گروه فرهنگ و هنر مشرق - فضای کافه کوچک و نقلی است و صدای نواختن پیانو لحظهای قطع نمیشود، دیوارهای آجری با تابلوهای نقاشی آبرنگ، خودنویس و مدادرنگی آراسته شدهاند که هر کدام اثر هنری یکی از بچههای این کافه است. محمد که برای گرفتن سفارش سر میز حاضر میشود با اشاره به یکی از تابلوهای نقاشی میگوید: «اینو من کشیدم. باخودنویس خودم کشیدم.»
هنوز یک هفته از افتتاح کافه دانتیسم در تهران نمیگذرد که بسیاری از مردم روانه این کافه شدهاند به طوری که صبح روز جمعه تمام میزهای این کافه پذیرایی مشتریانی است که نه برای خوردن نوشیدنی و کیک خاص بلکه فقط به عشق دیدن و حمایت از گردانندگان این کافه که مبتلا به سندروم دان و اتیسم بودند به همراه دوستان و خانواده راهی پاساژ آیینه میدان ونک شدهاند.
محمد، همانی که سفارشان را میگیرد، همان پسر 25 ساله مبتلا به اتیسم است که دقایقی قبل هم پشت پیانوی کافه نشسته بود و آهنگ «جان مریم» را برای مشتریها مینواخت، جالب است که همزمان با گرفتن سفارش از مشتریها سوال میکند چه آهنگی برایشان بنوازد و وقتی از نواختنش تعریف میکنم، ضمن تشکر صمیمانه با لبخند میگوید: «خیلی با حوصله زدم.»
در این کافه علاوه بر محمد، 9 نفر دیگر از بچههای مبتلا به اتیسم و سندرم دان هم کار میکنند که 4 نفر آنها دختر هستند و علاوه بر مهارت نواختن پیانو، پذیرایی از مشتریها و ظرف شستن هم یاد میگیرند. کافه هنوز خیلی مجهز نیست و فقط با چای، قهوه، آبمیوه و کیک از مهمانانش پذیرایی میکند. آیلین آگاهی، مدیر کافه دانتیسم و مدرس موسیقی به خبرنگار آنا میگوید: به زودی 35 نفر دیگر از بچههای مبتلا در این کافه مشغول میشوند و از ماه مبارک رمضان کیک و شیرینی دستپخت بچهها در این کافه سرو میشود، همچنین کافه به وسایل پیشرفته تر و دستگاههای لازم مجهز میشود تا همه بچههایی که علاقمند به این کار هستند بتوانند در این محل مشغول شوند و درآمد داشته باشند.
دقایقی بعد از ثبت سفارش آبتین پسر 26 ساله مبتلا به سندرم دان سر میز حاضر میشود و چای و کیک را روی میز میگذارد هرچند مدتی کار را تمرین کرده اما هنوز هم به سختی میتواند این کار را انجام دهد به همین دلیل تعدادی از پدر و مادرهای بچهها در کارهای کافه به فرزندانشان کمک میکنند مثل پدر زهرا که وقتی دخترش میخواهد سینی چای را برای مشتری ببرد او را همراهی میکند.
اطراف کافه پر از سبد و دستههای گلی است که در روز افتتاحیه مردم برای این بچههای آوردهاند، خانوادهای هم برای دخترشان در این کافه جشن تولد کوچکی گرفتهاند و میخواهند متصدیان این کافه که همه لباس فرم سفید و آبی به تن دارند در عکسهای یادگاری آنها حضور داشته باشند، مادر این خانواده معتقد است باید به بچه ها از کودکی حمایت و کمک به همنوع را آموزش داد البته نباید آموزش ها فقط در قالب حرف باقی بماند بلکه کودکان باید حرفهای پدر و مادر را به صورت عملی در زندگی ببینند تا ملکه ذهنشان شود.
در شلوغی کافه و شادی کودکان از برپایی جشن تولد با آیلین آگاهی، مدیر کافه دانتیسم هم صحبت میشوم؛ کسی که از 17 سال پیش تاکنون نواختن پیانو را به کودکان مبتلا به سندرم دان واتیسم آموزش میدهد و از دو سال پیش تصمیم گرفت محلی برای اشتغال بچههای مبتلا راه اندازی کند چرا که به گفته او پس از هر اجرای کنسرت تا اجرای بعدی بچهها کاری برای انجام دادن نداشتند و احساس خلاء میکردند به همین خاطر با راه اندازی کافه سعی دارد هم به دیده شدن این بچهها کمک کند و هم منبع درآمدی برای آنها فراهم کند.
این مدیر جوان و پر انرژی ادامه میدهد: 15 روز پیش به بهزیستی مراجعه کردم و گفتم من 100هزار تومان دارم و میخواهم برای این بچهها کاری ایجاد کنم و از آنها درخواست کمک کردم که خوشبختانه باتوجه به اینکه ایده جدیدی بود و مددجویان بهزیستی نیز در این برنامه مشغول به کار میشوند به همین دلیل بهزیستی استقبال و حمیات ویژهای از ما داشت.
آگاهی با اشاره به اینکه هم اکنون 10 متصدی کافه تحت پوشش بیمه هستند، می گوید: گاهی برخی از بچههای زیر سن کار نیز در این کافه به ما کمک میکنند اما همراهی آنها در حد تعارف کردن و چیدن میزهای کافه است چون ما نمیخواهیم دل کسی را بشکنیم به همین دلیل از کمک آنها بهره میبریم و برای اینکه فشار کاری به بچهها وارد نشود هر دو ساعت یکبار شیفت آنها را عوض میکنیم.
وی درباره پروسه به کارگیری و انتخاب بچهها برای کار دراین کافه می گوید: مثلا امروز صبح پدر و مادر حامد به کافه آمدند و گفتند که پسرشان مبتلا به اتیسم است و 26 سال دارد اما هیچ شغل و حرفهای بلد نیست به همین خاطر از آنها خواستم حامد یک روز به صورت آزمایشی در کنار بچهها فعالیت کند تا با نحوه کار و میزان تواناییهای او آشنا شویم وپس از آن ببینیم می توانیم کاری برای او در نظر بگیریم یا نه. البته ما پس از اطلاع از تواناییها ومهارتهای این بچهها برای ادامه کارشان در کافه پرونده پزشکی و سوابقشان را بررسی میکنیم زیرا ممکن است برخی از بچه ها هنوز تشخیص اتیسم نگرفته باشند و خانواده تصور کند که فرزندانش مبتلا به اتیسم است برهمین اساس پس از بررسی مهارتها و پرونده فرد میتوانیم راجع به او تصمیم گیری کنیم.
مدیر کافه دانتیسم که 17 سال پیش به صورت اتفاقی با کودکان مبتلا به سندرم دان و اتیسم آشنا شده بود در این باره می افزاید: یک روز در دوران پیش دانشگاهی برای اولین بار برای نواختن ساز به یک مدرسه کودکان استثنایی دعوت شدم ولی راجع به اینکه قرار است برای چه کسانی ساز بزنم اطلاعی نداشتم از آن روز به بعد دیدارم با این کودکان افزایش پیدا کرد به طوری که بعد از 6 ماه به آنها علاقمند شده و با عشق و دلتنگی برای دیدنشان به مدرسه استثنایی می رفتم.
آگاهی که روزی با خدا عهد بسته خود را وقف کودکان مبتلا به سندرم دان و اتیسم کند از آرزوهایش میگوید و اینکه دوست دارد کارش را توسعه داده و در مناطق دیگری از تهران هم کافه دانتیسم را راه اندازی کند تا تعداد بیشتری ازاین بچهها مشغول به کار شوند و مردم با تواناییهای این قشر آشنا شوند نه اینکه وقتی در سینما یا پارک یک کودک مبتلا به سندرم دان و اتیسم در کنار فرزندشان قرار گرفت بلافاصله از این کودکان دوری کنند.
وی با اشاره به دکور این کافه می افزاید: در طراحی دکور این کافه از آثار بچهها استفاده شده است و این تابلوها و دکور هر 10 روز یکبار تغییر میکند حتی در نظر داریم ویترین کوچکی برای نمایش و فروش آثار هنری از قبیل قالی و سفال بچهها ایجاد کنیم تا بتوانند از این طریق کسب درآمد کنند.
هم اکنون این 10 متصدی کافه که از بچههای مبتلا به سندرم دان و اتیسم هستند از حمایتهای بیمه و بهزیستی برخوردارند و به گفته مدیر کافه در ابتدای بازگشایی کافه برای این افراد حقوق ثابت براساس وزارت کار در نظر گرفته شده بود اما با توجه به حمایتها و استقبال پرشور مردمی تصمیم گرفتیم به طور روزانه مبالغ جمع آوری شده را بین بچهها به صورت عادلانه تقسیم کنیم.
محمد نوازنده پیانو و نقاش تابلوهای نقاشی آویخته به دیوارهای کافه که مبتلا به اتیسم است تاکنون در چند کشور جهان گالری نقاشی برپا کرده است و اخیرا نیز گالری نقاشی انفرادی او در کشور دانمارک مورد استقبال بازدیدکنندگان قرار گرفته بود.
دکتر مهری کدخدایان، متخصص بیماریهای عفونی هم یکی از مشتریان این کافه است که میگوید: «دیروز از طریق فیس بوک با این کافه آشنا شدم و زمانی که متوجه شدم مبتلایان به سندرم دان و اتیسم اینجا فعالیت میکنند سعی کردم زودتر به اینجا بیاییم تا پس از آشنایی از موقعیت و شرایط این محل سایر دوستان و همکارانم را هم دعوت کنم.»
وی که خیلی تصادفی با این فضا آشنا شده بود میخواست با این بچهها عکس یادگاری بگیرد و به عنوان دوست و مشوقشان در فضای مجازی منتشر کند تا از این طریق حمایت و توجه سایر افراد را به این مکان دنج و باصفا جلب کند.
این پزشک متخصص که از اشتغال این بچهها در محل عمومی مثل کافه بسیار خوشحال و خرسند است، میگوید به جای اینکه این بچهها در پستوی خانه و در کنج عزلت پنهان کنیم باید آنها را به سمت مشارکت عمومی و فعالیتهای اجتماعی هدایت کنیم زیرا اشتغال و به کار گیری کودکان مبتلا به اتیسم و سندرم دان میتواند در بهبودی و کنترل بیماری آنان بسیار موثر باشد.
نازنین لله زاده، دانشجوی رشته آموزش کودکان استثنایی دانشگاه فرهنگیان هم که با توجه به رشته دانشگاهی خود با این مبتلایان آشنایی دارد در مورد آشنایی خود با این کافه می گوید: در یکی از کانالهای تلگرامی خبری خواندم که نوشته بود برای اولین بار در کشور کافه ای با متصدیان مبتلا به سندرم دان و اتیسم راه اندازی شده که از خواندن این خبر بسیار خوشحال شدم زیرا بسیاری از این کودکان پس از پایان دوره تحصیل از جامعه و دوستانشان دور میشوند در حالی که اگر آموزشهای لازم به آنها ارائه شوند میتوانند مانند یک فرد عادی در جامعه فعالیت کنند.
ای کاش مبتلایان به سندرم دان و اتیسم را از روی ظاهرشان قضاوت نکنیم و بجای دوری کردن از آنها به کار و شخصیت اجتماعیشان احترام بگذاریم زیرا آنها نیز عضوی از این جامعه هستند که تنها به دلیل بی توجهی و غفلت مسئولان و مردم از حمایتهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی محروم شدهاند، به قول شاعر: به قدر یک فنجان چای دو نفره صبر کن...
*خبرگزاری آنا