به گزارش مشرق، آغازگر ماجرا اما توئیت شیخ ملبس سابق و نماینده فعلی تهران در مجلس بود که با توجه به علاقه خاص نامبرده به حاشیه سازی، ۱۱ روز پیش از ۱۶ آذر، با اسم رمز #دانشجوی_ستارهدار، به استقبال هرچه جنجالیتر برگزار شدن روز دانشجوی ۹۶ رفت!
محمود صادقی اما در ادامه این سناریو در مصاحبه با ایلنا، ضمن اعتراف به برطرف شدن مشکل بسیاری از دانشجویان به اصطلاح ستاره دار، اظهار داشت: «از میان دانشجویان ستارهدار، تاکنون ۱۵۱ نفر در مقطع دکتری و ۳۹۸ نفر نیز در مقطع ارشد، با تعهد موفق به ثبتنام و ادامه تحصیل شدهاند؛ اما کماکان ۱۲ نفر در مقطع دکتری و ۱۵ نفر هم در مقطع ارشد همچنان اجازه ادامه تحصیل ندارند.»
تلاش ویژه نماینده تهران برای حل مشکل تنها ۲۷ دانشجو - که به ادعای ایشان، ستاره دار بوده و محروم از تحصیل محسوب میشوند – درحالیست که این نماینده به اصطلاح حقجو، نه تنها هیچ کوششی در حمایت از بیش از ۳۰۰۰ بورسیه قانونی و مظلوم در دولتهای نهم و دهم انجام نداد که حتی پس از اعلام رسمی وزارت علوم مبنی بر تخلف فقط و فقط ۳۹ نفر از بورسیه شدگان و برخلاف سخنان صریح رهبر انقلاب که از جنجال بورسیهها با تعبیر «یکی از غلطترین کارها» در دولت یازدهم یاد کردند، در توئیتی نوشت: «برخی با استفاده ابزاری از خودکشی یک دانشجوی بورسیه با نقض حریم خصوصی او درصدد توجیه تخلفات خود در بورسیههای غیرقانونی برآمدهاند.»!
همانطور که از نظر گذشت، خشت نخست موجسواری مجدد با دانشجویان ستاره دار با توئیت نماینده حاشیه ساز پایتخت آغاز شد. در ادامه با اظهار نظر وزیر جدیدالورود علوم، در پاسخ به پرسشی درخصوص دانشجویان ستارهدار، ماجرا ابعاد جدیدتری به خود گرفت. منصور غلامی در همین باره گفت: «عنوان ستاره دار به آن معنا که به افکار عمومی القا شده در میان دانشجویان و متقاضیان مقاطع بالای دانشگاهی وجود ندارد چراکه مشکل اکثر این دانشجویان نقص پرونده است و مسئله تعداد بسیاری از این دانشجویان با تلاش سازمان سنجش و دیگر مسئولان حل و فصل شده است. در عین حال در میان دانشجویان ستاره دار،اشخاصی با مشکل سیاسی یا گرایش و اقدامات سیاسی وجود ندارد چراکه مسایل سیاسی در گزینش دانشجو مطرح نمی شود.»
همین اظهارنظر وزیر علوم کافی بود تا سیل سیاهی لشکر زنجیرهایها در فضای مجازی را علیه آن بسیج کرده و آه و فریاد فرصتطلبان تجدیدنظرخواه، در تظلم خواهی از مظلومیت ساختگی ستاره داران را به آسمان بلند کند!
ضریب دادن رسانهای به این سناریو در بحبوحه گرامیداشت روز دانشجو، علاوهبر هشتگ و ترند و کمپین در فضای مجازی، تحصن دو نفر از دانشجویان مثلاً ستاره دار در فضای حقیقی و در مقابل وزارت علوم را نیز دربرگرفت. بر همین اساس خانم «م-گ» و آقای «م-د» با در دست داشتن پلاکارهایی با مضامین «من دانشجوی ستاره دار هستم!» و «۱۰ سال است که از تحصیل محرومم! معنایش چیست؟!»، در برابر وزارت علوم دست به اعتراض زدند.
قضیه اما به یک تحصن ساده ختم نشد و موج سوارانی که بوی کباب ستارهداران به مشامشان خورده بود را نیز وارد معرکه کرد!
مصطفی تاجزاده، معاون سیاسی وزیر کشور دولت دوم خرداد که سابقه ۷ سال زندان به دلیل جرایم ضدامنیتی در فتنه ۸۸ را در کارنامه دارد، با این توئیت به استقبال از متحصنین ستارهدار رفت: «آقای روحانی! حق تحصیل از حقوق مسلم بشر و از امهات حقوق شهروندی است. اجازه ندهید که این ننگ چهره کابینه یک حقوقدان را ملوث و ملکوک کند. به وزیر علوم و آموزش عالی دستور دهید به ماجرای ننگین #دانشجوی_ستارهدار پایان دهند و از آقای [م-د] و خانم [م-گ] ثبتنام کنند.»!
همین توئیت آمرانه کافی بود تا رئیسدولت دوازدهم را در همایش حقوق شهروندی به واکنش واداشته و با مخاطب قرار دادن وزیر علوم بگوید: «همین جا به آقای دکتر غلامی میگویم دانشجوی ستاره دار نباید داشته باشیم. طرف میخواهد در مقطع لیسانس و فوق لیسانس تحصیل کند چکار به زندگی شخصی او دارید که از همسایهاش بپرسید که طرف فوق لیسانس میخواند یا میپرسید فردی که در خانهاش زندگی میکند همسرش است؟ به شما چه ربطی دارد این غلطها چیست؟»!
علاوهبر تذکر مبدع «منشور حقوق شهروندی» به وزیر علوم درباره ستارهداران اما «فراکسیون حقوق شهروندی» مجلس هم از قافله ستارهدوستان عقب نماند! بر همین مبنا فاطمه سعیدی، دیگر نماینده تَکرار شده در لیست امید تهران، در صفحه توئیتر خود نوشت: «امروز در مجلس میزبان خانم [م-گ] بودیم. فراکسیون حقوق شهروندی تمام تلاش خود را برای بازگشت دانشجویان ستارهدار به دانشگاه به کار خواهد بست.»!
اما به راستی هدف از این همه مانور رسانهای بر موضوع دانشجویان ستاره دار چیست؟ برای پاسخ به این سؤال تنها کافیست بخشی از سوابق خانم «م-گ» - که پیشتر بارها به نام اختصاری ایشاناشاره شد – نگاهی بیندازیم:
لازم است بدانیم نامبرده از جمله اعضای فعال سازمان منافقین بشمار میرود که در جریان برگزاری دادگاهش در سال ۸۸، اینگونه لب به اعتراف گشوده است: «من، [م-گ] در کمال صحت جسم و جان و با آگاهی کامل، ناگفتههایی را برای دوستانم به ویژه دانشجویان بازگو میکنم تا باشد به آنها کمک کرده که واقعیت را با چشمانی گشودهتر جستوجو کنند. افراد [منافقین] چون نیک آگاهند که تفکر منحط سازمان هیچ مقبولیتی بین نسل جوان و فعال ندارد، به همین دلیل خود را در پوشش فعالین حقوق بشر، مدافعان دموکراسی، طرفداران برابری و حقوق زنان و افرادی نگران حال و اوضاع دانشجویان محروم از تحصیل و ستاره دار معرفی میکنند و با فعالین این زمینهها مرتبط میشوند، بدون اینکه خود را معرفی کرده و منش و مرام خود را بازگویند.
من خود یکی از این افراد هستم که پس از مدتها فعالیت و گمان اینکه گروههای مختلف را خوب میشناسم، در دام تعدادی از این منافقین افتادم که با دورویی در بین دانشجویان جا باز میکنند تا از طریق خودمان تیشه به ریشه مان بزنند.
من ندانسته شماره تماس و آدرس بسیاری از نزدیکان و دوستان و همکلاسان خود را به اعضای دوروی این گروهک که نفاق بر دلهایشان خانه کرده است دادم. از ایناشتباه ابتدا در پیشگاه خدای یکتا و سپس نزد همه دوستانم شرمگینم. در این موقعیت حساس از همه دانشجویان آگاه تقاضا دارم رابطه خود را با تمام افراد مدعی حقوق بشر قطع کرده و بار دیگر به منافع طولانی مدت ایران بیندیشند.»!
اعترافات فوق درحالی ابراز شده که نامبرده سابقه فعالیت در ستاد یکی از سران فتنه را نیز در کارنامه داشته و حتی روابط گسترده و صمیمانهای با اعضای اصلی و رهبران فرقه ضاله بهائیت در ایران - از جمله «مهوش-ث» - دارد!
حال جای دارد تا از مسئولین وزارت علوم و مدافعین این قبیل دانشجویان به اصطلاح ستاره دار پرسید، آیا حاضر هستید که دانشجویان این مرز و بوم – که شاید فرزند خود شما نیز یکی از ایشان باشد – در جوار چنین افرادی به کسب دانش و علم اندوزی مشغول باشند؟! فردی که به راحتی در تور اطلاعاتی تروریستهای منافق میافتد یا با خائنان بهایی مسلک مرتبط است، چه تضمینی وجود دارد که مجدداً این خطا را تکرار نکند و حتی در بدبینانهترین حالت، دیگر دانشجویان را در چنین چاههای ویلی نیاندازد؟!
البته جای تعجب نیست وقتی در جریان رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم، یکی از کاندیداها درپی تطهیر قاتلان ۱۷هزار شهید ترور برمیآید و نظام را به بدرفتاری با منافقین جانی متهم میکند؛ یا هنگامی که دختر یکی از السابقون تازه درگذشته نظام، با افتخار به دیدار یکی از سران زندانی بهائیان میشتابد، یک نفوذی منافقین در دانشگاه، به شکلی وقیحانه خواستار نشستن دوباره بر سر صندلیهای کلاس درس دانشگاه باشد!
در پایان ذکر این نکته ضروریست که طرد و پاکسازی عناصر مفسد، ملحد یا معاند از سطح دانشگاههای کشور نه تنها نافی آزادی و نکوهیده نیست بلکه به جهت پیشگیری از آسیبهای احتمالی آتی بر قشر آینده ساز ایران اسلامی، پسندیده نیز خواهد بود؛ حال اگر عدهای تخطئهگر بر این اقدامات نام «ستاره» یا هر مسمی دیگری بگذارند، نه محلی از اعتنا را برخواهند انگیخت و نه در اصل سالم سازی محیط دانشگاهها از لوث پلشتیها، خدشهای وارد خواهند نمود.