به گزارش مشرق، «سید عبدالله متولیان» در یادداشت روزنامه «جوان» نوشت:
دو سال از بدعهدی امریکاییها و زیرپا گذاشتن و نقض چندین باره روح و جسم برجام میگذرد اما این روزها ضرباهنگ و بحثهای چالشی شخصیتهای سیاسی و رسانههای داخلی و بینالمللی این بود که آیا ترامپ روز جمعه ۱۲ ژانویه ۲۰۱۸ از برجام خارج خواهد شد یا تعلیق فکاهیگونه تحریمها را مجدداً تمدید خواهد کرد؟!
در حالی که اکثر قریب بهاتفاق نشریات معتبر خارجی (و بهویژه امریکایی نظیر «جیمز جتراس»، «والاستریت ژورنال»، «بنیاد و اندیشکده کارنگی»، «نشریه پولیتیکو») با قوت تمام از عدم خروج (ظاهری) امریکا از برجام مینوشتند ؛ اما دیپلماتها و مسئولان سیاسی ایران (مرتبط با موضوع برجام) تصریحاً یا تلویحاً از خروج امریکا از برجام سخن میگفتند و ترامپ را به خویشتنداری و عدم خروج از برجام دعوت میکردند.
در این میان نظرات آقای سیدعباس عراقچی بحث برانگیزتر از سایرین بود. وی در نشست امنیتی تهران روی سه نکته تأکید کرد: اول اینکه «تلاشهای ترامپ ممکن است (نشان میدهد) در چند روز آینده به نقطهای برسد که واشنگتن بهطور کامل از برجام خارج شود». دوم اینکه «در صورت خروج امریکا از برجام و از بین رفتن برجام منطقه ما (و ما) بیشترین ضرر را خواهد کرد!؟. و بالاخره آقای عراقچی تأکید میکند که «برجام باید به تجربه موفق و بینالمللی تبدیل شود. برجام در حقیقت تنها تجربه! حل و فصل مسالمت آمیز یک بحران، درگیری و اختلاف در زمان معاصر است که توانسته بحرانی پیچیده با سابقه ۱۰ ساله را از طریق مذاکره حل کند»!؟
صرف نظر از اینکه دیپلماسی مذاکره نه اولین تجربه نظام سلطه بلکه یک راهبرد بنیادین و فراگیر است و نه تجربه موفقی است بلکه نظام سلطه مانند سایر مدلهای مشابه نظیر کمپ دیوید بهدنبال اهداف بلندمدت و به تسلیم کشاندن طرف مقابل است و نه مشکلات ما را حل کرده بلکه طی دو سال گذشته بر حجم مشکلات و تحریمها افزوده هم شدهاست اینگونه موضعگیریها به منزله تهدید ملتمسانه و عاجزانه برای عدم خروج امریکا از برجام است که به هیچ وجه زیبنده نظام مقتدر اسلامی ایران نیست. به عکس نظر سیاستمداران و دیپلماتهای ایرانی، تمامی پیشنهادات شخصیتها، مؤسسات مطالعاتی و تحقیقاتی، جراید و مطبوعات بیگانه و از جمله بنیاد کارنگی بر حفظ خط تماس از طریق «دیپلماسی برجامی» بهمنظور تحقق ٤ راهبرد: «مهار»، «اعمال فشار»، «تعامل» و «براندازی» تأکید داشته و دارند.
راهبردهای امریکا همگی بر این سیاست که با حفظ خط تماس همراه با قلدری، انتظارات خود را بر ایران تحمیل کنید تأکید داشته و مدعی هستند که نهتنها باید برجام بهعنوان خط تماس حفظ شود بلکه نباید پایان مسیر دیپلماتیک با ایران باشد. این توافق (بهعنوان دیپلماسی برجامی) آغاز راه و سنگ زیربنایی برای راهبرد گستردهتر و بلندمدت برای مهار ایران و کاهش رفتارهای تهدیدآمیز! ایران است. آخرین گزارش «بنیاد کارنگی» به ساکنان کاخ سفید توصیه میکند که امریکا باید ضمن حفظ ظاهری برجام و ادعای اجرای آن و تلاش برای اثبات عدم پایبندی ایران به روح و جسم برجام، قویاً از تمامی عناصر قدرت خود برای مقابله با اقتدار منطقهای ایران استفاده کند.
این اندیشکده (که تمامی نسخهها و پیشنهاداتش در دولت ترامپ تا این لحظه مو بهمو اجرا شدهاست) ادامه تعلیق تحریمها و در عین حال افزودن به حجم و شدت کمی و کیفیت تحریمها همراه با ژست حفظ لاشه برجام توسط کاخ سفید را در تحقق سیاستها و رویکردهای زیر مؤثر و حیاتی میداند:
۱ - حفظ خط تماس و تسلط و کنترل و راستیآزمایی مستمر در باره صنعت هستهای ایران از طرق فراقانونی و پروتکل الحاقی.
۲ - کنترل و اعمال فشار بر روسیه و چین مبنی بر عدم کمک به ایران در چارچوب برجام.
۳ - محدودسازی قدرت راهبردی ایران بر منطقه غرب آسیا.
٤ - کمکردن فشار محور مقاومت بر رژیم صهیونیستی.
۵ - ممانعت از شکلگیری اتحاد منطقهای علیه رژیم صهیونیستی.
۶ - مدیریت منازعه بین ایران و دولتهای عربی منطقه غرب آسیا.
۷ - امکان اعمال سیاست راهبردی هویج و چماق و واداشتن ایران به قبول مذاکره در حوزههای مورد علاقه نظام سلطه.
۸ - تلاش برای ایجاد جبهه متحد بینالمللی علیه ایران از طریق شورای امنیت سازمان ملل متحد.
۹ - رسیدن به یک رژیم منطقهای در غرب آسیا برای مدیریت فعالیتهای چرخه سوخت هستهای.
۱۰ - افزایش و بالابردن هزینه مقاومت در برابر غرب و بهتسلیم کشاندن ایران.
۱۱ - کشاندن مجدد پرونده به سمت شورای امنیت سازمان ملل متحد بهمنظور نامحدود کردن زمانی تعلیق و تعطیل فعالیتهای هستهای ایران.
۱۲ - تلاش برای بر سر کار آوردن عناصر و احزاب متمایل به غرب و امریکا در ایران.
۱۳ - امتیازگیری اقتصادی و سیاسی از کشورهای عربی غرب آسیا (همسایه ایران و رژیم صهیونیستی) از طریق تقویت پروژه ایرانهراسی.
۱٤ - پوشش دادن به ضعف و ناکارآمدی و مشکلات داخلی امریکا و مدیریت افکار عمومی مردم امریکا با پروژه ایران هراسی.
۱۵ - مشغولسازی ایران و انحراف افکار عمومی از راهبردهای منطقهای امریکا نظیر اعلام رسمی قدس بهعنوان پایتخت رژیم صهیونیستی.
۱٦ - اعمال فشار متمرکز و هوشمند از طریق عملیات نظامی، فعالیتهای اطلاعاتی و تحریمهای هدفمند.
۱۷ - پیشبرد سیاست نفوذ و دوقطبیسازی در ایران و تحقق پروژههای براندازی در ایران.
۱۸ - ترمیم مسیر موسوم به «پل زمینی از ایران تا مدیترانه» که هماینک با شکست و اضمحلال داعش به کنترل محور مقاومت درآمده است.
۱۹ - تحمیل اراده خود در باره گشودن باب مذاکره در سایر حوزههای مورد علاقه نظیر «حقوق بشر» و «قدرت دفاعی و موشکی».
۲۰ - امکانسنجی نسبت به راهاندازی جنگ نیابتی علیه ایران در منطقه غرب آسیا و تعقیب پروژه مشغولسازی و تضعیف قدرت دفاعی ایران.
بنیاد کارنگی توصیه میکند که خروج امریکا از برجام به هیچ وجه به نفع امریکا نبوده و به منزله فروپاشی رسمی امکان اعمال هر گونه فشار بر ایران و پایان عمر ائتلاف بینالمللی علیه ایران (۱+۵) است، به همین دلیل امریکا میتواند با حفظ (ظاهری) برجام و صرفاً تمدید تعلیق تحریمها، به بهترین نحو منافع استراتژیک کوتاه مدت و میان مدت خود را حفظ کند چرا که پایان دادن به برجام نهتنها به بازگشت تحریمها نخواهد انجامید بلکه قویاً به حذف محدودیتهای کنونی در برنامه هستهای و افزایش اقتدار منطقهای ایران و تبدیل این کشور به یک همپیمان قوی برای کشورهای قدرتمند آسیایی و روسیه خواهد انجامید. پایان دادن به برجام بدون شواهد معتبر و شفاف (مورد پذیرش ۱+ ۵) از نقض برجام توسط ایران، موجب تضعیف موضع امریکا برای مقابله با ایران شده و امریکا بهخاطر لغو برجام بهشدت سرزنش خواهد شد و جلب حمایت جامعه بینالمللی علیه ایران در شورای امنیت بدون برجام را بسیار سخت خواهد کرد.
بنیاد کارنگی مانند بسیاری از مراکز مطالعاتی و پژوهشی و شخصیتهای حقیقی و حقوقی سیاسی امریکایی در گزارشهای خود همواره بر این نکته تأکید کرده که دیپلماسی برجام همراه با افزایش کمی و کیفی اعمال تحریمها و تشدید فشار بر ایران سبب تغییر سیاست خارجی ایران و افزایش فشار غربگرایان داخلی ایران بر نظام اسلامی ایران و تلاش برای زمینهسازی جهت مذاکره در سایر زمینهها شدهاست. امریکاییها معتقدند با سیاست مذکور و در صورتی که در انتخابات بعدی غربگرایان ایرانی از طریق رأی مردم موفق به تبدیل «میل به مذاکره با امریکا در سایر زمینهها» به «مطالبه مردم ایران برای مذاکره در همه زمینهها» شوند، جمهوری اسلامی ایران عملاً تسلیم خواستههای امریکا (نظام سلطه) شده و دومینوی تسلیم ایران در مسیر تحمیل اراده امریکا بر ایران به حرکت درآمده ست. با این اوصاف دولتمردان ایران با درک صحیح واقعیات و با اجتناب از تکیه به برجام و دلبستگی به همراهی غرب با ایران از طریق برجام باید قبل از آنکه ما متهم به نقض برجام شویم با هوشمندی مسیر آینده بدون برجام را برای پیشرفت ایران ترسیم نمایند.