به گزارش مشرق، «محمدسجاد حسینپور» در یادداشت روزنامه «وطن امروز» نوشت:
«قدرت» مقوله پیچیدهای در علم روابط بینالملل محسوب میشود. برای این واژه تعاریف مختلفی از سوی جامعهشناسان و تحلیلگران و استراتژیستها ارائه شده است. شاید در یک تعریف ساده بتوان «قدرت» را توانایی تحمیل اراده یک بازیگر به بازیگری دیگر یا دیگر بازیگران در نظام بینالملل دانست.
همچنین درباره «قدرت»، تقسیمبندیهای مختلفی وجود دارد. در یک نگاه کلی، میتوان قدرت را به ۳ دسته «قدرت تشویقی»، «قدرت تنبیهی» و «قدرت اقناعی» تقسیم کرد. در قدرت تنبیهی، ابزارهای «سلبی» برای تغییر رفتار بازیگران موضوعیت دارد و «ترس از اقدام تنبیهی» اعمالکننده قدرت سبب میشود بازیگر یا بازیگران دیگر، به تصمیم و موضع آن تن دهند.
در «قدرت تشویقی»، روشها و ابزارهای ایجابی موضوعیت داشته و در «قدرت اقناعی»، تلاش برای اقناع ذهنی و ارادی دیگر بازیگران، اصالت دارد.
ایالات متحده آمریکا در طول تاریخ روابط بینالملل، از انواع این روشهای سهگانه برای اعمال قدرت خود در نظام بینالملل استفاده کرده است. با این حال «قدرت اقناعی» کمتر در حوزه سیاست خارجی آمریکا کاربرد دارد. بر این اساس واشنگتن سعی دارد قدرت خود را با استناد به ۲ مقوله «تهدید» یا «تشویق» بر دیگر بازیگران نظام بینالملل تحمیل کند. در این معادله، جایگاه کشورهای اروپایی بسیار است. واشنگتن همواره سعی داشته است با «تعریف اهداف همسود و مشترک» و با استفاده از ابزارهای تشویقی، اروپا را به همگامی با خود در حوزههای سیاسی، تجاری، اقتصادی و امنیتی وادار کند. با این حال در مواردی نیز آمریکا، اروپا را نسبت به «اعمال سیاستهای یکجانبه» و «تحمیل هزینههای سخت» تهدید کرده است. مانند اتفاقاتی که در دوران ریاستجمهوری «جرج واکر بوش» رئیسجمهور اسبق آمریکا بویژه در بین سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ رخ داد. با این اوصاف، در مجموع تاکنون آمریکا در قبال اروپا سعی کرده است از «قدرت تشویقی» خود استفاده کرده و کمتر در قبال شرکای غربی خود به «قدرت تنبیهی» متوسل شود اما حضور ترامپ در کاخ سفید معادلات جاری در این باره را تغییر داده است.
حضور ترامپ در راس معادلات سیاسی و اجرایی ایالات متحده آمریکا، نسبت میان «قدرت تشویقی» و « قدرت تنبیهی» آمریکا را در قبال اروپا بر هم ریخته است. بر این اساس، «قدرت تنبیهی» واشنگتن در قبال اروپا در حال ظهور و قدرت تشویقی آن در حال افول است. ترامپ در جریان رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری سال ۲۰۱۶ میلادی، بارها از پرداخت هزینههای مالی و امنیتی ناتو توسط کشورش گلایه کرد و حتی پس از حضور در کاخ سفید، از «توافق آب و هوایی پاریس» خارج شد.
همچنین در قبال برجام (توافق هستهای میان ایران و اعضای ۱+۵) نیز ترامپ اروپا را میان یک دوراهی سخت، بر سر «تغییر برجام» یا «پرداخت هزینههای ابطال برجام» قرار داده است. اما نماد عینی استفاده ترامپ از قدرت تنبیهی خود علیه اروپا، انتشار سند ملی هستهای اخیر این کشور است. در این سند، ترامپ صراحتا از تقابل اتمی با روسیه و تولید سلاحهای هستهای ممنوعه خبر داده است.
انتشار سند ملی هستهای آمریکا، اتحادیه اروپایی خصوصا تروئیکا را در شوکی سخت فروبرده است. ترامپ در دکترین جدید هستهای کشورش، از تکثیر سلاحهای کوچک هستهای دفاع کرده و آن را لازم و ضروری دانسته است. مقامات اروپایی که تا دیروز معاملات هستهای خود با ایالات متحده آمریکا را بر اساس نوعی رضایتمندی دوجانبه انجام میدادند، هماکنون خود نیز در معرض تهدید هستهای واشنگتن قرار گرفتهاند. تروئیکای اروپایی بخوبی میدانند در صورت بروز مناقشه هستهای میان روسیه و ایالات متحده آمریکا، محدوده جغرافیایی اتحادیه اروپایی به زمین این جنگ تبدیل خواهد شد. به عبارت بهتر، اتحادیه اروپایی به صورت ناخواسته وارد مناقشهای خواهد شد که هر اتفاقی در آن رخ دهد، «بازنده» است.
کشورهای اروپایی که تا دیروز از «توان هستهای آمریکا» تحت عنوان «قدرت هستهای آمریکا» یاد میکردند، امروز «توان هستهای آمریکا» را به مثابه «تهدید هستهای آمریکا» میدانند. چرایی این مساله کاملا مشخص است: تا قبل از دوران ریاستجمهوری ترامپ، ایالات متحده آمریکا مناسبات هستهای خود و اتحادیه اروپایی را در قالب «قدرت تشویقی» سامان داده و منافع مشترکی را به صورت پشت پرده و آشکار [و البته با لابیگریهای غیرقانونی در آژانس بینالمللی انرژی اتمی] تعریف میکرد.
این رویکرد تشویقی، اروپا را مجاب کرده بود نهتنها درباره «خلع سلاح هستهای آمریکا» سخنی نگوید، بلکه هر گاه بازیگری مستقل در نظام بینالملل- مانند جمهوری اسلامی ایران- سخن از لزوم خلع سلاح هستهای قدرتهای بزرگ به میان آورد، با آن مقابله کند. با این حال هماکنون دولت ترامپ قصد دارد معامله هستهای با اروپا را در مسیر و مجرای «قدرت تنبیهی» خود هدایت کند. تحقیر هستهای اروپا توسط آمریکا، نتیجه بازی مستقیم بسیاری از کشورهای عضو اتحادیه اروپایی و خصوصا تروئیکا در زمین ایالات متحده بوده است. هماکنون اتحادیه اروپایی با نگرانی بسیار، زمان حال و آینده را مورد رصد قرار میدهد. آنها خود نیز دقیقا نمیدانند ترامپ قصد دارد بر سر توسعه سلاحهای هستهای خود چه معاملهای با دولتهای اروپایی انجام دهد اما مسلما این معامله، دوستانه و بر اساس منفعت مشترک و متقابل نخواهد بود!
در نهایت اینکه تحقیر هستهای اروپا توسط آمریکا، بار دیگر نشان داد واشنگتن حتی به نزدیکترین شرکای خود نیز متعهد و وفادار نیست و براحتی تاکتیکهای خود را در نظام بینالملل به زیان آنها تغییر میدهد. این موضوع خود نشانهای گویا و آشکار دال بر پایان تاریخ مصرف «اعتماد به آمریکا» در نظام بینالملل است. بدون شک افرادی مانند «زیگمار گابریل» وزیر امور خارجه آلمان و دیگر مقامات اروپایی هماکنون سینه پردردی از واشنگتن دارند و در آینده، سخنان زیادی را در این باره بیان خواهند کرد.