به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، نیمماه قمری، خواهر شهید اسماعیل قمری در رابطه با گمنامی۱۰ ساله برادرش روایت کرد: ما ابتدا ساکن خرمشهر بودیم. چرا که اصالتا خوزستانی هستیم و تا روز بیستم آبان ماه سال ۵۹ یعنی تا حدودا ۴۰ روز پس از آنکه دشمن به ایران حمله کرد، در خرمشهر ماندیم اما در نهایت مدافعان شهر آمدند و از ما خواستند که شهر را ترک کنیم. از آن پس ما به تهران آمدیم و در منطقه پاسداران ساکن شدیم.
برادرم اسماعیل سال ۱۳۴۲ در خرمشهر متولد شد و سال ۱۳۶۳ در عملیات «والفجر 1» منطقه شمال فکّه به شهادت رسید. پس از آن به مدت ۱۰ سال در گمنامی باقی ماند. او داوطلبانه از پادگان امام حسین تهران به جبهه اعزام شد. تنها پسر خانوادهای بود که هفت دختر داشت. اسماعیل به مدرسه میرفت و تا کلاس یازدهم درس خواند. پس از اینکه جنگ ما را از خانهمان دور کرد و دشمن کشور را مورد تهاجم خود قرار داد چندین مرتبه به جبهه رفت تا اینکه به شهادت رسید. او چون تک پسر بود، مادرم ابتدا راضی به حضورش در جبهه نمیشد اما پس از آنکه دو یا سه بار به جبهه رفت در نهایت مادرم او را به دست تقدیر سپرد.
اسماعیل به عنوان «آرپی جی» زن در جبهه حضور داشت. پس از شهادتش یکی از همرزمان او به ما گفت: تانکهای دشمن در منطقه در حال پیشروی بودند. اسماعیل رفت که تانک دشمن را منهدم کند اما دیگر اثری از او باقی نماند و هیچ وقت بازنگشت.
پس از اینکه در سال ۱۳۷۲ پیکر برادرم کاوش شد، چند تکه استخوان به ما تحویل دادند. اسماعیل بخشی از صورتش سالم باقی مانده بود و همین باعث شد که یقین کنیم پیکر برادرم است چرا که اسماعیل در کودکی بازیگوش بود. یک روز که مادرم خانه نبود، گرسنهاش میشود و به سراغ سماور میرود و شیر سماور را باز میکند. آب جوش باعث شده بود که بخشی از پوست و گوشت زیر فکش بسوزد و از آن موقع به بعد، آن سوختگی بارزترین نشانه برادرم شده بود.