سرویس جهان مشرق- استراتژی امنیت ملی ترامپ، نشانه ساختار در حال تغییر شکل سیاست جهانی است. ترامپ و یاراناش نیز متوجه خطرات این تغییر بزرگ برای آمریکا شدهاند. برای اولین بار پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروری و شروع جهان تکقطبی است که آمریکای مغرور رسما به وجود چالشهای سنگینی که رقبای قدرتمند برایش در آسیا ایجاد کردهاند اذعان میکند و شکست سیاستهایش در آن منطقه را تلویحا میپذیرد. این سند را میتوان به نوعی «اعترافنامهیِ آمریکا» برشمرد. همین امر، ما را بر آن میدارد که توجه بیشتری به سند استراتژی امنیت ملی ترامپ داشته باشیم. سندی که یک از نویسندگاناش، خودِ تاریخ است.
پروفسور «پاتریک پورتر» استاد مطالعات استراتژی دانشگاه «اکستر» در مقاله تحلیلی خود در مورد سند استراتژی امنیت ملی آمریکا نوشت: سند استراتژی امنیت ملی ترامپ، تجدیدنظر در مورد ایدهآلگرایی و هدف آمریکاست. با نگاه به پرخاشگریهای ناپخته و توئیتهای عجولانه ترامپ، در مییابیم که تفسیر وی از گزینشهای دفاعی و سیاست خارجی آمریکا، ترامپی نیست. قلدری نظامی ترامپ، از جنس برترپنداری نظامی «جورج دابلیو بوش» است. ادبیات ترامپ، آمیخته به بذلهگوییهای بلندمدت، تاکیدهای مکرر بر رهبری جهان، و تقویت دفاع از میهن است که وی را بیشتر شبیه «دوآیت ایزنهاور» و «بیل کلینتون» میکند که پیوسته تاکید بر بازسازی اقتصاد و تقویت قدرت ملی میکردند. اما در واقع، استفاده از تمامی این مؤلفهها در جهت این است که وی میخواهد ریاست جمهوری خود را از روسای جمهور سلف خود متمایز نماید و به زعم خود «جمهوری واقعی» را به مردماش ارمغان بدهد. ترامپ در قضیه گرمایش زمین و حقوق بشر، رویکردی متفاوت نسبت به سلفای خود اتخاذ کرده اما در سیاستهای اصلی دارای همان گرایش سنتی آمریکاست و کاملا شبیه اندیشه هیلاری کلینتون عمل میکند. یعنی اگر کلینتون اکنون رییسجمهور آمریکا بود، به دنبال برتریت بیرقیب آمریکا در مناطق کلیدی جهان، سطح قدرت و بهرهوری بینظیر نظامی، تداوم همکاری با متحدین سنتی، جهانی امن برای نفوذ پول و تجارت آمریکا بود که ترامپ هم، اکنون این سیاست را دنبال میکند.
به استراتژی اعظم ترامپ در سند امنیت ملی اشاره نشده و این امر، طبیعی است. در دنیای رئالیستی که کشورها باید برای امنیت خود رقابت کنند و در انتظار نامترقبهها باشند، این امر، در هر کشوری لازم است. اما بحث این است که آن استراتژی اعظم ترامپ، پازلی گمشده است که باید تعبیر آن را در پکن، مسکو، و تهران دید. از آنجایی که آمریکا استراتژیسازی را به عنوان یک روند منظم نهادینه کرده است، استراتژی امنیت ملی به عنوان رسم حکومتی، بیشتر ابزاری سیگنالی است تا استراتژیک. به نوع رویکرد ترامپ نسبت به وضعیت امنیت ملی که نگاه میکنیم، تقویت رویکردهای نظامی و جنگطلبیهای تهدیدآورانه و این دکترین ملالآور را مشاهده میکنیم که آمریکا باید بار خود را در هر جا بیاندازد تا امور همه چیز را در دست گیرد. چیزی که میتوان از آن به عنوان یک «پادگذاره غلط» بین برتری و ضعف نام برد. نهایتا هم در خواهیم یافت که این بدبینی امروز به آنچه که ترامپ آن را انسجامدهنده امنیت ملی میخواند، بجا بوده است.
ما با ترامپی روبرو هستیم که حرف از انسجام در سند امنیت ملی خود میزند و این در حالی است که آن استراتژی اعظم را از دید تحلیلگران -آن هم به روشهای عجیب و نامنظم و مدیریت جدید- پنهان داشته است. وی، به گونهای سخنرانی میکند که گویی سند چشمانداز را لغو کرده است. سپس، با مبالغهای خودشیفتهگرایانه، به توصیف دشمنیاش با مهاجرین غیرقانونی و یا تحقیر شرکایی که به زعماش تکروی کردهاند میپردازد. ترامپ، از خلال سند امنیت ملی، همان گرایش سنتی آمریکا را بیان میکند اما در قواره رقابت با رقیبان. او در ادبیات ملیگرایانه خود، آمریکا را مورد هجوم خارجیها و یا «غیرخودی»ها میداند؛ در ادبیات امپریالیستی خود، متحدین را مشتی اهمالکار متخلف میداند؛ در ادبیات ضد جهانیشدن خود، دیوارکشی و سیاستهای محافظتی را ارجح بر همه چیز میداند؛ و در ابیات استثناسازی خود، فقط اوست که ناجی آمریکاست. اگر یک رییس جمهور به استراتژی مکتوب امنیت ملی خود افتخار نکند و با جهانبینی خود مشکل داشته باشد، پس چه منظور دیگری در لوای این رفتارات دارد؟ و اگر منظور دیگری در این میانه نیست، آیا او از درایت، شایستگی، و سلامت عقل برخوردار است؟
اما با وجود همه محدودیتهایی که ترامپ در مورد روشن شدن سند امنیت ملیاش ایجاد کرده، این سند چیزهایی را در مورد ریاست جمهوری وی پیش رو مینهد. وی به رغم لفاظیهای پرهیاهو، در آستانه اولین سالگرد ریاست جمهوریاش، پیرو همان سنت یا گرایش سنتی آمریکاست؛ یعنی «استراتژی برتری». به راستی سخت است که پی به آنچه که در هزارتوی اندیشه متفکرین در مورد سند استراتژی امنیت ملی میگذرد پی ببریم. مثلا استراتژی امنیت ملی کلینتون مشخص بود: بازسازی اقتصاد و لیبرالیزه کردن دولتها و متحدین. در مورد بوش دوم هم همینطور بود. وی این شعار را داشت که از خلال جنگ با تروریسم میخواهد برتری آمریکا را دو چندان کرده و سبب شکوفاتر شدن دموکراسی شود. باراک اوباما هم تغییر جهت نسبی اولویتها به سمت آسیا در عین تمرکز بر وزن تغییرکننده قدرت را در دستور کار قرار داده بود. وی ، مشروعیتبخش به قدرت آمریکا را در چند جانبهگرایی میدید و متحدین را به شدت به خود نزدیک کرده بود. او متعهد به حفظ برتری آمریکا در جهان بود اما این کار را با احتیاط بیشتر به نسبت بسیاری از روسای جمهور سلف خود جلو میبرد. هر کدام از روسای جمهور سلف ترامپ، تغییراتی را معرفی کردند و سر همین امر هم کشاکشهای بوروکراتیک با کنگره داشتند اما همه از ذهنیت غالب واشینگتن پیروی کردند.
حال، در مقایسه با دیگر روسای جمهور آمریکا، رفتار ترامپ بیشتر دیدگاه شخصی اوست تا رفتار راهبردی یک رییس جمهور. رفتار شخصی غیرحرفهای ترامپ یعنی حمایت علنی از حکومتهای مستبد و دور کردن دوستان اروپایی و آسیایی. عملکرد روز به روز او، مؤید تفکر کوچک او در مورد پروتکلهای عرصه بینالملل است. صحنه سیاست خارجی، جای سلیقههای شخصی نیست و نیازمند حضور گروهی از مشاورین بسیار زبده و کاردان است. امروز، این غیرحرفهای عمل کردنهای او و انتخابهای سطحیاش، باعث سرافکندگی آمریکا در صحنه جهانی شده است. او به دنبال «ترامپیسم» است. به دنبال این است که همچون «رانلد ریگان» صدا کند و یا همچون «فرانکلین دی. روزولت» و یا «جان. اف. کندی». و کار مفسران سیاسی این است که آنچه را که جدید است از آن چیزهایی که به نظر جدید میرسند، تمییز بدهند.
پیروی روسای جمهور آمریکا از سنت مرسوم، همیشه به نفع و مقبول سیاست نخبگانی آمریکا بوده و از معدود کارهای درست ترامپ برای آمریکاییها، ادامه راه اوباما در اروپای شرقی در زمینه بازدارندگی و بازاطمینان بوده است. وی، ناتو را در آنجا تقویت کرد؛ بودجه طرح «بازاطمینان اروپایی» را 40 درصد افزایش داد؛ و طرح فروش سلاح به اوکراین برای مقابله با جداییطلبان حامی روسیه را تصویب کرد. ترامپ و مشاوراناش، سختترین موضع را در قبال کره شمالی اتخاذ کردهاند. برای آنها، برتریت آمریکا نه تنها در کنترل یک قدرت هستهای آینده به عنوان یک خطر فردی برای آمریکا که در جلوگیری از رقابت هستهای در آسیا از طریق کنترل و یا حتی مقابله با کره شمالی تعریف میشود. حقیقت این است که پیشرفتهای بالستیک و هستهای کره شمالی، قویا آمریکا را درگیر کرده و دست این کشور را از کنترل توسعهگرایی چین در آسیا کوتاه کرده است اما ترامپ برای این که -به زعم خود- زهر این قضیه را بگیرد، در ماه جولای اقدام به تصویب طرحهایی برای افزایش آزادی در عملیاتهای کاوشگری آمریکا در دریای چین جنوبی کرد. در جای دیگر هم نسبت به ایران اینگونه پیش رفته است. از عربستان سعودی برای تسلط بیشترش بر آبهای خلیج فارس حمایت کرده است.
استراتژی امنیت ملی ترامپ، یک انحراف از مسیر است. او شمشیر را از رو بسته و اگر به واقع به آن عمل کند، آمریکا را دچار انزوا خواهد کرد. سند امنیت ملی وی، کاملا رقابتی است. اما طی چند سال اخیر، جهان سیاست تغییراتی بسیاری به چشم خود دیده است و اکنون شاهد «تغییر توازن قدرت» و «فرسایش مستمر جهان تکقطبی» هستیم. در این فضا، روسیه و چین تبدیل به رقبای اصلی آشکار آمریکا شدهاند و امید به استقرار نظم جهانی لیبرال برای آمریکا تقریبا ممکن نیست. به روسیه و قضیه انضمام «کریمه» به خاک روسیه و توانمندی این کشور در جریان اوکراین که نگاه کنیم و یا قدرتنمایی چین در دریای چین جنوبی، رقابت تجاری قدرتمندانه با آمریکا، و افزایش چشمگیر قدرت تبلیغاتی و سایبری این کشور که توجه کنیم، صحت قضیه، بیشتر برایمان اثبات میگردد. معتقدین واشینگتننشین به اندیشه «برتریت» آمریکا، پیوسته بر این باورند که رقبای اصلی آمریکا پیوسته در زیر چتر آمریکا خواهند بود چنان که تحت «جهانی شدن»ای به قدرت رسیدهاند که خود آمریکا بانی شکلگیری آن بوده است. تا همین چند سال اخیر، امید آمریکا به این بود که تروریسم فراملیتی، اتفاقاتی بزرگ در خاورمیانه به عنوان گلوگاه سرنوشت رقم بزند و نقشه خاورمیانه دچار تغییر شود. اما آن امید، دیگر مرده و یا دست کم در حال مرگ است.
استراتژی امنیت ملی ترامپ، نشانه ساختار در حال تغییر شکل سیاست جهانی است. ترامپ و یاراناش نیز متوجه خطرات این تغییر بزرگ برای آمریکا شدهاند. برای اولین بار پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروری و شروع جهان تکقطبی است که آمریکای مغرور رسما به وجود چالشهای سنگینی که رقبای قدرتمند برایش در آسیا ایجاد کردهاند اذعان میکند و شکست سیاستهایش در آن منطقه را تلویحا میپذیرد. این سند را میتوان به نوعی «اعترافنامهیِ آمریکا» برشمرد. همین امر، ما را بر آن میدارد که توجه بیشتری به سند استراتژی امنیت ملی ترامپ داشته باشیم. سندی که یک از نویسندگاناش، خودِ تاریخ است.
منابع:
https://warontherocks.com/2017/12/traditions-quiet-victories-trumps-national-security-strategy/
https://www.cfr.org/blog/trump-national-security-strategy