به گزارش مشرق، عبدالله گنجی، در سرمقاله روزنامه جوان نوشت:
برخی اصلاحطلبان در فضای عمومی با عبور از روحانی مخالفت میکنند اما طراحان عبور را معرفی نمیکنند. عبور از حمایتشدگان عرصه قدرت بیش از 20 سال است به مثابه یک باور مشروط و نانوشته به ادبیات سیاسی کشور وارد شده است.در جبهه انقلاب این موضوع یک بار نه در یادداشتها و سخنرانیها که در عمل اتفاق افتاد و آن هم باور به فاصله گرفتن رئیسجمهور از باورهای بنیادین تشیع، فقه، روحانیت و نگرش به نوع انسان بود.به تعبیر دیگر علت عبور به خاطر حرکت گریز از مرکز و ایجاد یک ریل ناشناخته و نارفته در حوزه فکری ـ معرفتی و رفتاری بود.
اما در حوزه اصلاحطلبی مسئله بسیار عمیق و چارچوبمند است. شاخص عبور از امثال روحانی و حتی خاتمی چه میتواند باشد؟ شکل ظاهر کار این است که شما به شعارها و وعدهها عمل نمیکنید و ما نیز با شما عقد اخوت نبستهایم. لذا تا زمانی که به شعارهای خود پایبند باشید ما نیز همراه شما هستیم وگرنه این شکل ظاهر، منطقی و شیک ماجرا است اما «عبور» در قاموس اصلاحطلبی از چارچوب مشخص، تعریف شده، نانوشته و سوخته دیگری تبعیت میکند.
خاتمی یا روحانی به کدام شعار خود عمل نکردند که با عبور مواجه میشوند؟ گشایش در زندگی مردم یا اصلاح نظام با خطکش استانداردهای غربی؟ برای فهم این مسئله باید چارچوب فکری عبورکنندگان را کاوید. آیا اصلاحطلبان ناب برای گران و ارزان شدن کالا و ارز، عدم رونق و اشتغال، رکود، اشرافیگری و ... از روحانی عبور میکنند؟ هرگز، مگر در رسانههای آنان این مسائل به تیتر اصلی یا مطالبه تبدیل میشود؟ مطالبات اصلاحطلبان در ایران 200ساله است و از چارچوب ثابتی پیروی میکند. اگر سه مسئله اصلی در دستور کار دولتمردان جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد واجد عبور اصلاحطلبانه است:
1 ـ تأکید بر ولایت فقیه و سیاستهای کلی نظام 2 ـ تأکید بر اجرای شریعت و اسلام اجتماعی توسط حکومت 3 ـ نفی غربگرایی و اصرار بر استکبارستیزی. هر رئیس جمهوری بر این سه اصل اصرار ورزد مورد تنفر اصلاحطلبان است و هر کس با این سه درگیر شود مورد حمایت آنان خواهد بود، حتی سکوت هم در این دوگانه قابل پذیرش نیست. خاتمی در آذرماه 1383 به صورت دقیق از مدل حمایت ـ عبور پرده برداشت که: «اصلاحات مدنظر من در چارچوب نظام است، فراتر از جمهوری اسلامی سراب است. کدام دروغ را گفتم و ...»
ترجمه عریان عبور از... به این معنی است که حتی احساس و بوی براندازی و درگیری با نظام موجب حمایت است اما اگر احساس کنند حفظ نظام و همسویی با آن مدنظر انتخاب شونده است حتماً عبور اتفاق خواهد افتاد. مطمئن باشید هیچ کس در جریان اصلاحات به خاطر رکود و اشتغال از روحانی عبور نخواهد کرد. هیچ کس به خاطر تحقق نیافتن شعار انتخاباتی «اگر ما رأی بیاوریم هیچ کس در فقر مطلق نخواهد بود» از روحانی عبور نمیکند. حمایت از روحانی عروج و افولی دارد. عروج زمانی بود که روحانی به جای رئیسی با نظام رقابت میکرد. از 38 سال زندان و اعدام و در بند بودن جوانان صحبت میکرد و افول زمانی است که مذاکره با امریکا را دیوانگی میداند، اختلاف را حرام و سپاه را یک جریان مردمی معرفی میکند و اصحاب فتنه را پشت دروازههای قدرت به بستنشینی واداشته است. این روحانی واجد عبور است. اصلاحطلبان ناب با مفهومسازی انتصابی- انتخابی، رئیسجمهور را واجد صلاحیت برای ورود به امر قضا، نیروهای مسلح، حوزه رهبری، شورای نگهبان و... میدانند وگرنه باورشان به دموکراسی میمیرد.
اگر روحانی هر روز با این سامانهها و نهادها درگیر باشد، واجد حمایت است و اگرهمنشینی و همسویی داشته باشد واجد عبور است. خاتمی نیز همینطور بود. علی افشاری که مدعی است عبور از خاتمی را در نشستی در دانشگاه امیر کبیر کلید زدهاند، انتخاب زمان کلید زدن را روزی میداند که دو جناح (زمان اصلاحات) پس از دورهای کشمکش با تدبیر رهبری به هم نزدیک شده بودند و نامه رهبری به کروبی مبنی بر عدم طرح قانون جدید انتخابات در مجلس را موعد عبور از خاتمی میداند، چرا که نزدیکی دو جناح شرط رأی دادن به خاتمی نبوده است. باید خاتمی شعار ایران برای همه ایرانیان، شعار دموکراسیخواهی، تشریفاتی کردن ولی فقیه و حذف بخش اسلامیت و بخش انتصابی نظام را دنبال کند تا همسو و اصلاحطلب محسوب شود وگرنه «فرصتسوز»، «اردک لنگ»، «سیدخندان»، «دروغگو» و... لقب خواهد گرفت. روحانی خوب فهمیده است که امثال زیباکلامها از او اشتغال نمیخواهند، آنان «لذت را نه در ایستادگی که در ذلت» میدانند. لذت ازنگاه آنان مهم نیست چگونه به دست میآید، مهم این است که با استانداردهای حیات غربی ارضا شویم و پز بدهیم . حرکت «جانب مرکز» روحانی بدون تردید موجب عبور از وی خواهد شد و حرکت گریز از مرکز موجب همسویی و حمایت از وی میباشد. این روحانی و این میدان انتخاب.