیعهد عربستان در یک گفتگوی تلویزیونی گفته بود، سیاستهای پادشاهان عربستان در مواجهه با ایران از سال ۱۳۵۷ اشتباه بوده و به قدرتمند شدن ایران انجامیده و نفوذ منطقهای آن را افزایش داده است و او میخواهد راه جدیدی برود و بر قدرت و نفوذ ایران غلبه کند. بنسلمان گمان میکند، «سیاست» را باید کنار گذاشت و به «اقدام» روی آورد، این در حالی است که تجربه منطقه میگوید اقدامات تعجیلی که با سطحی از بیسیاستی توأم باشد، در نهایت به نفع ایران تمام میشود.
پیش از او صدام حسین همین اشتباه را مرتکب شده بود؛ حمله به ایران در سال ۱۳۵۹ و حمله به کویت در سال ۱۳۶۹ با همین جمعبندی صورت گرفت و نتیجه آنها شکست سنگین صدام حسین بود، کما اینکه آمریکاییها هم همین سیاست را در پیش گرفتند و گمان کردند مشت آهنین میتواند انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت را از میان بردارد و همانطور که مشاهده شد نتیجه این سیاست، به عبارت بهتر بیسیاستی، اشغال عراق و افغانستان بود که در آن با وجود به میدان آمدن نزدیک به 300 هزار نظامی آمریکایی شکست خوردند و نفوذ ایران در منطقه گسترش بیشتری یافت.
طرح اقدام مشترک
و خنثیسازی آن
نکته دیگر در اقدام مشترک عربستان، امارات، صالح، حزب اصلاح یمن و برخی از سران قبایل یمنی که خریده شده بودند، این بود که آنان گمان کردند فضای بینالمللی و منطقهای پس از فتح سریع و کمهزینه در صنعا به نفع آنان تغییر میکند و حامیان غربی که در توانایی ائتلاف سعودی در اداره جنگ یمن به تردید جدی افتاده بودند، بار دیگر به نفع سیاست اقدام سعودی وارد عمل میشود. هیچ بعید نیست که با کشورهای غربی چنین قراری هم گذاشته بودند و شاید از این رو بود که شش ساعت پس از پایان ماجرا و کشته شدن علی عبدالله صالح که در کانون طرح اقدام عربستان قرار داشت، شبکه تلویزیونی العربیه و شبکههای تلویزیونی بیبیسی و سیانان از پخش خبر مرگ صالح خودداری کرده و آن را دروغ پنداشتند.
طرح مشترک این پنج محور این بود که همزمان وضع امنیتی پایتخت و سه استان عمران، حجه و ذمار که تحت اداره کامل انصارالله و شاخه نظامی آن، یعنی «کمیتههای مردمی یمن» بود، به هم بریزد تا نیروهای انصارالله تقسیم شده و مدافعان عبدالملک از استانهای زیدینشین مجاور پایتخت به صنعا نیایند و آنان بتوانند با اقدام مشترک صنعا را به تصرف درآورند. بر این اساس آنان روز میلاد پیامبر اعظم(صلواتاللهعلیه) ـ ۱۷ ربیعالاول ـ را «روز اقدام» نام نهاده و نیروهای به نسبت زیادی را برای حمله به مراکز فرماندهی و موقعیتهای استقراری انصارالله آماده کرده بودند. یک بار علی عبدالله صالح به صورت رمزی گفته بود، من تاکنون فراخوان ندادهام تا انصارالله بداند چقدر نیرو داریم. اشاره صالح به حدود ۳۰۰۰ نیرویی بود که از پیش در استان مأرب که تحت اشغال سعودی و حزب یمنی اصلاح است، آموزش داده بود. صالح مسجد بزرگ صنعا که به نام خود اوست را مرکز «اقدام» قرار داده بود و گمان میکرد روز ۱۷ ربیعالاول که به طور طبیعی جمعیت بسیاری در آن جمع میشوند، میتواند با پنهان کردن آن ۳۰۰۰ نفر در بین مردم، تسلط بر صنعا را کلید بزند، اما او حساب یک چیز را نکرده بود؛ اطلاع دقیق انصارالله از توطئهای که تدارک دیده شده بود و توانایی امنیتی نظامی نیروهای «سیدعبدالملک بدرالدین الحوثی» در خنثی کردن توطئه.
انصارالله که متوجه ماجرا شده بود، شش روز پیش از آغاز «طرح اقدام» مسجد علی عبدالله صالح را که در آن هزاران قبضه سلاح سبک و نیمهسنگین جاسازی شده بود، به تصرف درآورد و در واقع به قلب فتنه زد. صالح در این بین خود را ناگزیر به درگیری دید، در حالی که هنوز همه اجزا و افراد طرح هماهنگ و آماده نشده بودند. از این رو، در یک اقدام تعجیلی نیروهای پنهان و آشکار خود را فراخوان داد و درگیری علیه انصارالله را در چهار شهر صنعا، عمران، حجه و ذمار شروع کرد و توانست موقعیتهایی را به تصرف درآورد که «حی السیاسی» مقر دستگاههای حکومتی از جمله آنها بود. در نقطه مقابل آن نیروهای عبدالملک دست به کار شده و در فاصله دو روز توانستند همه مراکز تصرف شده را آزاد کرده و پایگاههای استقرار علیعبدالله صالح را به تصرف خود درآورند. در این میان سعودی به بمباران صنعا افزود، ولی چون در روی زمین نیروهای وفادار به آن به تله انصارالله افتاده بودند، کاری از پیش نبرد و با کشته شدن صالح که درصدد فرار از صنعا بود، عملاً پس از سه روز ماجرا به پایان رسید و شکست تازهای متوجه ائتلاف سعودی شد.
پیامدهای شکست
توطئه مشترک
از آنجا که هدف اصلی طرح این بود که رژیم سعودی «دست برتر سیاسی» یافته و با داخلی کردن جنگ یمن، آبرومندانه از جنگی که مقامات آمریکایی هم آن را «بیحاصل» و «پرهزینه» میخوانند، خارج شود و به مسائل داخلی عربستان بپردازد، شکست این طرح یکی از دو راه را که هر دو برای بنسلمان و تیم شرور او پرهزینه خواهد بود، پیش روی او قرار میدهد؛ ادامه جنگ یا تن دادن به پایان آن. به طور حتم پس از شکست طرح اقدام سعودی که از نظر غربیها و همپیمانان منطقهای دولت سعودی، آخرین امید به شمار میآمد، فشار درون سعودی، درون عربی و غربی به بنسلمان برای پایان دادن به جنگ بیشتر خواهد شد.
البته، این به آن معنا نیست که مقابله نظامی علیه محور مقامت را کنار بگذارند؛ بلکه چون جنگ یمن را دارای نتایجی معکوس میدانند، برای نجات رژیم سعودی دنبال پایان دادن به جنگ خارجی و پیدا کردن راهی برای شروع جنگ داخلی علیه انصارالله خواهند رفت و از این رو، ممکن است در سطح داخلی یمن شاهد نزدیک شدن دستههای مسلحی باشیم که در استانهای جنوبی یمن سرگرم رقابت و حتی جنگ با یکدیگر هستند.
با پایان یافتن سریع توطئه مشترک، طبعاً امید به موفقیت علیه یمنیها به یأس میگراید و سربازگیری از میان یمنیها برای بنسلمان دشوارتر میشود و از سوی دیگر اعتماد به توانایی انصارالله در غلبه بر جنگ سعودی در میان مردم مظلوم یمن افزایش مییابد.
با یکسره شدن کار عبدالله صالح که همیشه درباره صادق بودن وی و عوامل نزدیک به او در میثاقی که با انصارالله علیه جنگ سعودی بسته شده بود، تردید جدی وجود داشت و یک انتظار عمومی در یمن برای خیانت صالح و نیروهایش شکل گرفته بود، هم اینک شاهد انسجام بیشتری در جبهه جنگ علیه سعودی خواهیم بود. سرعت انصارالله در جمع کردن فتنه، گروههای داخلی مخالف سید عبدالملک بدرالدین الحوثی را به هراس انداخته و هر گونه شرکت آنان در توطئه جدید را منتفی میکند و از این رو، جریان غلبه انصارالله بر صنعا فقط توطئه خارجی را به شکست منجر نکرده، بلکه امکان توطئه داخلی علیه نیروهای انصارالله را نیز از میان برداشته است.
واکنش بسیار سرد کشورهای غربی و عربی به خبر کشته شدن علی عبدالله صالح از یأس آنان نسبت به روند تحولات یمن خبر میدهد. بر این اساس میتوان گفت، در ادبیات جهانی تلاش برای رسیدن به «راهحل سیاسی» پررنگتر میشود. موضع سخنگوی کاخ سفید پس از قطعی شدن مرگ صالح و پیامی که برای یافتن راهحل سیاسی به طور غیر مستقیم خطاب به دولت ریاض در آن وجود داشت و نیز موضع دبیر کل سازمان ملل که در آن از اقدامات نظامی «علیه همسایگان» انتقاده شده بود و نیز موضع کشورهای اروپایی مبنی بر لزوم تحریم ارسال سلاح به عربستان به دلیل تشدید جنایات علیه مردم یمن نشان داد که مرگ علی عبدالله صالح و شکست توطئه بر درجه ناامیدی آنان از توان مدیریتی آلسعود برای تغییر معادله افزوده است. بر این اساس میتوان پیشبینی کرد که در هفتههای آینده «ولدشیخ احمد» نماینده گوترس روزهای پرکاری خواهد داشت.
در این میان دولت عربستان حتماً ناگزیر است هر سه خواستهای که در آغاز «عملیات اعاده الامل» مطرح کرده بود، را تعدیل کند. آن سه خواسته عبارت بودند از؛ تحویل پایتخت از سوی انصارالله، خروج نیروهای انصارالله از مراکز استانها، اعمال محدودیت علیه سلاحهای سنگین و نیمهسنگین انصارالله.
عربستان در طول حدود این دو سال از این سه خواسته دست برنداشته و همواره بر آنها تأکید کرده بود. اما الآن شرایط از مرداد ماه 94ـ آغاز عملیات اعاده الاملـ که رژیم سعودی این خواستهها را مطرح کرده بود، کاملاً به ضرر عربستان و جناح یمنی وابسته به آن تغییر کرده است. سه ماه جنگ به اقتدار انصارالله صدمهای نزده است، امروز نیروهای سیدعبدالملک نه تنها از مرکز استانها فاصله نگرفتهاند که هم اینک حاکم بلامنازع صنعا و دیگر مراکز استانها هستند و از نظر تسلیحاتی نیز به موشکهای بالستیک دست یافتهاند و از آن دست برنمیدارند.
اگر عربستان ناگزیر به شرکت در گفتوگوهای منطقهای یا بینالمللی درباره آینده یمن شود، اینک فقط میتواند از انصارالله برای حمله نکردن به ریاض و پذیرش عضویت هواداران سعودی در دولت آینده حرف بزند و این به آن معناست که فاصلهای عمیق و معنادار میان توانایی اثرگذاری عربستان در پرونده یمن، پیش و پس از مرگ علی عبدالله صالح وجود داشته و دارد.
نکته دیگر این است که با بحران اخیری که در روابط حزب مؤتمر الشعبی یا همان «کنگره مردمی»و صالح با انصارالله پیش آمد، یک ظرفیت داخلی که انصارالله از آن برای اداره جامعه یمن استفاده میکرد از بین رفته است. علی عبدالله صالح و نیروهایش مشارکتی در جنگ علیه سعودی نداشتند و این یکی از انتقادات جدی هواداران عبدالملک به حزب موتمر و شخص صالح بود و بر این اساس میتوان گفت، بحران در روابط این دو تأثیر چندانی در جبهه دفاعی و امنیتی یمن پدید نمیآورد. اما به هر حال بخشی از اهداف انصارالله از این ائتلاف بر زمین میماند. ائتلاف انصار و موتمر مانع به ثمر نشستن همگرایی نیروهای مقابل انصارالله در یمن میشد، کما اینکه در مقطعی سبب شد که ائتلاف جریان اخوانیـ وهابی اصلاح با منصور هادی به نتیجه نرسد و تلاشهای متمرکز برای تشکیل دولتی در عدن ناکام بماند. همکاری انصار و موتمر، خلأ نبودن تشکیلات انصار در بسیاری از استانهای یمن را پر کرد و دست نیروهای جهادی انصار را برای حضور بیدغدغه در استانهای تعز، حدیده، اب، ابین و... باز کرد، کما اینکه انصار به همین دلیل فقدان تشکیلات اداری موتمر در استانهای جنوبی ناگزیر شد آنان را ترک کند.
حال این سؤال مطرح است که آیا مخالفان از این موضوع برای اعمال فشار بر جنبش اسلامی انقلاب انصارالله استفاده نخواهند کرد و این سبب وحدت آنها نخواهد شد؟ واقعیت این است که هم اکنون وضع طرفهای مقابل از نظر داشتن اعتماد و نداشتن اعتماد به یکدیگر خراب است. امارات و عربستان درباره شخصی که باید در پست ریاستجمهوری باشد با یکدیگر اختلافنظر جدی داشتند. در این میان ابوظبی از احمد پسر عبدالله صالح و ریاض از منصور هادی حمایت میکردند. این دو درباره حزب اصلاح نیز دچار اختلاف جدی بودند. امارات مخالف پروبال دادن به این جریان اخوانی بود، در حالی که عربستان آن را متحدی قابل اعتماد میدانست. متقابلاً حزب اصلاح این اواخر با عربستان نیز دچار اختلاف جدی شده بود تا جایی که حتی زمزمه جدا شدن این حزب از ائتلاف سعودی و پیوستن به ائتلاف انصارالله بلند شد.
شکست عربستان، امارات، جناح صالح و برخی سران از قبایل یمنی در توطئهای که علیه انصارالله ساز کردند، اختلافات داخلی آنان را درباره قدرت مدیریت و فرماندهی و تشخیص مصالح بیشتر میکند. از میان رفتن علی عبدالله صالح هم سرمایه داخلی آنان که همواره روی او حساب میکردند و در انتظار بودند تا در لحظه حساس ضربه تمامکننده را به انصارالله وارد کند، امید آنان برای تغییر شرایط پایتخت و مناطق شمالی را به یأس تبدیل میکند.
اکنون زمان آن است که انصارالله گروههای خاموش همچون ناصریستهای یمنی و گروههای مؤثر طرف مقابل نظیر اصلاح را به راهحل سیاسی برای پایان دادن به بحران امنیتی دعوت کند. امروز این موضوع در سطح بینالمللی نیز آمادگی بیشتری را به وجود آورده است. سازمان ملل با درک اینکه واقعاً هیچ راهحل نظامی برای کنار زدن انصارالله وجود ندارد، میتواند نقشی مثبت ایفا کند و از رویه پیشین که حمایت از اهداف رژیم سعودی بود، فاصله بگیر.