به گزارش مشرق، عباس سلیمی نمین کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی با عنوان در کدام میدان بازی میکنیم نوشته است: در مقاطعی خاص از تاریخ ملتها اختلافات، تفاوت دیدگاهها و چندگانگیها کنار گذاشته میشود تا یکپارچه و متحد در برابر آن چه کیان استقلال ملتی را هدف گرفته ایستگادگی شایسته و در خور شود. این همدلی و همآوایی قطعاً از رصد دقیق و مستمر آرایش صحنه منازعات فراملی حاصل میآید.
بیشتر بخوانید:
معنای ۷شرط ایران برای اروپا
روزی که ایران در مسیر مذاکره حول پیشرفتهای صلح آمیز هستهای خود قرار گرفت تا تحریمها غیرانسانی و ظالمانه منتفی گردد همگان را این باور نبود که نرمش قهرمانانه در این زمینه صرفاً به شکلگیری یک تجربه تاریخی دیگر با آمریکا منجر خواهد شد.
البته اگر به درستی شناخت ملتها را حیاتیترین سرمایه آنها بدانیم بدون شک مذاکرات را بدون نتیجه نخواهیم دانست، اما با آغاز روند جدید تشدید فشارهای همهجانبه برای سد کردن پیشرفتهای یک ملت در زمینههای مختلف، آن چه بیش از همه دور از انتظار به نظر میرسد اتخاذ مواضعی در داخل برای ایجاد انحراف در شناخت جامعه است. نیروهایی از حزب مؤتلفه و پایداری از طیف اصولگرا و متقابلاً افرادی از حزب مشارکت و کارگزاران از طیف اصلاحطلبان آگاهانه یا ناآگاهانه با طرح مسائلی اختلاف برانگیز و طبعاً برخلاف مصالح ملی راه عمیقتر شدن شناخت جامعه را سد میکنند.
قطعاً کسانی که بعداز مشخص شدن میزان پای بندی آمریکا به اصول و مبانی جامعه جهانی و ارزشهای بشر درصددند تا به نزاعهای داخلی عمدتا به صورت کاذب دامن زنند یا ناآگاهانه برای شناخت اقشار مختلف مردم اهمیتی قائل نیستند یا آگاهانه در روند شکلگیری تجربهای نو ایجاد اخلال میکنند.
برخی اصولگرایان تندرو مورد اشاره با تصور اینکه بهترین زمان برای نقد رقیب فرارسیده است، وارد میدانی میشوند که اصلاحطلبان تندرو برایشان تدارک دیدهاند. این جماعت که هرگز مایل نیست شناخت دقیقی نسبت به نظام سرمایهداری و چگونگی برتری یافتنش در حوزههای سیاسی و اقتصادی در جامعه ایران به ویژه نزد نسل جوان شکلگیرد از اظهارات نسنجیده و زمان نشناسانه نیروهای تندرو اصولگرا بیشترین بهره را میبرد.
این جریان به دستاوردهای مدنی جامعه سرمایهداری به عنوان یک الگو برای اداره جامعه بسیار دل بسته است؛ لذا هرنوع شناخت میدانی را ضد جاذبه برای این الگو میپندارد. از این منظر نزاعهای داخلی و ایجاد دوگانگی طرفداران و مخالفان برجام میتواند جلو شکلگیری چنین شناخت تعیین کنندهای را بگیرد؛ بنابراین یکبار دیگر دو گروه اندک تندرو (که البته یکی خط دهنده و یکی بازی خورده به حساب میآید) به مثابه دو لبه قیچی ریشه شناخت را میزنند. امروز در برابر زورگوییهای گردن کشانه آمریکا و آغاز بازگرداندن تحریمهای هستهای و ثانویه میبایست متحد بود. وقت برای نقد یکدیگر بسیار است.
حال که حاکمان واشنگتن با وقاحت تمام تمایل برنامه خود را برای عقب نگه داشتن ملت ایران در همه زمینهها ابراز میدارند، در مقام نقد دولت بر آمدن و آن را در عدم پایبندی آمریکا به برجام، مقصر قلمداد کردن صرفاً برای نیروهای تندرو اصلاحطلب امکانی را فراهم میسازد تا با داستانپردازی و توسل به روش ذهنخوانی، از برنامههای چهار مرحلهای اصولگرایان برای ساقط کردن دولت دوازدهم سخن گویند؛ امری که در هیچ سطحی بهرهای از حقیقت ندارد.
کافی است این نمایش دوگانگی حتی در اذهان کمی تردید ایجاد کند تا هم از اتحاد ملت در مقابل زورگوییهای آمریکا بکاهد و هم شناختی که حاصل چند سال گفتوگوی مستقیم بوده است، مخدوش شود. این نیز تجربهای دیگر بر تجربههای ملت میافزاید که هر چند افراد تندرو طیفهای مختلف ظاهراً دارای بیشترین تقابل با یکدیگرند اما در واقع همواره به صورت مکمل یکدیگر عمل کردهاند.