وداع با پیکر شهید خیابان پاسداران؛ «محمدحسین حدادیان»

محمدحسین حدادیان با اینکه جوانی 22 ساله بود، بصیرت و ولایتمداری بالایی داشت. پدر شهید دستنوشته او را نشان می‌دهد که در آن خبر از خواندن زیارت عاشورا به نیت پدر و مادر و تعدادی از شهدا می دهد.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - در روز میلاد حضرت علی‌اکبر(ع) مصادف با روز جوان به دیدار خانواده شهید محمدحسین حدادیان رفتیم. شهید حدادیان از شهدای یکم اسفندماه 1396 است که در فتنه دراویش گنابادی به شهادت رسید. اولین مقصدمان امامزاده علی‌اکبر چیذر(ع) بود؛ محله‌ای آرام و سنتی که هنوز تا حدودی بافت روستایی‌اش را حفظ کرده است. پیکر شهید حدادیان دو ماهی می‌شود که در صحن این امامزاده در کنار ده‌ها شهید دیگر آرمیده است. در حیاط باصفای امامزاده بین قبور مطهر شهدا با فرهاد حدادیان پدر شهید ملاقات می‌کنیم. آنچه از نشانه‌های یک پدر در ذهن داریم در چهره این عاقله‌مرد پنجاه و چند ساله دیده می‌شود. گرم و صمیمی خوشامدمان می‌گوید و با هم به زیارت مزار محمدحسین می‌رویم.

درباره شهید محمدحسین حدادیان بیشتر بخوانیم:

روایتی از ولایت‌پذیریِ شهیدِ خیابان پاسداران

استفاده انگلیس از نفوذی‌ها برای اغتشاش یعنی استعمار به ته خط رسیده/نورعلی تابنده آمر قتل است/ محمد حسین‌ها حجت خدا و ستاره های درخشان ما هستند

عکس/ پدر شهید حدادیان در آغوش رهبرانقلاب

عکس/ حضور رهبر انقلاب در منزل شهید محمدحسین حدادیان

خواستار اعدام سران اصلی فتنه «پاسداران» هستیم

همان راه و همان عقیده
این طرف و آن طرف مزار شهید حدادیان، مزار شهدایی از دوران دفاع مقدس دیده می‌شود. همگی آنها زمانی به شهادت رسیده‌اند که محمدحسین هنوز به دنیا نیامده بود. اما همان راه و منشی که آنها را آسمانی کرد، محمدحسین را هم به وادی شهادت کشاند.
حیاط امامزاده علی‌اکبر(ع) چیذر آنقدر دیدنی دارد که نمی‌شود به راحتی از آن دل کند. از مزار شهید احمدی روشن و شهید علیمحمدی از شهدای هسته‌ای گرفته تا شهیدان سیاوشی و کریمی و دهقان از شهدای مدافع حرم و همچنین مزار شهید محمد ناظری فرمانده تکاوران نیروی دریایی سپاه، همگی در این گلزار قرار دارند. زیارت هر کدام از شهدا دقایقی مشغولمان می‌کند. بگذریم از اینکه به موزه نمایشگاه مردمی جمع‌آوری آثار شهدا و دفاع مقدس هم می‌رویم که در طبقه فوقانی امامزاده قرار دارد.
بعد بازدید از نمایشگاه، همراه پدر شهید به منزلشان می‌رویم. خیلی با امامزاده فاصله ندارد. کوچه شهید معصومی را می‌گیرم و 200 متر آن طرف‌تر به منزل شهید حدادیان می‌رسیم. با تعارف مادر شهید وارد خانه می‌شویم. تقریباً تمامی دیوارهای این آپارتمان کوچک و قدیمی مزین به تصویر شهید حدادیان هستند. در میان تصاویر، عکس مقام معظم رهبری که بر پیراهن شهید حدادیان بوسه می‌زند، جلب توجه می‌کند. مادر شهید می‌گوید: حضرت آقا وقتی به منزل ما آمدند این پیراهن را خدمتشان بردیم. سه بار گفتند: «این نور است، نور است، نور است.» وقتی گفتیم این پیراهن خادمی محمدحسین بود (خادمی امامزاده علی‌اکبر(ع) چیذر) ایشان بوسه‌ای به پیراهن شهید زدند.
 

دعا به نیت شهدا
محمدحسین حدادیان با اینکه جوانی 22 ساله بود، بصیرت و ولایتمداری بالایی داشت. پدر شهید دستنوشته او را نشان می‌دهد که در آن خبر از خواندن زیارت عاشورا به نیت پدر و مادر و تعدادی از شهدای دفاع مقدس و مدافع حرم می دهد. دکتر گنجی دستنوشته را می‌خواند و می‌گوید: نام شهید بلباسی در میان این شهدا است. ایشان از شهدای مطرح و نام‌آشنای مدافع حرم هستند. چون قبلاً با مادر شهید حدادیان گفت‌وگویی انجام داده بودیم، خبر داشتیم که محمدحسین مقطع کوتاهی به سوریه رفته بود؛ رزمنده مدافع حرمی که قسمت بود در قامت یک مدافع امنیت و آرامش در قلب پایتخت ایران اسلامی به شهادت برسد. مادر شهید گلایه‌هایی هم از برخورد منفعلانه با دراویش فتنه‌گر بیان می‌کند. با این حال به اینکه فرزندش در قامت یک جوان انقلابی و ولایتمدار به شهادت رسیده، مفتخر است و از توجه شهید به بسیج و فعالیت در آن می‌گوید.
 

با تو سخن می‌گویم
بعد از کمی گفت‌وگو، تابلویی در جمع حضار دست به دست می‌شود که یک طرفش عکس شهید زین‌الدین است و طرف دیگرش دلواژه دانش‌آموزان دبیرستان فرهنگ که برای شهید حدادیان نوشته‌اند. نوبت به من می‌رسد و تابلو را می‌خوانم. سینا واعظ یکی از این دانش‌آموزان نوشته: محمدحسین با تو سخن می‌گویم. دل تو به اندازه‌ای بزرگ است که می‌توانی من و همه ما را در دل خود جای دهی. ولی من که لیاقت ندارم در آن جای گیرم. فقط می‌توانم با ادامه راه شما، با انجام کارهای شما و عمل به توصیه‌های شما کمی از رنگ و بوی شما را در دل خود ایجاد کنم.
صداقت گفتار این دانش‌آموزان تحسین‌برانگیز است. یکی از آنها می‌نویسد: بگذارید رک و راست بگویم، اگر من جای محمدحسین شما بودم هیچ وقت به طرف آن دردسر عظیم و خطرناک نمی‌رفتم و اولین نفری که فرار می‌کرد من بودم. اول به شما و کشور عزیزم افتخار می‌کنم که چنین خانواده‌هایی با پسرانی قهرمان دارد. می‌دانم که هیچ وقت نمی‌توانم مثل محمدحسین شما باشم...
حین خواندن دلنوشته دانش‌آموزان، پدر شهید توضیحاتی از پیگیری پرونده محمدحسین و نحوه شهادت و شناسایی دقیق محل شهادتش می‌دهد. جوان این خانواده به دست چندین نفر از دراویش به‌شدت مضروب شده بود. علاوه بر شکستگی جمجمه و اصابت ساچمه تفنگ شکاری به پیکرش، یکی از چشمانش نیز توسط ضاربین به شدت آسیب دیده بود. شهید حدادیان در حالی آسمانی شد که سعی می‌کرد کپسول گازی را که فتنه‌گران به داخل آتش انداخته بودند از محل دور کند تا مبادا مردم بی‌گناه آسیب ببینند.
فضای خانه شهید حدادیان آنقدر آرامش‌بخش است که دوست نداریم ترکش کنیم. اما تا اذان ظهر راهی نمانده و باید زودتر به دفتر روزنامه برگردیم. همگی در کنار تصویر قدی شهید حدادیان عکسی به یادگار می‌اندازیم. محمدحسین ایستاده نگاهمان می‌کند. او را باید جوانی از نسل همان جوانان مؤمن و انقلابی بدانیم که حضرت آقا به خوبی تعبیر کرده‌اند. جوانانی که ولایتمداری را نه لقلقه زبان که در عمل به اثبات رسانده‌اند. امثال محمدحسین‌ها هرچند دوران انقلاب و دفاع مقدس را به چشم ندیده‌اند اما آنطور که مادر شهید می‌گوید در ولایتمداری و ایستادگی بر سر آرمان‌های امام و شهدا چیزی از جوانان نسل انقلاب کم ندارند.

منبع: روزنامه جوان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 2
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • IR ۰۹:۵۴ - ۱۳۹۷/۰۲/۱۵
    8 0
    مردان خدا پرده پندار دریدند یعنی همه جا غیر خدا هیچ ندیدند
  • kardarblash IR ۰۹:۵۴ - ۱۳۹۷/۰۲/۱۵
    7 0
    صلی الله علی الامام السید علی الخامنه‌ای

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس