به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، سردار سرتیپ یعقوب زهدی (فرمانده توپخانه سپاه در دوران دفاع مقدس) در خاطرهای میگوید: سال 61 ، قرارگاه کربلا به صورت منسجم شکل گرفته بود و آقای احمد سیافزاده مسئول طرح و عملیات قرارگاه بود. بنده هم مسئول طرح و عملیات توپخانه سپاه بودم. بدین جهت ارتباط تنگاتنگی پیدا کرده بودیم. به دلیل روحیه ایشان،این ارتباط کاری منجر به یک رفاقت عمیق شد.ایشان ما را جذب خود کرده بود،لذا رفتن به جلسات برای ما نشاط آور و جذاب بود.
سیافزاده انسانی منیعالطبع و گشادهرو بود. در طرحریزیهای توپخانه معمولا براساس نگاه عملیاتی تصمیم گرفته شده و طرح آتش تنظیم میگردد. پس ما با واحد ایشان دارای بحث و چالش تخصصی بودیم و بعضا خواستار تغییر در طرح عملیات میشدیم. به یاد ندارم که برخوردی یا موضعی نسبت به این بحثها در چهره و برخورد آقای سیاف دیده شود. با روحیه بازی که داشت، حرف را میشنید و اگر منطقا صحیح بود،حتی طرح عملیاتی آماده را تغییر میداد. در غیر این صورت، طرف مقابل را قانع مینمود.
درباره شهید سیاف زاده بیشتر بخوانیم:
جای صدای پدرم در روایتگری خالی است/ تاریخ را قبل از آن که ما را روایت کند، بازگو کنیم
بزرگداشت «حاج احمد سیاف زاده» و همرزمانش در تهران
راوی صادق دفاعمقدس
اهل تعامل بودند و به همین منظور رفتن به جلسه با ایشان، برای ما نه تنها اکراه آور نبود، بلکه ایجاد اشتیاق میکرد. بارها صحبتهای شخصی را که اصلا شم یا تخصص عملیاتی نداشت گوش میکرد از این طریق بود که بیشتر منزلت یافته بود. هیچ گاه ذوق کسی را حتی با نگاه خود، کور نمیکرد.
انسان متواضعی بود و در عین حال روابط عمومی خوبی داشت. بنا به تعریف انسان متواضع که دیواری دور او نیست و هر کس میتواند با او ارتباط بگیرد، همین گونه بود. ارتباط بالایش در عین صمیمیت، باعث شده بود در هر جمعی که وارد میشود بتواند با افرادآن محفل ارتباط پیدا کند. چنان گرم و صمیمی مواجه میشد که گویی قبلا ایشان را دیده و میشناخته است و بدین طریق افراد را جذب میکرد.
انسانی فوقالعاده باهوش و داریا قوت تحلیل و فهیم بود. با اولین بیان جملات موضوع را میفهمید. قدرت تحلیل بالای ایشان از مسائل ویرا تبدیل به یک شخصیت کم نظیر کرده بود. به همین دلیل تا آخر جنگ و بعد از آن، در مسئولیتهایی که برعهده داشت، فردی موفق جلوه نمود حاج احمد خیلی شوخ طبع بود. خیلی وقتها در جلسات وقتی جو سنگین و پرکار بود،جلسه را به سمت مزاح میبرد و روحیه را عوض میکرد.
اهل تربیت نیرو بود و اجازه میداد دیگران در کنار وی رشد کنند. بستر را برای آنها آماده میکرد وسعت میدان به آنها میداد و دیدشان را تقویت میکرد و چه بسا مسئولان و فرماندهانی در کنار ایشان رشد کرده و مسئول شدند. اهل مطرح کردن خود نبود،در صورتی که در خیلی از کارها مؤثر بود و البته اغلب فرماندهان موفق دفاعمقدس چنین بودند.
سیاف در عین داشتن تمام این ویژگیها،اهل انس و ارتباط با خداوند بود. سعی میکرد این انس را مخفی نگاه دارد و خیلی بیان نشود از همین رو بود که شما فکر نمیکردید این قدر ارتباط وجود داشته باشد، ولی خود بنده که چند بار شاهد این ماجرا بودم میدیدم که وقتی ما برای نماز صبح بیدار میشویم،ایشان از ساعتی قبل به تهجد و عبادت در شب مشغول است و این را افرادی که مستمرا با ایشان بودند متوجه میشدند.
حاج احمد فردی منشاء اثر بود. خیلی از عزیزان و هر یک به نوعی، در دوران دفاع مقدس زحمت کشیدند ولی افرادی بودند که نبودن آنها در مسئولیتها وضعیت جنگ را تغییر میداد یکی از این افراد شهید سیاف بود که در مسئولیت طرح و عملیات قرارگاه ایفای نقش میکرد.
در عملیات والفجر8 که عملیات مطالعه شدهای بود که از ماهها قبل طرح آن مورد بررسی قرار گرفت، بنده و شهید شفیعزاده از طرف فرماندهی کل به آقایان سیاف و محرابی که از مسئولان قرارگاه جنوب بودند معرفی شدیم که در راه شناسایی از اطلاعات عزیزان استفاده کنیم و در واقع بیشترین تعامل را ما با ایشان داشتیم. بنده زحمات و تاثیرات ایشان را از نزدیک میدیدم. به همین دلیل این عملیات از موفقترین عملیاتهای دفاع مقدس شد. به نظر بنده امثال ایشان و فرماندهان دیگر که زحمات زیادی کشیدند دین خود را به دفاع مقدس ادا کردند.
بعد از جنگ هم فرماندهی بالاترین مرکز آموزش نظامی در سپاه و انتقال تجربیات مفید دوران دفاع مقدس، یکی دیگر از تاثیرات ایشان بود. به خاطر وجود ایشان و تیم قرارگاه کربلا در دانشکده فرماندهی و ستاد (دافوس)، خیلی از فرماندهان سپاه که در جنگ سابقه تعامل با این عزیزان را داشتند به واسطه همان اعتماد و شناخت جهت شرکت در کلاسها ابراز آمادگی کردند و در زمان ایشان تشکیل کلاسهای آموزشی به حداکثر رسید و قوام گرفت و به بهبود سازماندهی جدید سپاه کمک شد.
حاج احمد نمیخواست از فضای جبهه فاصله بگیرد. به همین خاطر وارد بحث روایتگری شده بود و سالی چند مرتبه در قالب کاروانهای راهیان نور به مناطق دفاع مقدس سفر میکرد و به عنوان یک فرد و راوی ساده، متواضعانه ایفای نقش میکرد.
در دوران دفاع مقدس ویژگیهایی در فکر و توان جوانان به جلوه درآمد که ناشی از امداد الهی بود. بنده مصداق بالاترین امداد الهی را انبساط فکری ذهن فرماندهان جنگ مانند شهید سیاف میدانم که اگر علت بیان طرح و بیانشان یا عملشان را بعد از عملیات میپرسیدی، میگفتند از ما نبود بلکه از خداوند متعال بود.
شهید سیاف عمر پر برکت و مفیدی داشت که خود بنده بسیاری چیزها را از ایشان فرا گرفتم و از دست دادن ایشان برای ما و همه دوستان ناگهانی و غم انگیز بود.