به گزارش مشرق، حامد عزیزی گوینده نقش اول انیمیشن فیلم شاه است. او نقش شاد فیل را در این اثر بسیار محبوب و دوست داشتنی به خوبی ایفا میکند. وی در طول دو دهه فعالیتش، در دوبله بسیاری از انیمیشنها حضور داشته است. عزیزی به دلیل گویندگی شخصیت پو در مجموعه پاندای کونگفوکار به یکی از گویندههای محبوب انیمیشن بدل شد. وی از سال ۸۴ تا فروردین ۸۸ عضو انجمن گویندگان جوان بوده است ولی به دلیل اختلافات وی با مهرداد رئیسی مدیر انجمن گویندگان جوان از اون گروه جدا شد و اکنون نیز از اعضای انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم خانه سینماست. بخش پایانی قسمت نخست گفتگو به آسیب شناسی واحد دوبلاژ سیما میپرداخت و روند آسیب شناسانه قسمت اول گفتگو در تبادل نظر با عزیزی همچنان ادامه خواهد داشت.
*تو در حساسترین مقطع دوبله کارت را شروع کردی.
ورود من در سال ۸۴ شروع کردم همزمان شد با جریان اعتصاب گویندهها در شبکه نمایش خانگی. گویندگان با هم مشکل داشتند. استودیو قرن بیست و یکم از علاقمندان به دوبله و کسانی که کار کرده بودند، دعوت کرد که کارهایی که مربوط به نمایش خانگی هست را در سال ۸۴ دوبله و پخش کند. من وارد جو موسسه قرن ۲۱ و همکاری با آقای جلیلوند شدم، تا سال ۱۳۸۸. از انجمن گویندگان جوان در ۸۸ به تدریج فاصله گرفتم و سعی کردم بیایم تلویزیون و دوبلاژ سیما و انجمن گویندگان و سرپرستار گفتار فیلم.
*با اینکه دیرتر از بقیه به انجمن پیوستید ولی به سرعت به چهره اصلی انجمن بدل شدی.
لطف خدا بود و چیزهایی بود که آموخته بودم و علاقه داشتم با اینکه از بچههای دیگری که با انجمن گویندگان جوان کار میکردند دیرتر آمدم. یعنی یکی دو سالی با فاصله آمدم. ولی این چیزی که شما میگویید به هفت ماه هشت ماه نکشید که آنجا اتفاق افتاد و سالهای آخر که حول ۸۷-۸۸ جزء کاراکترهای اصلی سیستم انجمن گویندگان جوان بودم و لطف مردم هم بود، دوست داشتند و استقبال میکردند و ما هم پیشرفت کردیم.
*در انجمن غیر از تاثیر چهرهای به عنوان گوینده، اثر مدیریتی هم داشتی. به خاطر دوستی و رفاقت با آقای رئیسی بود یا واقعا این تسلط به نوع کار تو بستگی داشت؟
اتفاقاتی که بعدا در انجمن گویندگان جوان افتاد، اتفاق فرهنگی خوشایندی نبود. آن موقع که من آمدم قاعدتا این فرصت داده میشد به همه دوستان؛ هم دوره من، محمدرضا علیمردانی، نیما رئیسی و ... این فرصت هم به من داده شد که من یک کاری را به عنوان مدیر دوبلاژ انجام بدهم، همان سال ۸۴.
*کدام کار؟
پسر بخار، یک انیمه ژاپنی که پخش از شبکه تهران داشت و قرار بود در یکی از اعیادی که خاطرم نیست، شاید عید غدیر آن سال پخش شود. من مدیر دوبلاژ این کار بودم و از انیمههای ژاپنی خیلی خوشم میآمد و برای اولین بار هم بود که انیمه کار میکردم و جواب هم گرفتم و بعد هم به کثرت این اتفاق افتاد. در مجموع آن چهار سال شاید نزدیک به ۵۰-۶۰ عنوان فیلم سینمایی یا سریال بود که من مدیر دوبلاژش را بر عهده داشتم و جواب هم گرفت و این کار برای من رزومه شد. وقتی من سال ۸۹ آمدم تلویزیون، آقای بزرگی (مدیر امور دوبلاژ وقت) خیلی لطف داشتند، آن موقع آقای «نقیئی» (مدیر امور دوبلاژ فعلی سیما) به عنوان مشاور وی در تولید دوبلاژ فعالیت میکردند. همین مسئله باعث شد که در شبکه چهار شروع به فعالیت کنم. چون یکسری از گویندههای جدید را جذب کرده بودند، منتهی در استودیو شبکه چهار مستقر کرده بودند تا ۹۱-۹۲ سه چهار سالی آنجا بودند. این مسئله کمک کرد که آنجا هم تعداد زیادی فیلم و مستند را و انیمیشن را مدیریت کنم تا سال ۹۳. به دلیل اینکه «انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم» کارت عضویتش را به من داد و از ورود من استقبال کرد تا با آنها در بیرون از مجموعه صدا وسیما همکاری کنم، همکاری با تلویزیون یواش یواش کم رنگ شد و الان زیاد با مجموعه صدا و سیما در زمینه دوبله همکاری ندارم. الحمدالله هم رادیو هست و هم شبکه نمایش رادیو.
* آقای عزیزی، شما ابهتی در انجمن گویندگان جوان داشتید، اما خیلی زود در انجمن اصلی (انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم) به یکی از نفرات اصلی صنف تبدیل شدید. سوالم این است که برخوردشان در محض ورود با شما چگونه بود. چون میدانیم که انجمن اصلی گویندگان با آدمهای تازه وارد برخورد خیلی خوبی ندارد و بیش از ۵۰ سال این قاعده اصلی انجمن گویندگان است که جوان تازه وارد مورد لطف بزرگترها قرار نمیگیرد و باید خیلی بماند تا به او میدان دهند، اما شما این قاعده را شکستی، چگونه؟
فرمایش شما درست است قبلا یک روالی بود و تازه وارد سخت پذیرفته میشد. قاعدتا وقتی من هم وارد شدم از این قاعده مستثنی نبودم. خیلی برخوردها سرد و گاها بد و ناامید کننده و دلسرد کننده بود ولی عزم من جزم بود برای اینکه بایستم و بعد هدایت کنم. یعنی انرژی فراوانی که با خودم آورده بودم را در اختیار یک کلونی بزرگ از آدمهای حرفه ای قرار بدهم.
*بعضی گویندههایی که به خارج از کشور رفتند در برابر این رفتارها زود سرخورده شدند و یا خیلی از اعضای اصلی انجمن به دلیل همین برخوردها رفتند و گروههای جدیدتری تشکیل دادند. در آن مقطع یعنی سال ۸۸ شما آنقدر قدرت را داشتی که مثل عرفان هنربخش از انجمن گویندگان جوان منشعب شوید، چرا این کار را نکردید؟
من جو حرفهای انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم را دوست داشتم و آن را سرمنشا عشقم به ماجرای گویندگی و دوبله بود. به بزرگانی که در انجمن اصلی بودند، عشق میورزیدم، چطور میتوانستم که وقتی به وصال رسیدم، ناشکیبایی کنم و در سه چهار ماه و بعد بگویم اصلا اشتباه کردم و میگردم همانجایی که بودم.
*از روزی که رفتی گویندگان جوان هم هدفت همین بود یعنی پیوستن به انجمن اصلی گویندگان؟
از روز اول می خواستم یک فرصتی را پیدا کنم که دیده بشوم و ببینند که ممکن است که کسی باشد که مثلا در انجمن گویندگان جوان هنر دارد و می تواند مدعی باشد. طی چهار سال خود را ثابت کردم. وقتی به مجموعه صدا و سیما آمدم چشم اندازم این بود که آن انرژی متراکم شده در وجودم را در اختیار این سیستم قرار بدهم. میدانستم که اول با واکنش گرم و آغوش باز رو به رو نشوم. خیلی زحمت کشیدم که آنجا بمانم و گرههایی که سر راه قرار میگیرد را باز کنم. این مسئله مدتی زمان برد ولی بدون شک این اتفاق خوب را مدیون سه چهار نفر هستم. آقای سعید مظفری و خانم زهره شکوفنده موثرترین افرادی بودند تا بتوانم گامهای اصلیام را بردارم و آقای حسین عرفانی. شاید در روزهای اول با جناب عرفانی سلام و علیک هم میکردم زیاد خوشش نمیآمد از اینکه جوابم را بدهد و گارد می گرفت و طبیعی هم هست. او می دید یکی از عناصر اصلی آن سیستم که به صنف گویندگان آسیب زده الان آمده و من باید به چه دلیلی با او خودمانی و صمیمی باشم.
ولی به مرور وقتی گذشت و جا افتادم. خیلی موثر ظاهر شد و خیلی کمک کرد و خیلی من از وی سپاسگزارم و من مدعی این هستم که توانستم حداقل بخش انیمیشن را که در انحصار غیر از انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم بود با سختی و فلاکت تا پایان سال ۸۹ به انجمن بازگردانم. موسسات را مجاب کرده بودیم که میشود کارتونی را دوبله کرد با همان شیوه ولی با حضور اساتید بزرگ، با وجود صداهای خاص. بیچاره شدیم ولی هرکول اولین برگی بود که رو شد برای موسسه قرن ۲۱ و منجر به این شد که در سال ۹۰ و ۹۱ تقریبا ما میتوانستیم مدعی باشیم که هفتاد درصد بازار انیمیشن را دست گرفتیم. خیلی کار سختی بود. اینکه بازار و ذائقه بازار و سفارش دهنده را مجاب کنم که روی انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم سرمایه گذاری کند و روی گروه های دیگر کار نکند و دوبله برگردد به همان خانه اصلی خودش.
*به این نکته اشاره کردید که دوبله انیمیشن برگشت به خانه اصلی خودش. با اینکه کارهای انجمن گویندگان جوان بسیار جذاب بود اما انتقادی همواره به خروجی انجمن گویندگان مطرح بود که ترجمهها و دوبلههای انجمن گویندگان جوان برای بومی سازی دست به انحراف دیالوگها و موسیقی فیلم میزند. شوخی با اقوام و استفاده از لهجهها وجه دیگر این انحراف بود. وقتی به انجمن گویندگان اصلی پیوستی، قصد داشتی این رویه را اصلاح کنی؟
بله داشتم و سعی کردم سلیقه منحرف شده را تصیح کنم. در فرمتی اولیه کار دوبله که با انجمن گویندگان جوان شروع کردیم، زیاد روی این مسئله قومیتها و لهجهها مانور نمیشد. شاید در حد شوخی بود شاید در حد یکی دو جمله یا نهایتا یکی دو کاراکتر. بعدا به مرور خلاء حضور علیرضا علیمردانی خلاء حضور مجید حبیبی، یعنی ما پنج شش نفر آنجا را به راه انداخته بودیم و خلاء حضور نیما رئیسی منجر شد به اینکه نسل بعدی انجمن گویندگان جوان این خلاء را با لوث کردن ماجرای لهجه، لودگی با ترانههای خوانندگان لس آنجلسی پر کند.
فرآیند انحرافی جدید باعث شد دوبلههای خوب انجمن از قالب تاثیرگذار اولیه خارج شود و حالت لودگی پیدا کرد. سلیقه مردم هم قاعدتا در این فرایند یکی دو سه ساله تغییر کرد. ما به در سال ۸۸ که به این نتیجه رسیدم که دوبلههای انیمیشنوفادار به متن نیست و آنچه که دوبله می شود آن چیزی نیست که ما بگوییم یک دوبله شاخص و یا مفتخریم که ما این اثر را به زبان فارسی دوبله کردیم. این رویه جایی برای دفاع نداشت. وقتی من به انجمن پیوستم با اتکا به انرژی و لطفی که مدیران موسسات نمایش خانگی به من داشتند در رویه دوبله تغییری بوجود آورم. وقتی با آنها صحبت کردم مجابشان کردم که اجازه دهید برگردیم به همان قالب کلاسیک دوبله و نگذاریم که نمک بیش از اندازه منجر به شوری این آش شود. بگذارید که به لودگی و هجو نرویم ولی یک کار فاخر داشته باشیم.
*در واقع در آن مقطع دو مواجه با انجمن گویندگان جوان و گروههای منشعب داشتی. یعنی داشتید می جنگیدید هم در متن دوبله و هم در فرامتن دوبله تا اعتمادی مدیران موسسات که میل به همکاری با انجمن گویندگان جوان داشت را جذب انجمن گویندگان و انجمن سرپرستان گفتار فیلم کنید. مدیری و مسئولی بابت چنین عملکردی از شما تشکر میکرد. اعضای انجمن اصلی گویندگان چه واکنشی داشتند.
هیچ کسی تشکر نمیکند. یک مقطع هشت ساله از زندگی من صرف این شده که توجه از دست رفته از انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم برگردد. این مسئله هزینه داشت. یک هزینه معنوی داشت. شما زمان انرژی وقت و جوانی خود را صرف این میکنید که به آن هدفی که میخواهی برسی، این هدف قاعدتا غلط نبوده. دوست دارم مردم در این مورد اظهار نظر کنند. دوست دارم شما به عنوان کارشناس بگویید که این هدفی که هشت سال است عمرت را گذاشته ای هدف غلطی نبود. درست بود که دوبله برگردد به خانه و خانواده اصلی خودش، من قاعدتا در هشت سال می توانستم از اعتبار خودم استفاده کنم و عدد تمام شده دوبله را یک چیزی اعلام کنم و عددی که می توانستم تمام کنم را محدود کنم، کمینه کنم و پول زیادی که حاصل اعتماد مدیران موسسات بود و پرداخت می شد مستقیم به جیب من برود. اما این کار را نکردم. امروز اگر از من بپرسی که نظرت در مورد آن هشت سال چیست ناراحت نیستم که آن کار را کردم ولی بابت آن پیر شدم و می بینم که بابت آن بهای بی خودی دادم. آن فیدبکی که انتظار داشتم از همکارانم در انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم بگیرم، نگرفتم و منت هم گرفتم و زیر بار منت هم رفتم. من مخلص پیشکسوت هنرمندانی که مردم ایران هم دوستشان دارند هم هستم هر وقت که آقای خسروشاهی صحبت کنند برای ما حجت است، هر وقت که آقای عرفانی صحبت کنند برای ما حجت است، ولی یک گروهی که انتظار داشتم لااقل همراه باشند و ببینند که من دارم زمان میگذارم و وقت میگذارم و از عمرم میگذارم، نه تنها هیچ حمایتی نکردند و نگفتند که متشکریم بلکه منت هم گذاشتند و گفتند آمدنت در سیستم انجمن برای این بوده که همین بشود. مگر غیر از این است بنده بدهکار مطلق هستم و آنها طلبکار مطلق الان بعد از هشت سال رسیدم به نقطه ای که چرا من این کار را کردم. چرا بازار از بین رفته ای که هیچ کسی به آن اعتماد نمی کرد زنده کردم.
*اما می دانستی که تلاشی که کردی توسط رسانهها دیده شد و برخی رقبا و همکارانت تلاش میکردند که پیش مدیران موسسات خرابت کنند؟
من غیر از اینکه هر روز و هر شب درگیری و پاسخگویی و کشمکش داشتم، دو سه مقطع کار و زندگی خودم را از دست دادم، یعنی به جایی رسیدم که صفر شدم و شهریور ۹۳ به دلیل حمایتهای بیش از اندازه و دفاع از صنفم کارم را از دست دادم و داشتم به این فکر می کردم که بروم در آژانس کار کنم و خرج یومیه خودم را در بیاورم.
*این مسئله بعد از مصاحبه جنجالی شما با یکی از روزنامههای صبح بود؟
بله بعد آن مصاحبه جنجالی بود.
*آن مصاحبه خیلی برای شما هزینه داشت؟
بسیار هزینه داشت عده ای موافق آن مصاحبه بودند و عده ای به شدت مخالف بودند و میگفتند که شما لانسه نکن، بگذار همه چیز به نفع ما تمام شود و این حرف هایی است که هفت هشت سال است در دل من مانده و باید بگویم. به من گفتند که تو چرا رفتی گفتی. میگفتی این حرف ها را ما می زدیم و به اسم ما تمام میشد. شما همان کاری که داری می کنی و ما را داری نگه میداری را ادامه بده. حق بدهید وقتی می بینم که من هیچ حمایتی نمیشوم، هیچ فرصتی برای ما قائل نیستند. دوستانی که تصمیم گیر هستند، هیچ حمایتی نمیکنند. به چه دلیل من باید بیایم و هشت سال دیگر از عمرم را بگذارم شبانه روز من وقتم را گذاشتم برای دوبله و الان می گویم متاسفم. سال گذشته تصمیم گرفتم که دیگر نیایم یعنی هیچ مدیر دوبلاژی که دعوت می کند نیایم و جای دیگری کار کنم اصلا بریده بودم و تمایلی نداشتم که در بدنه دوبله باشم
*زود ناامید شدید آقای عزیزی؟
بله من در مقطعی در سال ۹۵-۹۶ تصمیم گرفتم که اصلا نیایم و کار نکنم و بروم دنبال یک شغل دیگر.
*در آن مقطع اگر کار را رها میکردید با آن کارنامه ای که از طرف مردم مورد استقبال واقع شده پاندا و گارفیلد و بی بی باس و بچه رئیس این همه کار موفق را رها کنید که چه کار کنید؟
دیگر خسته شده بودم گفتم که می روم کارمند می شوم. چون هشت سال زمان زیادی است و متاسفانه دوبله دیگر جایی نبود که برگردم. در هر سیستمی در کشور ما کار می کنید و حرف برای گفتن دارید میتوانی ناوبری کنی، می توانی هدایت کنی، می توانی ایده بدهی و خلاقانه کار کنید. متاسفانه در سیستم دولتی یا در سیستم کرخت و با رخوتی که متکی به بودجه دولتی است، به محض اینکه ببینند کسی می آید که می تواند کاری را انجام دهد و محتمل است که جایگاه آن مدیربالا دستی متزلزل میشود، دست یاری و کمک به طرفش دراز نمیکنند بیشتر لوله تفنگ است که به سمتش می آید و شلیک میکند. یعنی سریع طرف را خفه کنید و جمعش کنید. کسی که حرف برای گفتن دارد جایگاهی در سیستم دولتی ندارد.
*رفتارهای عجیب و غریبی بعضا در سازمان صدا و سیما با گویندهها میشود. مثلا بایکوت شما توسط مدیر امور دوبلاژ را نمیفهمم. چرا گویندهای که به قول میثم نیکنام حنجره طلاست و اینقدر تواناییهای منحصر به فرد در گویندگی دارد، نباید در سازمان صدا و سیما گویندگی فیلم کند؟ حتی شنیدم همین برخوردها در مورد فعالیت تو در رادیو اتفاق افتاد.
بعد از این همه مدت پیشنهاد از رادیو فرهنگ می آید، این پیشنهاد در راه گم می شود یعنی مذاکره ای میکنند و میگویند که بیا در رادیو فرهنگ در زمینه برنامه سازی یا اجرا حضور داشته باش و یکدفعه می بینی که تلفنها را جواب نمیدهند. یا مثلا در صدا وسیما مشکل ترددی ایجاد میشود برای امور دوبلاژ. مثلا شما فعلا کارت تردد نمیگیرید یا الان اصلا نرو وبیا. شک میکنید شما چند سال می توانی به این قضیه خوش بینانه نگاه کنی که مثلا یک مشکلی در تردد به سازمان وجود دارد یا مثلا شماره کارت ملی من شماره اش نمیخواند.
*این مسئله مصداقهای فراوانی هم دارد. مثلا مریم سیگارودی گوینده خبر در شبکه خبر بود. همین مشکل تردد را در سازمان برایش بوجود آوردند و به فاصله کمی سر ازشبکه GEM درآورد. گویی در سازمان برایش مشکلاتی بوجود آورند و خود سازمان با رفتارهای سهوی ایشان را به سوی شبکه GEM هدایت کرد.
قاعدتا همین است وقتی که کسی نتواند از آن هنری که دارد نتواند ارتزاق کند و خرج زن و بچه را بدهد یا خرج زندگی خودش را بدهد ناخودآگاه سر از جای دیگر در می آورد. چرا نباید اینطوری باشد چون در کشور و سرزمین خودش جایی نیست برای فعالیت. واقعا در بخش خصوصی این طوری نیست در بخش خصوصی اطمینان به کارایی شما منجر می شود به اینکه از شما دعوت کنند و شما کار کنید.
*در مقطعی سعید کریمیان گفته بود من دوبله ایران را شخم خواهم زد و نکته مهم این است که امثال کریمیان که مشغول مدیریت شبکه پرشیانا هستند همچنان مشغول جذب دوبلورها هستند.
اصلا مقطع ۹۰-۹۱ و ۹۲ که منجر به کوچ گویندهها شد، ماحصل چه چیزی است. یعنی عدم اطمینان هنرمند، بازیگر و دوبلور به آنتن تلویزیون رسانه ملی جمهوری اسلامی ایران. آیا من می توانم در مالزی بدون حضور هیچ کسی با عده ای مالایی بشینم فیلم دوبله کنم و مخاطب را در سرزمین اصلی سرزمین فارسی زبان ایران متوجه آنتن و رسانه خودم کنم؟ نه. این مسائل یک زنجیره بهم پیوسته هست. یعنی یک علتی دارد که منجر به آن معلول می شود. علت را باید از آنجا پیدا کنیم که آن دوستانی که رفتند آن طرف، آیا از نظر مالی در شرایطی بودند که مثلا حداقل از کرایه خانه خودشان و یک وعده غذا اطمینان داشته باشند؟ یا اینکه می توانستند کرایه خانه خودشان را در بیاورند؟ به وعده های روزانه هم ما نمی گوییم سه وعده. ۹۱-۹۲ فاجعه بود. الان هم فاجعه است شما اگر به من این فرصت را بدهید که من مسائل را باز کنم متوجه می شوید که وضعیت دوبله فاجعه بار است. یک عده ای مهاجرت میکنند و رسانهای را تقویت می کنند که در برابر رسانه ملی ایستاده است.
باید ببینیم که مدیرانی که گذاشته بودند بالا سر اینها و قرار بود روزی اینها را به شکلی تامین کنند. دستمزدهای کم تلویزیون منجر به این شده که گویندگان فرار را برقرار ترجیح بدهند. یعنی مسئولیتی که به من داده شده سایز توانایی بنده نبوده، مسئولیت خیلی بزرگتر از ظرف وجودی من بوده همین باعث شده که نتوانم خیلی از کارها را انجام بدهم که یک بخش بزرگ و اصلی آن می شود تامین رزق و روزی گوینده است، چه جوان، چه پیشکسوت.
*آقای «ک. م» نابود نکرد؟
آقای «ک. م» می توانم بگویم ماموریتش نابود کردن امور دوبلاژ بود. آن روز به نظر من کمی کم تجربه می آمد ولی ایشان من مامور شده بود که واحد دوبلاژ را با خاک یکسان کند و متاسفانه هیچ نوع تعامل سازنده و تئوریکی بین انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم و امور دوبلاژ وجود نداشت. یعنی انجمن و واحد دوبلاژ یا باهم زاویه دارند یا در تقابل هستند یا نمی توانند به هیچ نتیجه و جمع بندی برسند و یک واهمه بزرگی وجود دارد از اینکه صدا و سیما را از دست بدهند و با ۱۳۰-۱۴۰ نفری که آنجا رفت و آمد دارند که عمدتا حقوق قابل اعتنایی نمی گیرند رو به رو شوند. این ترس در حکم یک چماق ظاهر شده و منجر شده که یک کلاف سردرگم و قفلی بوجود بیاید که هیچ وقت نتیجه ای از آن به نفع گوینده بیرون نیاید.
* از هم گسیختگی و هرج و مرج در دوره اخیر مدیریت واحد دوبلاژ به شکل وحشتناکی افزایش پیدا کرده است، این آشفتگی در واحد دوبلاژ چگونه سامان پیدا میکند.
هرج و مرج در واحد دوبلاژ همیشه وجود داشته اول آقای «ک. م» میآید بعد ترازنده می آید و بعد آقای مجتبی نقیئی مینشینند بر مسند ریاست. قاعدتا آقای مجتبی نقیئی وارث سرزمین آبادی نیست و قاعدتا ما نمیتوانیم بگوییم که این مدیریت هفت هشت ماهه و یکساله آقای مجتبی نقیئی میتواند یک سیستم هشت سال رنده شده را آباد کند.
*و مهاجرت گویندگان ممکن است دوباره تکرار شود.
بله و مدیریت قبلی واحد دوبلاژ، بزرگترین و موثرترین نقش را در مهاجرت داشت. یکی از چیزهای اعجاب انگیزی که من شنیدم و مدرکی دال بر آن ندارم و نمیدانم این کار را کردند یا خیر اما شنیدهام را مطرح میکنم. در دوره مدیریت «ک. م» پرونده سازی برای گویندگان باب شد. یعنی کسی با یکی دچار مشکل می شد، میرفته از طریق دفتر دوبلاژ پرونده او را الی الابد میبسته. شما خودتان را بگذارید جای نفری که تمام شغل و زندگیاش هفت- هشت، ده سال این بوده، بیمه هم بوده و یک روز صبح بگویند که خداحافظ و دیگر اینجا برای ادامه همکاری نیایید.
*در واقع کسانی که رفتند جم اخراجیهای واحد دوبلاژ بودند و هیچ کس هم در جریان این ماجرا نبود.
بخش بزرگی از آنها بلاتکلیفان امور دوبلاژ بودند.
*این که ما شنیدیم حتی در زندگی بعضی گویندگان دخالت می شده چقدر صحت دارد؟
در مورد این مسئله از نزدیک چیزی ندیدم و این چیزها متکی بر شنیده هاست. من هم شنیدم و چیزی که از نزدیک بخواهی لمسش کنی، نیست. به نظرم در یک مقطعی تصمیم بر این بود که گویندهها را کانالیزه کنند و آنها را حذف کنند. مجدد این خط فکری بعد از رفتن آقای ترازنده در سال ۱۳۹۰ تا رفتن آقای میلانی انگار یک خط فکری دوباره پررنگ شد. من مخصوصا از کلمه انگار استفاده میکنم که هیچ بار حقوقی نداشته باشد. به نظرم این خط فکری مقداری پررنگ شد که عده ای را نیاوریم و خانه نشین بشوند مثلا منوچهر اسماعیلی گزیده کاری کند.
*منوچهر اسماعیلی گوینده محبوب بزرگان مملکت است، ولی الان در تلویزیون ما اصلا جایی ندارد.
الان که شما این مسئله را مطرح میکنید، میگذارند پای سلامتی ایشان. ولی اینکه میگویند نیستند و به علت کهولت سن و مشکل تندرستی نیامدند، نیست. ولی آن مقطع و قبل از آن منجر به خانه نشینی آقای خسروشاهی شد. مثلا برای من که سینما را در دهه ۶۰ چه دفاع مقدس و چه سینمای ایران و چه سینمای خارج را با هدایت خسروشاهی میدیدم چنین در دوران پرتلالوئی باید خانه نشین باشد.
آقای ناصر طهماسب، آقای جلال مقامی و خیلی از آقایان و خانم ها الان در تلویزیون نیستند. هر وقت هم در مورد این مسئله صحبت کنید متاسفانه یک چیز عجیبی باب شده و میگویند: ای آقا، اینها تا چه زمانی می خواهند کار کنند. مثل اینکه بگوییم آقای فرشچیان تا چه زمانی میخواهد تابلو بکشد. این حرف چه معنی دارد؟ کسی که هنرمند است، هنرمند است تا زمانی که اذن خداوند بر حیاتش پا برجاست باید از هنرش استفاده کند. این بزرگان تواناییهایی دارند که از قاطبه جامعه جدا افتادهاند، تا زمانیکه می شود باید از آن استفاده کرد.
*آقای خسروشاهی خیلی هم تندرست هستند.
بله هم توانشان خوب است و سلامت هستند و این شگفت انگیز است که مثلا ایشان در رسانه ملی نباشند. خیلی دلایل بهم پیچیده است. یعنی من نمیتوانم بگویم آقای مجتبی نقیئی نمی خواهد آقای خسروشاهی بیاید. نه اتفاقا چرا تا آنجایی که من می دانم و اخبار واثق دارم ایشان خیلی هم مشتاق بوده به اینکه همکاری داشته باشد، اما دلایل دیگری ممکن است وجود داشته باشد که مانع از این مسئله بشود. آن دلایل به حدی مافیایی و درهم پیچیده است و کانون های تصمیم گیری را زیاد کرده، حالا این را من می خواهم بگویم که این کانون های تصمیم گیری باعث چه اتفاقی شده.
*کانونهای تصمیم گیری از دل خود انجمن؟
بله کانون های تصمیم گیری که حرف واحدی از داخل آن در نمیآید و نمیتواند یک تصمیم را تئوریزه کند یا نمی تواند یک تصمیم درستی بگیرد.
*این مسئله به ریاست فعلی انجمن هم برمی گردد. اصلا ریاست انجمن در حال حاضر ریاست هم میکند. جناب آشتیانی پور به شکل تعارفی فکر کنم رئیس انجمن هستند.
مجموعه کسانی که در انجمن هستند به نظرم تصمیم گیری درستی را نمی توانند داشته باشند. نمیدانم دلیلش این است که ضعف در مدیریت دارند یا دلایل بسیار متعدد دیگری از بیرون وجود دارد. کانونهای تصمیم گیری متعددی که وجود دارد منجر به این اتفاق شدهاند. منجر به این شده که انجمن گویندگان و سرپرستان فیلم میگوید که ما تمرکزمان را فقط در سازمان صدا و سیما میگذاریم. سازمان صدا و سیما را از دست ندهیم. وضعیت معیشتی بچه هایی که دارند کار میکنند دچار تزلزل نشود.
*تصور کنید همکاری که در شبکه نمایش خانگی اتفاق افتاد و گویندهها اعتصاب کردند و فعالیت نکنند. آن وقت رسانه ملی هزینههای بیخودی که در مورد برخی سریالهای بیخاصیت و بی سرو ته را قطعا سمت دوبله روانه خواهد کرد. دوبله هنر مهمی برای صدا و سیماست طی بیست اخیر از دهه ۷۰ در سمت مدیر واحد دوبلاژ نادیده گرفته شده است. سازمان نباید گوینده هایش را از دست بدهد نه گویندهها سازمان را.
از این منظر درست است و حق با انجمن است. من هم آنجا بودم. میگفتم یک عده ای از آن بچهها بالاخره معیشتشان از اینجا دارد تامین میشود کاری نکنیم که این در فرآیند ناخوشایندی قرار بگیرد. از آن طرف هم باید از این منظر نگاه کنیم که صدا و سیما به این طیف هنرمند و کاربلد نیازمند است پس ما نباید احساس کنیم که سایه چماق بالای سر ماست. این درگیر شدن برای معیشت منجر به یک اتفاق عجیبی شده. یعنی وقتی من از آبان ۹۶ از دوبله فاصله گرفتم و آمدم بیرون سعی کردم کسب و کارم را سر و شکلی بدهم در همین حوزه دوبله و فیلم و کار سینمایی وقتی نگاه کردم دیدم ما از بازار دوبله ای که فکر می کردیم ۶۰ -۷۰ درصد آن در اختیار انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم است، سهم ما ۱۵ تا ۲۰ در صد است. یعنی الان وسعت گروههای غیر انجمن و ثبت نشده بسیار گسترده شده است.
وجه خنده دارش اینجاست که ما متوجه شدیم گروههای فعال غیر انجمنی که تصور میکردیم غیرقانونی هستند دیدیم که تماما با مجوز هستند و ارشاد هم حمایتشان میکند و ارشاد اصولش این است که جوان ها باید مشغول باشند و کارآفرینی وجود داشته باشد. این سیاست دولت است. سیاست دولت این است که گروههای غیر انجمن بیکار نباشند اگر هم می توانند کاری را تولید کنند انجام بدهند. متوجه شدیم که تعداد زیادی هم مجوز داده شده و سهم تلاش هر ساله ما برای هدایت یک جریان به مجموعه انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم طی دو سه سال تبدیل به ۱۵ درصد شده. اینکه دارم می گویم به جد عرض میکنم.
*بعد از مرگ سعید کریمیان گروه های دوبلاژی که از ایران رفته بودند، برگشتند؟
آن اتفاقی که در اردیبهشت پارسال افتاد منجر به این شد که سرو شکل تیم هایی که داشتند در GEM کار میکردند آن انسجام و اتحاد لازم را نداشته باشند. من نمیدانم گویا یکسری از آنها را برده بودند در کشور ترکیه که بازی کنند. نمیدانم به چه دلیلی از مالزی و بعد سر از ترکیه درآوردند. به هر حال دیگر آن شکل قبل را نداشت. گویی که عده ای به دلیل مسائل داخلی GEM کنار کشیده بودند، گروهی ماندند و گروهی را ما متوجه شدیم که برگشته ایران.
*کارمندان و گویندگان GEM الان در ایران فعالیت میکنند؟
بله، الان به شدت مشغول فعالیت در یکی از بزرگترین کنسرسیوم های IPtv هستند و حجم کل آن سیستم iptv معادل ۷۰ درصد بازار دوبله میشود. من به چند تا مقطع قبل از آن اشاره کنم که شما ببینید اصلا به چه دلیلی اتفاق افتاده است. اینها برگشتند به کشور. من نمیدانم برای بازگشتشان مجوزی داشتند یا نداشتند من اطلاعی ندارم و کاره ای هم نیستم که بخواهم از آن سر در بیاورم. یا ممنوع الکاری باید بخورد باز ما نمیدانیم و هیچ اظهار نظری در مورد اینکه ممنوع الکار کردند یا نکردند هم نمیکنم. من شنیدم که دوستان رفتند گفتند که ما میخواهیم برگردیم و در انجمن به فعالیت سابق خودمان ادامه بدهیم که مخالفت کردند. حق هم دارند شاید بگویند که شما چطور سه سال چهار سال با شبکه معارض کار کردید ما دلیلی نمی بینیم که با شما همکاری کنیم و از آن نظر حق داشته که بگوید که شما را راه نمی دهیم و کار نمیکنیم. پس این چگونه از یک سیستمی سر درآورده که این حجم اطلاعات و محتوا دارد دوبله و آماده سازی میکند من در مناقصه آن شرکت بودم. خودم هم در جزو شرکت کنندگان آن مناقصه بودم و من با خفت شکست را تحمل کردنم و آمدم بیرون. اما بازگشتگان از GEM دارند کار می کنند. یعنی همان دوستانی که در آن شبکه کار میکردند، دارند در ایران کار میکنند و همان فیلمی که اینجا دارد دوبله میشود از جم پخش میشود. وقتی یک نهاد یک سیستم انجمنی پر قدرت که حواسش به همه چیز باشد وجود نداشته باشد به راحتی این اتفاق در سیستمش می افتد و در شرایطی که درگیر قوت نیروهایش در صدا و سیماست بازار بیرون از صدا و سیما را که شاید خیلی به لحاظ مالی بهتر و به صرفه تر باشد به این شکل از دست میدهد. چرا من باید بابت این مسئله بجنگم و هشت سال وقت بگذارم که پس بگیرم. دلیلی که من گفتم منجر به دلسردی می شود همین مسئله است.
*مسئولین فرهنگی متولی امر به این رفت و برگشت ها از GEM به قلب پایتخت آگاه هستند؟
اصلا فکر نمیکنم که آگاه باشند. اصلا آن مسئول IPTV نمی داند GEM چیست؟ شاید به گوششان رسیده باشد که GEM چیست ولی تعمدا این کار را نکردند. اما آنها از این فرصت استفاده و رخنه کردند. رفتند و دارند کار میکنند. مال مردم هم که اینجا سر از آنتن جم ماهواره در می آورد. مگر ممکن است ارتباطی وجود نداشته باشد و فیلم روی آنتن برود. شبکه ONYX (یکی از شبکههای زیر مجموعه GEM) که خودش دسترسی به آن متریال نداشته، حالا آن کسی که اینها را آورده فکر کرده، فکر کردهبا پیمانکاری بسته، بی اطلاع از اینکه این پیمانکار اصلا سابقه این کار را داشته و دارد با مال و اموالش این کار را می کند.
امروز که من دارم با شما صحبت می کنم، دلم سوخت به حال آن هشت سالی که وقت گذاشتم. می بینم همه چیز رفته، ماییم با یک VOD دارای مجوز، یعنی انجمن است با یک vod دارای مجوز که این یک نفر دارد در یک استودیویی کار میکند و خیلی هزینه ها را از جیب خودش میدهد که آن بار آن یک VOD را به سرانجام برساند و ۱۴ موسسه VOD و IPTV وجود دارند که هیچ سفارشی به این سیستم نمی دهند. چرا باید همچین کاری بشود ووضعیت دوبله باز برگردد همان شرایط رخوت قبل از سال ۸۸ که شما فرمودید. امروز هم که من اینجا نشستم برای این است که با شما به این جمع بندی رسیدم که بگویم اگر بناست کمکی از دست ما برمی آید، انجام بدهیم ما انجام می دهیم تا کجا؟ سیستم دولتی پس بزند؟ سیستم خصوصی را مجاب کنی که کار کند، و این می شود بلبشوی فعلی. فکر نمیکنم تا پایان سال ۹۷ اتفاقات خوبی برای دوبله بیفتد.
*پس ارشاد در حال حاضر کلیه گروه های غیر قانونی دوبله را قانونی کرده و عملا انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم نابود خواهد شد.
به همه آنها مجوز داده، به استودیوها مجوز داده و گفته اینها جوان هستند و باید کار کنند. اتفاقا ارشاد کار درستی کرده، ارشاد گفته شما در سیستم جذبتان در انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم یک بازنگری بکنید. شاخص ها را جدا کنید و بیاورید. پاسخ این بوده که ما برای اعضای خودمان کار نداریم، چگونه در را باز کنیم.
*سال ۵۸ بوده و سال ۴۸ در هر دو اعتصاب انجمن همین اتفاق افتاد.
بله و الان هم هست و این دعوا دیگر جواب نمیدهد. تاریخ را اگر تورق کنید، میبینید که ابزار دوبله مثل ابزار دوبله دهه ۶۰ و ۷۰ نیست، آپارات نیست، میکسر نیست، الان یک کیس است و یک میکروفون و یک مانیتور. یعنی هر کسی دست توی جیبش کند، میتواند با ده الی پانزده میلیون تومان استودیوی خودش را راه بیاندازد. وقتی در این مقطع رجوع کردند به ارشاد و گفتند که آقا ما را به انجمن راه نمی دهند و درها برای ما باز نیست که بخواهیم با آنها همکاری کنیم و گرنه خیلی هم خوشحال می شویم با آنها همکاری کنیم. آنها اینطور پاسخ شنیدند، گفتند ما که نمی توانیم این وسط این ماجرا را بکشیم. ما به خودتان مجوز می دهیم بروید فعالیت کنید.
*مجوز دادید و برخورد نمیکنید که اگر الان دارد دوبله فیلم صبح تمام میشود شب از یکی از شبکه های ماهواره ای پخش می شود این تخلف به نظر نمی آید؟
قطعا تخلف است.
* عجله در اعطای مجوز به همین اتفاق منجر شد.
آنهایی که مجوز دارند این کار را نمیکنند.
*چرا این کار را میکنند ولی خودشان به عنوان دوبلور فعالیت نمیکنند. گوینده از بیرون میآید و میگوید.
این همان چیزی که من میگویم. واقعیت اتفاقی است که در سال ۹۷ میافتد. کثرت تیمها به حدی زیاد است و سیستم به حدی غیر قابل کنترل که منجر به این میشود که سهم یک نهاد قانونی مثلا انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم از این بازار بشود یک عدد ۱۰ زیر رقمی و نقش تاثیر گذارش از بین برود.
*با همه این انتقادهایی که هست شما به عنوان فیل شاه دوباره خودت را با کار احیا میکنی؟
البته ما انتقاد نکردیم؛ سعی کردیم یک راهکار بدهیم. در مورد فیلشاه، سال ۹۴ فکر میکنم که آقای سعید شیخ زاده و آقای محمدیان گفتند که ما پروژه ای داریم به اسم فیلشاه که روی ریل پیاده شده و استوری بوردها هم خورده و می خواهیم کار کنیم. با موضوعیت شخصیتی به نام شاه فیل که شاه فیلهاست و هیچ تصویر سه بعدی رندر گرفته نشده بود نداریم. خروجی گرفته نشده بود، البته شخصیتها طراحی شده بودند روی کاغذهای دو بعدی. استوری بورد پلانهای کلیدی هر سکانس کشیده شده بود و تایمینگ هر سکانس مشخص شده بود. من آمدم با سعید شیخ زاده نشستیم و با حضور آقای محمدیان کار را استارت زدیم. من فکر می کردم که یک فیلم سینمایی کامل دارم می بینم. یعنی آن تایمینگی که محمدیان کرده بود پلان به پلان و مجموع یک سکانس را که در آورده بود به علاوه موسیقی متن انتخابی خودش که فضا را برای گوینده کامل مشخص و روشن بکند، یک تجربه بسیار بسیار عجیب و خوب بود. من قبل از آن خیلی کار ایرانی کرده بودم، اکثرا آماده بود. الان مثلا مجموعه دیرین دیرین را می بینند سال ۸۷ با علی درخشی یک کاراکتر پدر را میگفتم و یک بچه وزه داشت که شیطانی میکرد برای آتش نشانی تهران که در مورد چهارشنبه سوری بود. در مورد اینکه بچهها دقت کنند. همه اینها آماده بود یا مثلا یک رندر کوچک و خوشگلی را گرفته بودند و مینشستیم و میگفتیم. ولی اینکه پروژه ابعاد سینمایی داشته باشد، قبلا محمدیان پروژه شاهزاده رم را کار کرده بود با خانم شیرزاد و آقای طهماسب. نمیدانم چگونه کار کرده بود ولی وقتی آمد داخل دیدم که استیل کار، سرو شکل کار شسته و رفته با استاندارد جهانی را دارد یعنی کارگردان اشراف به موضوع، اشراف به پلان ها، اشراف به همه چیز... و رفتیم و دو روز فقط کار من طول کشید.
*سعید شیخ زاده چگونه تو را انتخاب کرد، محمدیان چگونه اوکی داد؟
من فکر میکنم محمدیان هورتن را دیده بود و بارها با شیخ زاده صحبت کرده بودند که کاراکتر فیلشاه یک هورتن است اما در یک قالب ایرانی. شیخ زاده گفت من هورتن را دیدم آقای محمدیان می خواهد این را در بیاورد، ولی یک کار جدید باشد. هورتن خیلی فلسفی حرف می زد. این مقداری دست و پا چلفتی و خنگی اش باید غالب بشود. از یک جایی از داستان متحول می شود و اداره امور فیلها را که دارند می روند به حبشه در دست میگیرد. در آن مقطع آقای بهرام زند که خدا رحمتشان کند، آن روزها حالشان بهتر بود، تشریف آوردند خانم شکوفنده و گویندههای دیگر هم بودند، اردشیر و میرطاهر مظلومی هم بودند. کار من دو روز زمان برد. متن را که نگاه میکردم سعی می کردم، زیاد فاصله نگیرم از آن چیزی که آقای محمدیان میخواست، چون گفت که نمیخواهیم شوخی زیاد در آن غالب باشد. روی همان فیلمنامه برو.
*من از سینما آمدم بیرون نمی دانستم که شما شات فیل را گفتی و این برای شما یک دستاورد است.
بله یک تیپ جدید بود یک حالتی بود کمک آقای محمدیان و کمک سعید از شناخت شخصیت منجر به این شد که شخصیتی را در بیاوریم که آب توی دهنش لف لف می کند و هم یک دست و پا چفتی و بلاهت مزمنی در لحنش هست و یک کاری که سعید کرد این بود که از سکانس های میانی فیلم شروع کرد. سکانس های میانی را گرفتیم، دو سه تا سکانس گرفتیم، وقتی تیپ در آمد، شروع کردیم به گفتن. آن سکانس ها را هم تکرار کردیم
*دقیقا دارید انیمیشن های خارجی را یاد آوری می کنی که اول شخصیت می گوید و بعد سوار تصویر می کنند.
من پیش خودم می گفتم که فکر نمی کنم محمدیان که از پس این ماجرا بربیاید. این همه دیالوگ و چینش دیالوگ ها کنار هم. چون چینش دیالوگ ها را حسین مطمئن زاده انجام داد. یعنی فینال آن صداهای برداشته شده را با تیکهای مختلف کشید، داد صداگذاری و میکس. ریتم را که روی مانیتور حسین می دیدم می گفتم که محمدیان در نمی آورد و صداها چفت نمی شود. من پوستر فیلم را دیدم گفتم یک نمایی از ماداگاسکار است با کاراکتر فیل تمام شد و قرار بود به جشنواره فیلم فجر ۹۵ برسد که نرسید. قرار شد به جشنواره ۹۶ اصفهان برسد، نرسید. من هیچ پلانی از آن ندیدم تا اولین آنونس را که دیدم حیرت کردم. یعنی خروجی را که دیدم حیرت کردم البته تا زمان جشنواره فیلم فجر که با خانمم و دخترم در کاخ کتاب فیلم را دیدیم.
*دختر شما فکر می کنم هفت سالش باشد وقتی فیلم را دید چه واکنشی داشت؟
اسم دخترم باران است شب اکران در پردیس ملت من نبودم. خود سعید (شیخزاده) رفت و آنجا محبت کرد و اسم برد. فرش قرمز هم گرفتند که خورد به چهارشنبه سوری و خورد به دوبله های شب عید و سرمان خیلی شلوغ بود. من رفتم در جشنواره و فیلم را دیدم بسیار فیلم عریضی است یعنی باز است یعنی به لحاظ تکنیکی خلق رنگ ها و نورپردازی چون من معادل خارجی اینها را دیدم. به نظر من از لحاظ فنی بسیار خوب بود. آن چیزی که من دیدم روی پرده خیلی جالب توجه بود یادم نبود که دیالوگ هایی را گفتم که در قالب محمدیان نباشد بعد بعضی جاها که دیدم مردم می خندند. دیدم این همان چیزهایی بود که با آقای محمدیان سر گفتن آن به توافق رسیده بودیم، وقتی تمام شد گفتم شاید بیشتر از این کارها کرده بودم. یعنی کاش در دیالوگ هایم بیشتر خندانده بودم چون می شد و جا داشت.
*خیلی فیلم خوبی شده بود بخشی به خاطر دوبلهاش. وقتی مسئولین فیلم را می بینند وقتی به آن افتخار می کنند که تولید ملی است در حوزه انیمیشن به این فکر نمی کنند که این تولید ملی یک دوبلوری نیاز دارد که در طول سال، غیر از این کار انیمیشن، شکمش سیر باشد زندگی اش برقرار باشد.
ما نیاز به حمایت مسئولین داریم ولی این مسئله نیاز به این هم دارد که خودمان مقداری هوشمندانه تر در مواجهه با مسائلی که اتفاق می افتد برخورد کنیم. نمی شود که همه اش کاسه ای را سمت مسئولی بگیریم یا چشم نیاز داشته باشیم به اینکه کرشمه ای از سمت مسئولی در ارشاد یا مسئولی از صدا و سیما به ما بشود تا ما بتوانیم که وضعیت معیشتی یک تعداد گوینده را که دارند ارتزاق حلال می کنند، جان می گذارند و مایه می گذارند اینگونه تامین کنیم.
یک بخشی هم برمی گردد به این که اگر ۵۰ درصد هم مسئولین خوب برخورد می کنند و نگاه سازنده داشته باشند. ۵۰ درصد هم در مواجهه با مسائل روز که اتفاق می افتد خودمان هم کمی هوشمندانه تر برخورد کنیم. اگر قوانین عجیب غریبی داریم که مربوط به دهه ۴۰ است آن ها را باید جمعش کنیم. ما ترس داریم از سیاست درهای باز که در کشورهای بزرگ اتفاق می افتد، حالا ما می خواهیم این قاعده و قالب را در یک کار و شغل کوچک همان طور که در بازار تهران یا در انجمن بازیگران یا در انجمن تهیه کنندگان اتفاق می افتد پیاده کنیم. این به دلیل این نیست که ما فرصت را برای خودمان می خواهیم مغتنم بدانیم و جیب خودمان را پر کنیم. این گامی است که برمی داریم و می گوییم برداشت این گام منجر به باز شدن و گشوده شدن سفره شده. حالا جناب مسئول شما آن گوشه چشم پر عطوفت را به مجموعه گوینده ها ارائه بده. من عرضم این است که ما نمی توانیم همیشه طلبکار باشیم از دولت هایی که می آیند. از ارشادی هایی که می آیند و همیشه یک نگاه طلبکارانه انگار وجود داشته این را باید به نظرم در سال ۹۷ باید تغییری در آن بدهند هر وقت این اتفاق افتاد بعد می توانیم بگوییم در تولید ملی باید کمک هم بکنند که مطمئن هستم کمک می کنند اما اینکه در را محکم ببندیم و سیستم را بسته نگه داریم و بگوییم ما اینگونه هستیم و شما کمک کن این در نمی آید.