به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، شهید «احمد حسین بخشی» یکی از شهدای فاطمیون است که در مرداد ماه سال 94 بهشهادت رسید. او یکی از رزمندگان گردان زرهی لشکر فاطمیون بود که با اصابت موشک کورنت توسط تروریستهای تکفیری در شهر تدمر در سوریه بهشهادت رسید. پیکر مطهر این شهید 32ساله حدود 40 روز بعد به محل سکونتش در شهر کاشان منتقل شد و در آرامگاه دارالسلام به خاک سپرده شد. شهید بخشی وقتی بهشهادت رسید، یک دختر 2ساله بهنام سمیرا و یک پسر داشت که هنوز به دنیا نیامده بود. سمیرای شهید بخشی الآن 4ساله و برادرش محمد حسین یکساله است.
همسر شهید احمد حسین بخشی میگوید: سال 91 من و همسرم در افغانستان ازدواج کردیم و سال 93 بود که به ایران مهاجرت کردیم. در تمام این مدت ساکن شهر کاشان بودیم و همسرم شغل آزاد داشت. اما با شدت گرفتن جنگ در سوریه او هم راهی میدان دفاع از حرم اهل بیت(ع) شد. بار اول همان سال 93 بود که به سوریه رفت و بار دوم اواخر خرداد 94 بود که با همرزمانش در لشکر فاطمیون راهی سوریه شد. اما 13 مرداد ماه بهشهادت رسید.
او در مورد دلتنگی فرزندانش بعد از شهادت پدر میگوید: محمد حسین که بعد از شهادت پدر دنیا آمد و چیزی از او بهخاطر ندارد اما سمیرا خوب پدرش را بهیاد دارد و بعد از شهادت پدرش خیلی بهانهاش را میگیرد. سمیرا دو سال و 4 ماه داشت که پدرش شهید شد. قبل شهادت همسرم، سمیرا و پدرش برای مراسم گلچینی و گلابگیری در کاشان به طبیعتگردی میرفتند و این خاطرات خوب در ذهن سمیرا مانده، حالا هر موقع که چشمش به گل و گیاه میافتد به من میگوید: «مامان! یادت هست با بابا چقدر گل میچیدیم؟»
همسر شهید بخشی دلتنگیهای دخترش را چنین روایت میکند: خیلی وقتها دلتنگ پدرش میشود و میگوید: «مامان! بابایم کجاست؟» من میگویم: «بابا رفته پیش خدا»، میپرسد: «کی برمیگردد؟» و من میگویم: «بابا دیگر برنمیگردد.»، سؤال زیاد دارد و خیلی دلتنگ او میشود. یک شب یادم هست از خانه یکی از بستگان به منزل آمدیم و محمد حسین در بغل من بود که باز سمیرا شروع کرد به بهانه گرفتن. میگفت: «مامان! کسی نیست من را بغل کند.»، من او را هم در بغل گرفتم تا هر دو را نوازش کنم اما سمیرا آرام نشد، سراغ پدرش را میگرفت. عکس پدرش را بهناچار مقابلش گذاشتم تا کمی آرام شود. او عکس پدر را گرفت و شروع کرد به گریه کردن. من از گریههای او فیلم میگرفتم و خودم هم همزمان اشک میریختم.