سرویس جهان مشرق - کتاب جنجالی «آتش و خشم» نوشته «مایکل وولف» حتی پیش از آنکه منتشر شود توانست «کاخ سفیدِ ترامپ» را بلرزاند. این کتاب با توصیف ترامپ و رقابتهای انتخاباتی و دولت وی از زبان خانواده و اطرافیانش زوایای پنهان بیشماری را از شاید عجیبترین دوره سیاسی آمریکا و قطعاً نابهنجارترین رئیسجمهور این کشور افشا کرد.
مشرق پس از انتشار گزارشی مقدمهوار از آتش و خشم (از اینجا بخوانید) و سپس مروری بر مهمترین ادعاهای این کتاب (از اینجا بخوانید) اکنون قصد دارد تا بخشهای منتخبی از کتاب مایکل وولف را به صورت نقل قول مستقیم منتشر نماید. آنچه در ادامه میآید، خلاصه گزارشی است که خود وولف پیش از انتشار کتابش، درباره آتش و خشم نوشته و در آن توضیح میدهد که چگونه توانسته کتاب را بنویسد و فضای کلی در اطراف ترامپ و ریاستجمهوری او چگونه بوده است.
این گزارش تحت عنوان ««نمیتوان این چرندیات را از خود درآورد»: [یک] سالِ من در کاخ سفیدِ دیوانهوار ترامپ[۱]» در مجله «هالیوود ریپورتر» منتشر شده است. این مجله، از جمله نشریاتی است که وولف مکرراً در آنها مطلب منتشر میکند. آنچه در ادامه میآید، گزیدهای از مهمترین نکات گزارش مایکل وولف است.
**علاقه ترامپ به مصاحبهای که او را تحقیر کرده بود
من ماه ژوئن سال ۲۰۱۶ برای «هالیوود ریپورتر» با دونالد ترامپ مصاحبه کردم[۲] و به نظر میرسید که او این مصاحبه را دوست داشته، یا از آن بدش نیامده، است. «هوپ هیکس» معاون مطبوعاتی ترامپ، پس از انتشار مصاحبه برای من ایمیلی فرستاد: «عجب جلد عالیای!» (عکس روی جلد [آن شماره از مجله]، تصویری پرخاشگرانه از ترامپ با عینکی آینهای بود). [در متن مصاحبه، به وضوح عقل و فهم سیاسی ترامپ به تمسخر و تحقیر گرفته شده است.]
پس از انتخابات، وولف به ترامپ پیشنهاد کرد که به کاخ سفید برود و گزارشی از درون دولت برای انتشار در آینده بنویسد و ترامپ هم ظاهراً گفته: «باشد. حالش را ببر.»پس از انتخابات، من به ترامپ پیشنهاد کردم که به کاخ سفید بروم و گزارشی از درون دولت برای انتشار در آینده بنویسم (در اصطلاح خبرنگاری، به روش «مگس روی دیوار» [فعالیت تقریباً نامحسوس خبرنگار در محل]، که البته به نظر میرسید ترامپ پیشنهاد من را با درخواست استخدام در کاخ سفید اشتباه گرفته است. من گفتم: نه. من فقط میخواهم [اوضاع را] تماشا کنم و یک کتاب بنویسم.
ترامپ که [با شنیدن کلمه کتاب] انگیزهاش فروکش کرده بود، گفت: «کتاب؟» و ادامه داد: «من [این روزها] میشنوم که بسیاری از افراد میخواهند کتاب بنویسند.» واضح بود که اصلاً نمیفهمد چرا یک نفر باید کتاب بنویسد. ترامپ ادامه داد: ««اِد کلاین» را میشناسی؟» این آدم نویسنده چندین کتاب کینهتوزانه ضدهیلاری است. ترامپ اضافه کرد: «آدم فوقالعادهای است. به نظر من او باید یک کتاب در مورد من بنویسد.» اما ظاهراً ترامپ [درباره نوشتن کتاب توسط وولف] هم گفته بود: «باشد. حالش را ببر.»
از آنجایی که کاخ سفیدِ جدید، اغلب سردرگم بود که منظور رئیسجمهور از هر یک از حرفهایش چیست یا چه چیزی نیست، عدم مخالفت او [با حضور وولف در کاخ سفید] نوعی پاسپورت برای من شد که در آن اطراف پرسه بزنم؛ هر هفته در هتل «هی-آدامز» اتاق میگرفتم، با بسیاری از کارکنان ارشد [کاخ سفید] قرار ملاقات میگذاشتم و آنها نام من را در «سیستم» ثبت میکردند، و سپس قدمزنان از خیابان تا کاخ سفید راهی میشدم و روزها یکی پس از دیگری، روی یکی از مبلهای «بال غربی» [بخشی از کاخ سفید متشکل از دفاتر کار رئیسجمهور، از جمله دفتر بیضی، و دفاتر مقامات اجرایی دولت] تِلِپ میشدم.
**کابینه ترامپ شبیه به بازیگران کمدی بودند
بال غربی به گونهای طراحی شده که سالن انتظار آن برای خودش یک شاهراه است؛ همه از آن عبور میکنند. دستیارها (زنان جوان با یونیفرم ترامپ، یعنی دامنهای کوتاه، بوتهای بلند، و موهای بلند و باز) و در کنار آنها در این کمدی موقعیت، تمام ستارههای جدید این شُو: «استیو بَنِن» [استراتژیست برکنارشده دولت ترامپ]، «کِلیاَن کانوِی» [مدیر کمپین انتخاباتی و مشاور کنونی ترامپ]، «راینس پریبس» [رئیس وقت کمیته ملی جمهوریخواهان و رئیس سابق ستاد کارکنان کاخ سفید در دولت ترامپ]، «شان اسپایسر» [دبیر مطبوعاتی و سخنگوی سابق کاخ سفید در دولت ترامپ]، «جرد کوشنر» [داماد و مشاور ارشد ترامپ]، «مایک پنس» [معاون کنونی ترامپ]، «گری کوهن» [سرمایهدار، رئیس و مدیر اجرایی سابق بانک «گلدمن ساکس»، و مشاور ارشد اقتصادی ترامپ]، «مایکل فلین» [مشاور امنیت ملی سابق ترامپ] (و پس از استعفای ناگهانی فلین کمتر از یک ماه پس از تصدی این سِمت، به دلیل نقش او در پرونده [روابط ادعایی میان ترامپ و] روسیه، جایگزین او، «هربرت ریموند مکمستر»)؛ همه به راحتی در دسترس.
هر رئیسجمهور جدیدی معمولاً اطرافش را با گروه کوچکی از خودیها و افراد وفادار پُر میکند. با این وجود، افراد اندکی درون تیم ترامپ او را خیلی خوب میشناختند؛ اکثر مشاوران او صرفاً از پاییز با او همراه شده بودند. حتی خانوادهاش هم که اکنون دور او جمع شده بودند، سردرگم به نظر میرسیدند. «لارا» همسر اریک ترامپ به یکی از کارکنان ارشد [کاخ سفید] گفت: «میدانید، ما تا پیش از آنکه [ترامپ] نامزدی [حزب جمهوریخواه] را به دست بیاورد، خیلی او را نمیدیدیم.» در حالی که بخش بزرگی از کشور [قدرت گرفتن ترامپ را] باور نمیکرد، کارکنان ترامپ هم که تلاش میکردند چهرهشان نشان ندهد درونشان چه خبر است، دستکم به اندازه مردم گیج بودند.
شان اسپایسر، که به زودی [در کتاب] بیچارهترین آدم در آمریکا توصیف خواهد شد، روز اول دولت جدید و بعد از نشست مطبوعاتی شکنجهبارش برای توجیه شمار افراد حاضر در مراسم تحلیف [اسپایسر مدعی شده بود تحلیف ترامپ، پرمخاطبترین مراسم تحلیف در آمریکا بوده است[۳]]، زیر لبی به خودش گفت: «نمیتوان این چرندیات را از خود درآورد»، و خیلی زود، این جمله به «ذکر» لبانش تبدیل شد. راینس پریبس، رئیس جدید ستاد کارکنان کاخ سفید، اندکی پس از اعلام انتصابش در ماه نوامبر، به این نتیجه رسیده بود که تا مراسم تحلیف دوام نخواهد آورد. وی پس از راه یافتن به کاخ سفید، امیدوار شد که بتواند یک سال آبرومندانه به کارش ادامه بدهد، اما به سرعت هدفگذاریاش را به شش ماه تقلیل داد.
«کلیان کانوی» مشاور ترامپ، در واکنش به اظهارات عمومی وی، انگشتش را به شکل اسلحه به نشانه خودکشی به سمت سرش میگرفت.کلیان کانوی، که در محافل خصوصی درباره [و در واکنش به] اظهارات عمومی ترامپ، انگشتش را شبیه اسلحه میکرد و [به نشانه خودکشی] به سمت سرش میگرفت، همچنان در تلویزیون سرسختانه از ترامپ دفاع میکرد، تا زمانی که افراد دیگر درون کاخ سفید جلوی حضور او مقابل دوربین را گرفتند، چراکه هرقدر رئیسجمهور از [حمایتهای] کانوی لذت میبرد، آنها نظامیگری او را احمقانه میدانستند. (حتی «ایوانکا» [دختر ترامپ] و جرد هم دفاع همهجانبه کانوی از ترامپ را شرمآور میپنداشتند.)
**«ترامپ یک الدنگ عوضی است»
«استیو بنن» تلاش کرد تا شجاعانه ادعا کند که ترامپ صرفاً یک عروسک است و این بنن است که با برنامهها، اهداف و عقل خود دارد به شکلی منطقیتر، نمایش را مدیریت میکند؛ وی وایتبُردی به دست داشت که روی آن سیاستها و طرحهایی بود که ادعا میکرد آنها را از چرندیات و اظهارات بداهه ترامپ کنار هم چیده است. استفاده بنن از لقب «پرزیدنت بنن» که «شنبه شب زنده» [برنامه مشهور تلویزیونی] به او داده بود، صددرصد با طنز همراه نبود [بلکه رگههایی از جدیت هم داشت].
طی چند هفته اول، حتی صحبتهای کاملاً عادی با کارکنان ارشد کاخ سفید با هدف توضیح سیاستها و مواضع جدید کاخ سفید نیز تبدیل به یک رقص باله با زبان بدن به شکل چرخاندن چشم [در واکنش به حرف یا اقدامی احمقانه]، شانه بالا انداختن [برای ابراز تردید و تعجب] و اجرای پانتومیمِ «افتادن فَک» [نشانه تعجب شدید] شده بود. نَشتهای اطلاعاتی به تجسم سیاسی چشمچرخاندنِ سبک «به من چه» [و اقدامی برای رد اتهام از خود] بدل شده بودند.
[کابوس و] احساس سورئال ریاستجمهوری ترامپ درون کاخ سفید نیز به اندازه بیرون از آن وجود داشت. بزرگترین معما برای نزدیکترین افراد به ترامپ، خود او بود. وی، در شاهکار[ی مثل عبور شتر از درون] «سوراخ سوزن» رئیسجمهور شده بود، اما بدیهی بود که هنوز هم... ترامپ است. اتفاقاً به نظر میرسید خود ترامپ هم به اندازه دیگران از اینکه خودش را در کاخ سفید میدید، گیج شده است؛ حتی تلاش کرد تا بهرغم اعتراضهای «سرویس مخفی»، راه ورود به اتاق خوابش را با نصب قفلی که خودش تهیه کرده بود، سَد کند.
بعضاً تلاش میشد تا قدرتهای جادویی به ترامپ نسبت بدهند. بنن همان اوایل در یکی از صحبتهای (نیمی طنزآمیز و نیمی ناامیدانه) خود، سعی کرد او را دارای نوع خاصی از استعداد «یونگی» توصیف کند. در این رویکرد، ترامپ، که بدیهی بود آثار [کارل] یونگ [روانپزشک سوئیسی و بنیانگذار روانشناسی تحلیلی] را نخوانده، به نوعی به «ناخودآگاه جمعی» نیمه دیگر مردم کشور [غیر از حامیانش] دسترسی، و همچنین استعدادی داشت که به موجب آن «آرکتایپ» [یا کهنالگو: تجسم افراد با تصویرسازی] اختراع میکرد: «مارکو»ی کوچک [«مارکو روبیو» سناتور جمهوریخواه و رقیب انتخاباتی ترامپ]... «جب» کمانرژی [«جب بوش» فرماندار سابق فلوریدا و رقیب انتخاباتی ترامپ]... نیویورکتایمزِ در حال سقوط.
«سم نانبرگ» مشاور قدیمی ترامپ علناً گفت: «ترامپ صرفاً یک الدنگ عوضی است.»همه افراد در بال غربی، با مقداری استیصال، تلاش میکردند [حرفها و رفتارهای] ترامپ را توضیح بدهند، و همچنین گوسفندوار [نشانه از خجالتزدگی] دلیل حضور خودشان در آنجا را بیان کنند. [میگفتند: شیوه ریاستجمهوریِ] او ذاتی است؛ او [به خاطر نوعی استعداد، شرایط را] درک میکند؛ او یک ارتباط ذهنی با حامیانش دارد. با این حال، تسکین ملموسی از نوع «لباس جدید امپراتور»، وقتی ایجاد شد که «سم نانبرگ» مشاور قدیمی ترامپ (که طی رقابتهای انتخاباتی توسط ترامپ اخراج شد، اما او را فردی میدانند که بیش از هر کس دیگری ترامپ را میشناسد) دوباره به گروه برگشت و به شکل عمومی گفت: «ترامپ صرفاً یک الدنگ عوضی است[۴].»
**جنون در کاخ سفید؛ از جیغ و جیغکشی تا جادوی سیاه
۳۰ مارس [۲۰۱۷]، پس از شکست لایحه خدمات درمانی، «کیتی والش» ۳۲ ساله، معاون رئیس ستاد کارکنان کاخ سفید، عملاً رئیس بال غربی، یک سیاستمدار خبره و کارکشته، و نمونهای درخشان از هنر حکومتداری، استعفا کرد. اندکی بیش از دو ماه از پیوستنش [به دولت ترامپ]، کنارهگیری کرد. دیگر نمیتوانست تحمل کند. دیوانه [شده بود]. از دست دادن معاون رئیس ستاد کارکنان در ابتدای کار، برای هر دولت دیگری میتوانست نشانه یک بحران باشد، اما در دولتی به وضوح در حال انفجار، کمتر کسی اصلاً توجهی به این مسئله کرد.
اگرچه ممکن است یک حرکت ملی ترسناک ترامپگرا وجود داشته باشد، اما واقعیت درون کاخ سفید، از چنین حرکتی هم عجیبتر بود: جرد و ایوانکا دموکرات بودند؛ پریبس یک جمهوریخواه جریان اصلی بود؛ و بنن هم وجود داشت، که ادعای معقول او درباره نمایندگی جنبش ترامپیسم آنقدر ترامپ را عصبانی میکرد که ترامپ ماه آوریل او را به حاشیه راند و ناامید کرد. ترامپ با عصبانیت زیر لب گفت: «فکر میکنید استیو بنن چهقدر روی من نفوذ دارد؟ صفر! صفر!»
رقابت برای به دست گرفتن امور، به جای تلاش برای رهبری کشور، تبدیل به جنگی جناحی و خشونتآمیز شده بود.اگر بگوییم هیچکس مسئول اداره امور نبود، هیچ اصل و قاعدهای در کار نبود، و حتی یک نمودار سازمانی کارآمد هم وجود نداشت، باز هم حق مطلب را ادا نکردهایم. تقریباً همه از همه میپرسیدند: «اینها چه کار میکنند؟» رقابت برای به دست گرفتن امور، از آنجایی که هر یک از طرفها موضع خصمانهای نسبت به طرفهای دیگر داشت، دیگر خیلی تلاش برای رهبری [کشور] نبود، بلکه تبدیل به جنگی جناحی و تقریباً خشونتآمیز شده بود.
جنگهای مرگبار در درون کاخ سفید شامل دعوا و جیغ و جیغکشی در راهروها و در دفتر بیضی، مقابل ترامپ میشد؛ البته زمانی که ترامپ خودش جیغ نمیکشید.جرد و ایوانکا علیه پریبس و بنن بودند و تلاش میکردند هر دوی آنها را [از عرصه رقابت و بلکه از دولت ترامپ] بیرون کنند. بنن علیه جرد و ایوانکا و پریبس بود و اقداماتی علیه آنها انجام میداد که همه معتقد بودند «هنر [جادوی] سیاه» است. پریبس، کیسهبکس همه، فقط سعی میکرد یک روز دیگر دوام بیاورد. اواخر بهار، دیگر به نظر میرسید چشمانداز بزرگتر سیاسی تقریباً بیاهمیت شده است، و همه روی جنگهای مرگبار در درون کاخ سفید تمرکز کرده بودند. این جنگها شامل دعوا و جیغ و جیغکشی در راهروها و در دفتر بیضی، مقابل ترامپِ حیرتزده میشد (زمانی که خودش جیغ نمیکشید)، همراه با افشای اطلاعات درباره اینکه رقبایتان ممکن است با کدام عوامل روس در حال مذاکره باشند.
بالای سر همه اینها، ترامپ بود، یک معما، یک رمز و یک اخلالگر. چگونه باید با ترامپ کنار میآمدند، فردی که میان نوعی لذت نشئگی بر اثر حضور در دفتر بیضی و سرخوردگی عمیق و بچگانهای گرفتار شده بود که از ناتوانی در به دست آوردن آنچه که میخواست داشته باشد پدید میآمد؟ در اینجا مردی وجود داشت که منحصراً روی نیازهای خود به لذت آنی تمرکز کرده بود، خواه این لذت، یک همبرگر باشد، خواه [حضور یا مصاحبه در] بخشی از «فاکس و دوستان» [برنامه شبکه فاکسنیوز] یا عکس گرفتن در دفتر بیضی. ترامپ مدام اینگونه رجزخوانی میکرد: « من پیروزی میخواهم. من پیروزی میخواهم. پیروزی من کجاست؟» وی همانطوری بود که تقریباً همه کارمندان ارشد کاخ سفید بارها در موقعیتهای مختلف میگفتند: «مانند یک بچه.»
**ایوانکا، «همسر واقعی» و عامل سقوط ترامپ
«بنن» درباره «ایوانکا» میگفت: این دختر، پدر را به زیر خواهد کشید.بعد از اخراج «کومی» [«جیمز کومی» رئیس سابق افبیآی که توسط ترامپ اخراج شد]، انتصاب «میولر» [«رابرت میولر» رئیس اسبق افبیآی که به ریاست شورای ویژه تحقیقات درباره دخالت روسیه در انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶ آمریکا منصوب شد] و دعواهای داخلی وحشیانه در کاخ سفید... ماه جولای، جرد و ایوانکا که طی کمتر از شش ماه، از یک زوج اجتماعی به یک خانواده سلطنتی و سپس به قدرتمندترین افراد در جهان تبدیل شده بودند، اکنون از فرط استیصال به [مانور و] رقص نجات روی آورده بودند که عمدتاً متشکل از متهم کردن خود ترامپ بود. [میگفتند:] اخراج کومی تماماً ایده خود او بود! بنن میگفت: «این دختر، پدر را [از قدرت] به زیر خواهد کشید.» پریبس و اسپایسر نیز صرفاً شمارش معکوس میکردند تا روزی فرا برسد که آنها هم اخراج شوند؛ و هر روزی که میگذشت، قول میداد که روز بعد، همان روز خواهد بود.
پیش از پایان تابستان، در یک پاکسازی تاریخی (که در انتهای دوره اول یک رئیسجمهور رایجتر است تا پایان شش ماه اول او) تقریباً تمام کارکنان ارشد کاخ سفید، به استثنای خانواده ترامپ، دِرو شده بودند: مایکل فلین، کیتی والش، شان اسپایسر، راینس پریبس، استیو بنن. حتی «کیث شیلر» محافظ وفادار و قدیمی هم (به دلایلی که به شکلی مبهم در بال غربی درباره آنها زمزمه میشد) استعفا کرد. گری کوهن، «دینا پاول» [معاون مشاور امنیت ملی ترامپ در امور استراتژی و مشاور ارشد وی در طرحهای اقتصادی]، و «ریک دیربورن» [معاون رئیس ستاد کارکنان کاخ سفید و مدیر اجرایی سابق تیم انتقال قدرت ترامپ] نیز همگی در آستانه استعفا بودند.
ناگهان رئیسجمهور، در اقدامی آنی، «جان کِلی» ژنرال سابق نیروی تفنگداران دریایی و وزیر سابق امنیت داخلی آمریکا [در دولت خود ترامپ] را به عنوان رئیس ستاد کارکنان کاخ سفید منصوب کرد؛ بدون آنکه خود کِلی از قبل، در جریان انتصابش قرار گرفته باشد. کِلی که کاملاً جدی و بر احساسات مسلط بود، با پذیرش اینکه نمیتواند رئیسجمهور را کنترل کند، ظاهراً وظیفه خود دانست که [پیشنهاد ترامپ را بپذیرد تا] در صورت وقوع فاجعه، فرد بالغ [و عاقل] درون اتاق [و دولت ترامپ] باشد که میتواند در صورت نیاز، مقابل رئیسجمهور بایستد.
کارکنان کاخ سفید، «ایوانکا» را «همسر واقعی» ترامپ و «هیکس» را «دختر واقعی» وی میدانستند.از سوی دیگر، با توجه درگیریهای حقوقی و به حاشیه رفتن دختر و داماد ترامپ، «هوپ هیکس» مشاور شخصی و محرم اسرار ۲۹ ساله ترامپ، عملاً به قویترین مشاور کاخ سفیدی ترامپ تبدیل شد. (از آنجایی که «ملانیا» [همسر ترامپ، در کنار او و در امور مدیریتی وی] حضور نداشت، کارکنان کاخ سفید به ایوانکا تحت عنوان «همسر واقعی» ترامپ و به هیکس تحت عنوان «دختر واقعی» وی اشاره کردند).
اصلیترین عملکرد هیکس، ارضای نفس ترامپ بود؛ باید به او اطمینان خاطر میداد، از او محافظت میکرد، سپر بلای او میشد، او را تسکین میبخشید. هیکس بود که چون در جریانِ فراموشی و تکرار [کلمات و جملات توسط ترامپ] ترامپ بود، به او اصرار کرد تا از مصاحبهای که برای آغاز فصل پاییزی [برنامه تلویزیونی] «۶۰ دقیقه» با ترامپ ترتیب داده شده بود، صرفنظر کند. این مصاحبه در عوض به «شان هَنیتی» [مجری شبکه] «فاکس نیوز» داده شد که چنانکه خودیهای درون کاخ سفید با خوشحالی میگفتند، حاضر بود سؤالات مصاحبه را پیشاپیش در اختیار [تیم ترامپ] قرار دهد. در واقع، برنامه این بود که از این بعد، تمام مصاحبهکنندگان، سؤالات مصاحبه را پیشاپیش ارائه بدهند.
**«پهلوانپنبه» از پس وظایف ریاستجمهوری برنمیآید
در حالی که سال اول ریاستجمهوری ترامپ به پایان خود نزدیک میشد، ولی بالأخره یک لایحه برای امضا دریافت کرد. لایحه مالیاتی، تنها دستآورد وی، به نوعی دقیقاً عکس وعدههای پوپولیستی او و مهر تأییدی بر پیشبینی زودهنگام «میچ مککانل» [سناتور جمهوریخواه و رهبر اکثریت سنا] درباره نقطه مثبت ترامپ: «او هرچه را جلویش گذاشته شود امضا خواهد کرد.» پهلوانپنبه [ترامپ] با «شجاعت» جدیدش [در پی امضای اولین لایحه] حامیانش، مانند فاکسنیوز، را تشویق کرد تا یک کمپین ضدمیولر را به نیابت از او پیگیری کنند. این در حالی بود که خودیها معتقد بودند تنها عاملی که موجب نجات میولر از اخراج و دولت آمریکا از یک انفجار درونی غیرقابلتصور، ناتوانی ترامپ در درک این واقعیت بود که میولر چه حجمی [از اطلاعات و شواهد] علیه او و خانوادهاش داشت.
استیو بنن علناً پیشبینی میکرد که ترامپ ۳۳/۳ درصد احتمال دارد استیضاح شود، ۳۳/۳ درصد احتمال دارد به موجب متمم بیست و پنجم [قانون اساسی آمریکا، ناظر بر جایگزینی رئیسجمهور به علت عدم توانایی وی در انجام وظایف] استعفا دهد، و ۳۳/۳ درصد نیز احتمال دارد بر اثر شدت غرور و ضعف لیبرالها بتواند لنگانلنگان خود را تا خط پایان برساند.
۱۰۰ درصد اطرافیان ترامپ او را ناتوان از انجام وظایف ریاستجمهوری میدانند.گروه کوچک کارکنان، مشاوران و اعضای خانواده دونالد ترامپ، ۲۰ ژانویه ۲۰۱۷ تجربهای را آغاز کردند که هیچکدام، مطابق هیچگونه حق یا منطقی، فکر نمیکردند که بتوانند (یا در بسیاری از موارد، به صلاح باشد) در آن تجربه مشارکت داشته باشند؛ حضور در دولتی به ریاستجمهوری ترامپ. من با امید به بهترینها، در آینده شخصی آنها و همچنین آینده این کشور [آمریکا] که بستگی به آینده شخصی آنها دارد، برداشت قطعی من از صحبت با آنها و مشاهده آنها طی بخش عمده سال اول ریاستجمهوری ترامپ، این است که همه آنها (۱۰۰ درصدشان) به این نتیجه رسیدهاند که ترامپ از انجام وظایف ریاستجمهوری ناتوان است.