به گزارش مشرق، در اختتامیه هشتمین جشنواره مردمی فیلم عمار، از امرالله احمدجو، کارگردان آثاری مثل «روزی روزگاری»، «تفنگ سرپر» و... پاسداشت ویژه به عمل آمد. در این یادداشت نگاهی کوتاه به ویژگی های خاص فیلمسازی او پرداختیم.
فقط یک فیلم سینمایی ساخته و چهار سریال. خودش میگوید نگارش فیلمنامه یکی از سریالهایش 16 سال طول کشیده! احمدجو را با «روزی روزگاری» میشناسیم. اما چه چیزی باعث میشود انسانی با این تعداد محدود اثر، هویت مشخصی در ذهن ما پیدا کرده باشد؟
بیابان
«وقتی چهار ساله بودم پدرم یک بار تفننی من را به صحرا برد و عشق به صحرا در من ریشه دواند. با خودم عهد کردم که اگر روزی فیلمی بسازم قطعا درباره آن صحرا خواهد بود». بیابانی که احمدجو دوست دارد فیلمهایش در آن بگذرند (بیابانی نزدیک روستای «بیاب» از توابع میمه که محل تولد اوست) به عنوان اصلیترین عنصر کارهای او شناخته میشود. مثلا وقتی احمدجو به خسرو شکیبایی پس از روزی روزگاری، پیشنهاد بازی در سریال بعدیاش را میدهد، شکیبایی با خوشحالی میگوید: «آخجون بیابون!». احمدجو میگوید این بیابان را به خاطر شکل مناظرش، پستی-بلندیها و سایه روشنهایش دوست دارد. بهشت و خلوتگاه او که البته حالا دیگر شکل سابقش را ندارد. کوه «کرچ» هم در کنار بیابان، از علاقههای احمدجو است.
زبان محلی
«هر وقت از لهجه سوءاستفاده شد تماشاگر عکسالعمل تند نشان داده است... لهجهای که من در کارهایم استفاده میکنم متعلق به قومیت و جغرافیای خاصی نیست». زبان که به نظر احمدجو، «شاخصترین وجه فرهنگی هر قومی» است، نقش پررنگی در کارهایش دارد. استفاده از لهجه محلی در سریالی که رگههای طنز هم داشته باشد، راه رفتن روی لبهی تیغ است. اما زبان محلی شخصیتهای فیلمهای احمدجو علاوه بر این که بار طنز داستانها را به دوش میکشد، نشانه پیوند داستانهای او (که ظاهری تاریخی دارند اما در تاریخ خاصی رخ نمیدهند!) با گذشته و فرهنگ ملی هستند.
صراحت و طنز
«من در روستا به دنیا آمدم. جایی که داستانگویی، خاطرهگویی و طنز، بخشی جدی از زندگی بود». احمدجو بعد از انتقادات پزشکان به سریال «در حاشیه» مهران مدیری، تندوتیز به میدان آمد و از پولدوستی اکثر پزشکان و انتقادناپذیر بودنشان حرف زد. این نمونهای از صراحت احمدجو بود. این را بگذارید کنار این که در داستانهای احمدجو حتما یکی دو آدمِ -به قول خودش- «خُلوضع» وجود دارند. احمدجو آدم شوخ طبعی است و همین در قصههایش تاثیر دارد. آدم خوبهای داستانهایش را با برجسته کردن صفات کودکیشان نشان میدهد و آدم بدها را با عدم تعادل روانی. در واقع احمدجو با این طراحی شخصیتها، حرفهایش را طنزآلود اما صریح بیان میکند.
فولکلور
«در روستا برای هر کاری آیینی وجود داشت. تعزیه محرم، جشن مراحل کشاورزی، جشنهای ازدواج، ازدواج برای گوسفندان، مراسم نوروز. امروز این آیینها از میان رفته است». احمدجو دلبسته مراسمهای سنتی مردم است و در فیلمهایش سعی میکند این چیزها را تمام و کمال نشان دهد.
اخلاق
اخلاق را مبنای اصلی تمام کارهایش میداند. کسانی که از نزدیک با او در ارتباط بودهاند هم این را میگویند که اخلاق برایش اهمیت زیادی دارد. احمدجو آدم ساده و بیآلایشی است. وقتی خبرنگار به او میگوید از خودت تعریف کن، فقط میگوید: «مخلص همه هستم» و وقتی از او میپرسند چرا دیگر سریال نمیسازد، میگوید وای که چقدر دوست دارم سریال بسازم، اما نمیدانم از کجا باید پیگیر شوم!