من زنده ام

کتاب را جوری در آغوش گرفته که انگار بچه‌اش است که نمی‌خواهد از او جدا شود. می‌پرسم کدام قسمت‌های کتاب را دوست داشتی؟ می‌گوید: «جایی که ترسیده بود و می‌خواست جلوی دشمن ضعفی نشان ندهد.»

گروه جهاد و مقاومت مشرق - کتاب در دستانش می‌لرزد. بی‌آنکه نگاهی به اطراف خود بیندازد، فوری اشک‌های جمع شده میان مژه‌هایش را پاک می‌کند. کتاب را می‌بندد و سرش را روی دستانش می‌گذارد. بعد از چند دقیقه دوباره کتاب را باز می‌کند و به خواندن ادامه می‌دهد. احساس می‌کنم الان زمانی است که می‌توانم به او نزدیک شوم و صحبت کنم.

کتابی که دستش گرفته است، «من زنده‌ام» نوشته معصومه آباد است که به عربی ترجمه و در سوریه و عراق پخش شده است. می‌تواند فارسی صحبت کند. وقتی از کتاب می‌پرسم، خنده تلخی می‌کند و می‌گوید: «خیلی خوب است. اصلا فکر نمی‌کردم که یک کتاب و یک سرگذشت آنقدر برایم جذاب باشد و با نویسنده آن همذات‌پنداری کنم. همین‌طور که کتاب را می‌خوانم، اسمش برایم جذاب‌تر می‌شود.»

از اینکه کتاب چطور به دستش رسیده است می‌پرسم که می‌گوید: «یکی از دوستانم ایرانی است و چون می‌دانست به کتاب علاقه دارم به دستم رساند تا بخوانم. البته شنیده‌ام که به تازگی کتاب در سوریه هم آمده و این باعث خوشحالی است که همه می‌توانند آن را بخوانند.»

اَمَل 21 ساله است و اهل سوریه. می‌گوید: «سرگذشت این دختر 17 ساله که در جنگ ایران اسیر می‌شود بسیار برای ما که درگیر جنگ بودیم آموزنده و درک کردنش راحت است. روایت کردن آن همه سختی مطمئنا برایش سخت بوده اما همین که خاطراتش را ثبت کرده است باعث شده در من هم این‌ انگیزه ایجاد شود که بتوانم خاطراتی را که در جنگ و اتفاقات سوریه داشتم، بنویسم.»

کتاب را جوری در آغوش گرفته که انگار بچه‌اش است که نمی‌خواهد از او جدا شود. می‌پرسم کدام قسمت‌های کتاب را دوست داشتی؟ می‌گوید: «جایی که ترسیده بود و می‌خواست جلوی دشمن ضعفی نشان ندهد.»

«نمی‌خواستم جلوی دشمن ضعف نشان دهم. عنوان «بنت الخمینی» و «ژنرال» به من جسارت و جرات بیشتری می‌داد. اما از سرنوشت مبهمی که پیش رویم بود می‌ترسیدم. نمی توانستم فکر کنم چه اتفاقی ممکن است بیفتد. دلم روضه امامحسین‌(ع) می‌خواست. دوست داشتم یکی بنشیند و برایم روضه عصر عاشورا بخواند. خودم را سپردم به حضرت زینب (س)... .

وقتی ما را داخل گودال انداختند، برادرها جا باز کردند. روی دست و پای همدیگر نشستند تا ما دو تا راحت بنشینیم و معذب نباشیم. سربازهای عراقی که این صحنه را دیدند، به آنها تشر زدند که چرا جا باز می‌کنید و روی دست و پای هم نشسته‌اید؟ و با اسلحه‌هایشان برادرها را از هم دور می‌کردند. نگاه‌های چندش‌آور و کشدارشان از روی ما برداشته نمی‌شد. یک‌باره یکی از برادرها که لباس‌شخصی و هیکل بلند و درشتی داشت با سر تراشیده و سبیل‌های پرپشت و با لهجه غلیظ آبادانی، جواد [مترجم ایرانی عراقی‌ها] را صدا کرد و گفت هرچی گفتم راست و حسینی براشون ترجمه کن تا شیرفهم بشن.»

«من زنده‌ام» نوشته معصومه آباد کتابی که توانست بعد از مسابقه «کتاب و زندگی» در بین مخاطبان جا باز کند و به زبان‌های مختلف ترجمه شود. عربی، اردو، انگلیسی، آلمانی و روسی زبان‌هایی هستند که برای ترجمه این کتاب انتخاب شده‌اند؛ برخی از آنها ترجمه شده و برخی دیگر در حال ترجمه است.

در راهپیمایی اربعین امسال، این کتاب به زبان عربی و فارسی بین راهپیمایان توزیع شد و توانست مخاطبان زیادی جذب کند.

 توزیع کتاب در افغانستان

سیدصفر صالحی، مدیر انتشارات بروج در گفت‌وگو با «فرهیختگان» گفت: «با توجه به استقبال از این کتاب در کشورهای عربی منطقه قرار است اثر ماندگار معصومه آباد در آینده نزدیک در برخی از کشورها از جمله افغانستان توزیع شود.»

وی افزود: «فعلا مشغول کارهای ترجمه این کتاب به زبان اردو هستیم. بعد از توزیع کتاب در کشور افغانستان، می‌خواهیم کتاب را در دیگر کشورهای منطقه مثل تاجیکستان منتشر و توزیع کنیم.»

«من زنده‌ام» یک نمونه از کتاب‌هایی است که می‌تواند نشان دهد اگر ترجمه و توزیع درست و دقیق باعث دیده شدن کتاب می‌شود. مطمئنا کتاب‌های خوب دیگری مانند این کتاب داریم که می‌توانند در کشورهای همسایه توزیع شوند و با اقبال مخاطبان همراه باشد.

*فرهیختگان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس