به گزارش مشرق، یکی از برنامههای امام خمینی(ره) طی دوران اقامتشان در جماران برگزاری مراسم عقد ازدواج برخی افراد بود. به صورتی که تازه عروس و دامادها با هماهنگی دفتر ایشان و تعیین وقت قبلی میتوانستند خدمت ایشان برسند تا ایشان خطبه عقد را برای زندگی مشترک آنها جاری بفرمایند. این درحالی است که امام رحمتالله علیه هنگامی که مراسم عقد تمام میشد؛ علاوه براینکه برای خوشبختی زوجین دعا میفرمودند توصیههایی برایشان داشتند که سرلوحه زندگی آنها بود.
بیشتر بخوانید:
همهچیز درباره روزی که آیتالله خامنهای به رهبری انتخاب شد
رضا مهرقاسمی، تصویربردار امام راحل در این زمینه به جام جم آنلاین گفت: امام (ره) به معنای واقعی مرد الهی، سیاسی، مردمی و اجتماعی بودند و تک تک لحظات سیره ایشان برای دیگران سرلوحه فعالیتها بود و سرمشقی قابل توجه برای آیندگان قرار دارد.
وی در ادامه افزود: یکی از برنامههای امام (ره) جاری کردن خطبه عقد برای زوجین بود با هماهنگی دفتر ایشان صورت میگیرفت. بنده هم این افتخار را داشتم که خدمت ایشان باشم و پیوند زناشویی من و همسرم را ایشان برقرار فرمایند.
مهرقاسمی در ادامه تصریح کرد: در روز مقرر به اتفاق همسرم و شاهدین خدمت آقا رسیدیم و برنامه با فضایی معنوی انجام شد. وقتی کار تمام شد امام (ره) درحالی که روی صندلی نشسته بودند و بنده هم روی زمین کنارشان بودم نزدیک من آمدند و آرام کنار گوشم دوبار تاکید فرمودند: با هم بسازید ،بسازید.
وی تاکید کرد: هنگامی که ایشان سفارش خود را فرمودند تازه متوجه شدم که در مراسم قبلی آقا زیر گوش داماد چه میفرمودند؟ توصیه ایشان به تازه عروس و دامادها سازش و تحکیم کانون خانواده بود.
مهرقاسمی در ادامه به خبرنگار ما گفت: اما اتفاق جالبی که همان روز برای من در بیت امام (ره) افتاد این بود که وقتی مراسم تمام شد و از خدمت آقا مرخص شدیم؛ قرار بود برای نصب یک آنتن مخصوص دستگاه «تلهمتری» - ثبت علایم قلبی از راه دور – داخل حیاط اقامتگاه ایشان بروم. به همین دلیل خانواده را راهی منزل کردم و خودم هم با دفتر ایشان هماهنگ کردم که هرزمان مساعد بود داخل شوم و بدون مزاحمت برای آقا انجام وظیفه کنم.
به گفته وی، بعد از مدتی هماهنگی ورود انجام شد و رفتم داخل حیاط روی یک درخت خرمالو که وسط حیاط بود. مشغول به نصب آنتن مخصوص بودم که یکباره دیدم امام (ره) تشریف آوردند و مستقیم تشریف آوردند پای درخت و بالا را نگاه فرمودند.
مهرقاسمی در ادامه افزود: من هم که از اصلا انتظار دیدن آقا را در این شرایط نداشتم به یکباره دستوپای خودم را گم کردم و سریع آمدم پایین درخت سلام دادم و مشغول جمع کردن جعبه ابزارم شدم؛ اگرچه آقا به جز پاسخ سلام بنده چیز دیگری نفرمودند و تشریف بردند، ولی من خندهام گرفته بود و سریع به سمت محل کارم بازگشتم.
وی به خبرنگار ما گفت: وقتی رسیدم داخل دفتر دوستان پرسیدند چرا میخندی؟ به آنها گفتم: «مگر هماهنگ نکرده بودید؟ نمیگویید وقتی آقا مرا دیدند با خودشان چه فکری میکنند؟ فکر نمیکنید ایشان با خودشان بگویند: این بابا که یک ساعت قبل عقدش جاری شده، اکنون بالای درخت چه کار میکند؟