گروه فرهنگ و هنر مشرق - حمیدرضا شاهآبادی، نویسنده ادبیات کودک و از جمله افرادی است که در چند سال گذشته در حوزههای مدیریتی نشر نیز حضور پررنگی داشته است. حضور موفق و پرثمر وی در انتشارات کانون پرورش فکری و حضور در انتشارات الهدی و سوره مهر از جمله سوابق وی است. شاهآبادی سال گذشته مدیریت انتشارات مدرسه را بر عهده گرفت و امسال در نمایشگاه کتاب جزو ناشران برگزیده شد. به این بهانه با وی گفتوگویی ترتیب دادیم.
ما شما را در چند سال گذشته در جاهای مختلفی دیدهایم از انتشارات پرورش فکری کودکان، الهدی، سوره مهر والان هم مدرسه این جابهجاییها در کمتر از 6 سال خواسته خودتان بوده است؟
من در کانون پرورش فکری کودکونوجوان موقعیت تثبیتشدهای داشتم و حدود 10سال مدیر بودم. مدت مدیریتهای قبل از من دو سال بود و کسی بیشتر از این دوام نمیآورد. من این شانس را داشتم که در آنجا باشم تا اینکه با تغییر مدیریت کانون وضعیت من تا حدی ارتقا پیدا کرد و تقریباً یک سال آنطور که دوست داشتم در بخشهای دیگر مثل سینما هم مؤثر بودم. در شرایطی که رکورد تولید فیلم انیمیشن در سالهای قبل حداکثر دو یا سه فیلم بود در آن سال به 30فیلمکوتاه افزایش پیدا کرد. در آن دوره تلاش زیادی کردم که عروسکهای دارا و سارا که در چین تولید میشد در ایران تولید شود. کار خوب پیش میرفت تا اینکه از جایی به اختلاف سلیقه رسیدیم و من استعفا دادم و بهعنوان مشاور مدیر عامل صرفاً روی پروژه نوجوان کانون متمرکز شدم. این پروژه اتفاق خوبی بود چرا که بیشتر از 50نویسنده لایق زیر یک سقف جمع شده بودند و کار میکردند و نتیجه خیلی خوبی داشت و رمان نوجوان که رو به فراموشی میرفت احیا شد. خیلی شرایط خوب جلو میرفت که کانون مجدداً با تغییر مدیریت مواجهه شد و مدیر جدید معتقد بود که این پروژه موجب اتلاف منابع است و پروژه تعطیل شد.
مدیر عامل جدید کانون هیچ کاری برای من تعیین نکرد و بعد از پنج ماه بیکاری از سازمان ارتباطات اسلامی پیشنهاد مدیریت انتشارات الهدی را دادند و من چون کارمند دولت بودم باید جایی مشغول کار میشدم. مدیر سازمان ارتباطات هم پیشنهادهای خوبی داده بود و آینده خوبی برایم ترسیم میکرد که من را تشویق میکرد پیشنهادشان را بپذیرم و پذیرفتم. با وجود مشکلات زیاد شروع به تغییر ساختار و تعریف برنامههای جدید کردم اما بعد از دو ماه متوجه شدم بودجه ما بهجای دو میلیارد تومان فقط 500میلیون تومان تعریف شده درحالیکه فقط حقوق کارمندان مجموعه سالی یک میلیارد میشد، گفتند که هزینههایتان را باید خودتان تأمین کنید. ماهانه 50میلیون تومان به ما میدادند درصورتیکه 80میلیون حقوق پرداخت میکردیم. با این همه در شرایطی که موسسه در سالهای قبل فقط در یک نمایشگاه بینالمللی شرکت کرده بود ما در آن سال در 16نمایشگاه شرکت کردیم و چراغ مجموعه را یک سال روشن نگه داشتیم. بعد از آن احساس کردم ادامه کار برایم مشکل است بعد از 30سال کار و در شرایطی که میتوانستم حداقل پنج سال دیگر کار کنم درخواست بازنشستگی کردم و مدیرعامل وقت کانون به سرعت با این درخواست موافقت کرد. چند ماه بیکار بودم تا اینکه از طرف حوزه هنری به من پیشنهاد کار شد و یک سال آنجا کار کردم. بعد از آن هم به انتشارات مدرسه آمدم که به آنچه میخواستم نزدیکتر است. از لحاظ مالی وضع خوبی نداریم اما کسانی که اطراف مجموعه هستند نگاه خوبی دارند و قدمهای خوبی برداشتهایم.
به خاطر دارم هفت سال پیش قرار بود خبر انحلال انتشارات مدرسه را منتشر کنم، حالا نمیترسید که گرفتار یک ناشر دولتی دیگر شوید؟
کار در فضای دولتی این مشکلات را دارد. تغییر مدیریتهای دولتی خیلی به کار لطمه میزند. گاهی مسلط شدن مدیرانی که هیچ شناختی از موضوع ندارند باعث میشود که شما هرچه از قبل ساختهاید در عرض چند ساعت از هم بپاشد. امثال من هیچوقت مدیر ارشد نبودهایم و مدیران میانی هستیم که بیش از مدیر بودن برای خودمان شأن کارشناسی قائلیم. در دورهای که در کانون بودم احساس میکردم همکارانم نه بهدلیل ابلاغ کاغذی که بهخاطر کاربلد بودنم حرفم را گوش میکنند. اما خوب گاهی هم موقعیتی پیش میآید که باید بعضی بدیهیات را برای بعضیها با جان کندن توضیح بدهید. خوشبختانه در اینجا این مشکل را ندارم چون هم هیاتمدیره مجموعه درک خوبی از موضوع دارند و همکاری میکنند و همکارانی که دارم فعال هستند.
میگویند ناشران دولتی به واسطه پشتوانه مالی خیلی به کیفیت آثار توجه ندارند یا اگر آثار با کیفیتی تولید کنند خیلی اهتمامی برای عرضه آن ندارند. شما در انتشارات مدرسه با این مسأله مواجه هستید؟
در انتشارات مدرسه ریالی بودجه دولتی نمیگیریم. سازمان پژوهش و برنامهریزی درسی آموزشوپرورش صرفاً امکانات اولیه را داده است و ما از همین امکانات استفاده میکنیم و حتی الان بابت پرداخت اجاره به ما اخطار دادهاند. ما صرفاً کتاب میفروشیم و از این درآمد استفاده میکنیم. ما مجبور هستیم کتاب خوب منتشر کنیم و خوب توزیع کنیم. اینکه تا چه حد در این حوزه میتوانیم موفق باشیم به عوامل متعددی بستگی دارد.
فکر نمیکنید بهتر است تبدیل به یک نشر خصوصی شوید و از این بلاتکلیفی خارج شوید؟
سازوکار ما الان هم خصوصی است ولی از جهاتی حکم شترمرغ را داریم؛ مثلاً وزارت ارشاد از ما کتاب نمیخرد و میگوید دولتی هستید. دولت هم کمک نمیکند و میگوید شما سازوکار خصوصی دارید ولی در اساسنامه ما عملاً شرکت زیرمجموعه سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی هستیم که باید کاملاً خودگردان باشیم. در صورت انحلال کلیه اموال ما متعلق به سازمان پژوهش است.
در این یکسال به واسطه ورود شما توجه رسانهها به این انتشارات جلب شده و در نمایشگاه کتاب هم بهعنوان ناشر برگزیده انتخاب شدید. از آن سکوت و بیخبری چطور به این فعالیت رسیدید؟
واقعیت این است که هیچ مدیری نمیتواند مدعی شود که با حضورش موجب موفقیت میشود. باید زمینههایی فراهم شود که اینجا شده. خوشبختانه قبل از من هیاتمدیره این مطالبه را داشتند و همکارانم دوست داشتند تغییر ایجاد شود مدیریت قبلی هم به سهم خود قدمهایی را برداشته بود. بنابراین من که آمدم کار سختی پیش رو نبود و زمینه وجود داشت. و بدیهی بود که بعد از این همه کار در حوزه کودک تجربیات و ارتباطات من به کمکم آمد و خیلی از راهها را که افراد دیگر باید در مدت زیادی طی کنند تا به مسیر برسند من در مدت زمان کوتاهتری طی کردم. خوششانسی دیگر اینکه آدمهای بیادعا و پرکار کنار ما جمع شدهاند. همکارهای ما با حقوقهای بسیار پایین با حداقل امکانات و کمترین ادعا کار میکنند ولی معمولا رسم بر این است موفقیتها به اسم مدیر مجموعه تمام بشود.
انتشارات مدرسه به آموزشوپرورش وابستگی دارد. تصور میشود شما یک بازار آمادهای دارید که میتوانید محصولات خود را از طریق آموزشوپرورش به فروش برسانید؟
این تصور 100درصد غلط نیست ولی آن بازار آماده هم وجود ندارد. ما مثل بقیه ناشران باید تلاش کنیم جایی در مدارس و ادارات آموزشوپرورش باز کنیم تا کتابهای خود را بفروشیم. مثلاً اگر یک اداره آموزشوپرورش در تهران کتابی را با تیراژ 1000نسخه از ما خریدار ی کند ما میبینیم که از یک ناشر خصوصی چند کتاب را با تیراژ 30هزار نسخه خریداری میکند. این حق انتخابی است که آموزشوپرورش دارد و ما باید تلاش کنیم سهم بیشتری از این بازار بگیریم. گاهی بعضی ناشران با شیوههایی نفوذ پیدا میکنند که ما این شیوه را نداریم یا اینکه ناشران خصوصی صرفاً روی حوزههای درآمدزا متمرکز میشوند اما ما علاوهبر حوزههای درآمدزا روی شیوههای علمی تمرکز میکنیم و البته حوزههایی که میدانیم بازده مالی ندارد ولی ضروری میدانیم که در این حوزهها کار شود. چون احساس میکنیم که باید کارهایی را انجام دهیم که الگوساز باشد.
با این حساب فلسفه تأسیس انتشارات توسط یک سازمان دولتی زیر سؤال نمیرود؟
انتشارات مدرسه با هدف پشتیبانی از برنامه درسی ملی تأسیس شده است، این برنامه درسی توسط ابزاری بهنام کتاب درسی بیان میشود و راهی باز میشود که این کتاب درسی مطرح و به مدارس برود. کتاب درسی به تنهایی اهداف و محتوای آموزشی را برآورده نمیکند و باید در کنارش کتابهای دیگری باشد که بتوانند این اهداف را تقویت کنند. با این نگاه اولیه انتشارات مدرسه شکل گرفته است. در سالهای اول هم از امکانات دولتی استفاده کرده است ولی بعدها این امکانات کم شده تا امروز که کاملاً به صفر رسیده است. با این منظر تشکیل این انتشارات بیربط نیست، جایی که مشخصاً کارش آموزش و ترویج اطلاعات است باید بازوی انتشاراتی داشته باشد .
از این جهت میگویم زیرسوال میرود که آموزشوپرورش تصمیم میگیرد انتشاراتی بهنام مدرسه تأسیس کند و یک جامعهای که 20میلیون دانشآموز دارد در بزنگاهی که باید از محصول تولید شده خود استفاده کند با مشکلات روبهرو میشود؟
وقتی شما در جایگاه مسوولیت قرار میگیرید باید نسبت به آنچه انجام میدهید پاسخگو باشید. وقتی در مقام خریداری کتاب قرار میگیرید آدمهای مختلفی از شما متوقع هستند که از آنها کتاب بخرید و اگر شما متمرکز شوید روی یک نشر ممکن است به شما برچسب رانتدهی زده شود به همین خاطر مجبور هستید که طوری رفتار کنید که این برچسبها زده نشود و گاهی حتی طوری رفتار میکنید که یک کفه ترازو را به سمتی که انتظار نمیرود، سنگینتر کنید. سال گذشته آموزشوپرورش در یک اقدام درست پیک شادی عید را حذف کرد و گفت بچهها باید داستان بنویسند. با این کار بخشی از درآمد ما که تولید پیکهای نوروزی بود قطع شد ولی ما خوشحال شدیم و دست به کار شدیم و طرحی را به معاونت آموزش ابتدایی دادیم که برای داستاننویسی یک طرح والگو داشته باشند. با اینکه استقبال خوبی کردند به پای عمل که رسید گفتند چون در این قضیه حذف کنکور و امتحانات مشابه بعضی از ناشران متضرر شدند اگر امسال این پروژه را به شما بدهیم آن ناشران بهانه اعتراض پیدا میکنند این طور بود که پروژه متوقف شد.
با این حساب شما ترجیح میدهید انتشارات مدرسه وابسته به آموزشوپرورش معرفی شود یا نه؟
وابستگی به آموزشوپرورش یک افتخار و اعتبار برای ماست، قطعاً این را نمیخواهیم از دست بدهیم اما دوست داریم حضور ما شکل همهجانبه پیدا کند.
من کتابهای پیش از حضور شما را میدیدم که کتابهای شبه آموزشی هم در آن بوده است و اخیرا کتابهایی مثل رمان و داستان کوتاه میبینیم. شما میخواهید همچنان کتابهای مکمل درسی را تولید کنید یا روش کار را میخواهید عوض کنید؟
وقتی میگوییم انتشارات مدرسه برای پشتیبانی برنامه درسی تأسیس شده است، شما میتوانید تفسیرهای مختلفی داشته باشید. راحتترین آن این است که ما کتابهایی برای تقویت کتابهای درسی تولید میکنیم، کتابهایی که همان محتوا را به شکل گستردهتر بیان میکنند اما ما باید به روح برنامه درسی توجه کنیم و به اهداف آموزشوپرورش برسیم. اینکه چه اتفاقی قرار است در ذهن بچهها بیفتد، در کتاب و قالبهای مختلف بیان کنیم. انیشتین میگوید «آموزش آن چیزی است که وقتی هر چیزی را که در مدرسه یاد گرفتید، فراموش میکنید برای شما میماند.» اگر بتوانیم آن چیزی را که میماند در قالب کتاب عرضه کنیم خیلی مهم است. به همین دلیل در دوره جدید نمیگویم کتاب کمکآموزشی تولید نمیکنیم اما به حوزههایی که کمتر توجه شده است میپردازیم و یکی از آن حوزهها ادبیات است.
برنامه شما برای احیای این حوزهها چیست؟
برای ما مهم است هیچ بخشی مغفول نماند. در بعضی سازمانها میبینیم مدیر با سلیقهای آمده و به یک حوزه پرداخته و بقیه حوزهها مغفول مانده است. وقتی به اینجا آمدم همه گفتند از این به بعد انتشارات مدرسه میخواهد فقط داستان تولید کند درحالیکه بعداً دیدند اینطور نیست. ما 18کارگروه تشکیل دادیم که تقریباً 80 نفر کارشناس درجه یک عضو آن هستند. بخشی از این کارگروهها مشخصاً با مواد درسی مثل زیست، شیمی، فیزیک و غیره ارتباط دارند اما کارگروههای جدید مثل فلسفه و سواد رسانهای و ادبیات داستانی و طنز را هم تشکیل دادیم که هرکدام در حوزه خاصی متمرکز هستند. سیاست دیگران تشکیل حلقههای تألیف است. فیالمثل حلقههای تألیف داستان کوتاه و رمان هر 15روز یک بار جلسه دارند و نویسندگان عضو آنها رمان و داستان کوتاه تولید میکنند که به تدریج چاپ میشود. در اواسط تابستان حلقه شعر را هم تشکیل خواهیم داد. همینطور حلقههای دیگر که به تدریج شکل خواهند گرفت.
برای درآمدزایی در انتشارات مدرسه چه راهکارهایی دارید؟
اول باید تنوع محصول داشته باشیم. ما سال گذشته 12نمایشگاه کتاب در استانها تشکیل دادیم و کتابهای خود و ناشران دیگر را ارسال کردیم ولی نتیجه ناامیدکننده بود، اکثر کتابهای ما برگشت خورد و کتاب ناشران دیگر به فروش رفت. اینجا بود که فهمیدیم باید تنوع محصولات خودمان را بیشتر کنیم. پس کارهای خوب گذشته را با یونیفرمهای جدید چاپ کردیم. همینطور به تازگی فروشگاه اینترنتی راه انداختیم که که امیدوارکننده است. یک فروشگاه سیار راه انداختیم که بعد از عید فطر به شکل جدی کارش را شروع میکند و نخستین حضورش در استان مازندران است. راهاندازی «پخش مدرسه» را در دستور کار داریم که کتابهای خودمان و ناشران دیگر را توزیع کند و البته تقویت فروشگاههایمان هم در برنامه است.
شما در این سالها هم بهعنوان مدیر و هم نویسنده سابقه خوبی داشتهاید. اینکه هم نویسنده و هم مدیر هستید چه مزایا و معایبی برای شما دارد؟
مزایای آن بیشتر است. وقتی در سال80 پیشنهاد مدیریت انتشارات کانون شد در موقعیتی بودم که بهطور جدی برای نوشتن قدم برداشته بودم و خیلی مردد بودم که بپذیرم یا نه. در آن شرایط با همسرم مشورت کردم و گفتم من دلم میخواهد نویسنده باشم و شاید مدیریت به کارم لطمه بزند. او گفت همانطور که داستان مینویسی مدیریت کن و این را جزئی از کار نوشتن تلقی کن. شما در داستاننویسی خلاقیت به خرج میدهید در مدیریت هم میتوانید همینطور باشید. در داستاننویسی هدف و یک آرمانی دارید در مدیریت فرهنگی هم همینطور باشید. در داستاننویسی یک دنیای بهتر را معرفی میکنید در مدیریت فرهنگی هم میتوانید این کار را بکنید. من این را مد نظر قرار دادم و پذیرفتم. دیدم کارهای نویسندههای دیگر برای چاپ میآید و من میخوانم که برایم خوب است و اما منکر نمیشوم که بعضی اوقات حجم کار آنقدر زیاد است که از کارهای خود میمانم. این را هم بگویم که من در دورهای همزمان مدیر انتشارات و معاون تولید بودم که چند مدیریت دیگر در ذیل آن بود که من در آنجا هم حاضر بودم. در کارهایی مثل تولید عروسکهای دارا و سارا خودم بر سر خط تولید بودم تا عروسکها در ایران تولید شود. با سینماگران کانون جلسات متنوع و هنری داشتیم. همینطور چند مسولیت ریز و درشت دیگر هم داشتم اما هر روز ساعت پنج میرفتم خانه و موبایلم حتی یکبار برای کار زنگ نمیخورد. در آن روزها هرکس میخواست من را ببیند حداکثر یکی، دو روزه میدید اما مدیری که در دوره بعد جایگزین من شد و تنها یکی از مسوولیتهای من را داشت، برای دیدارش وقتهای دو، سه ماهه میداد. میخواهم بگویم این مهم است که چطور مدیریت میکنید و چه تصویری از مدیریت دارید. تصویر من از مدیریت پیچیده نیست و به همین خاطر میتوانم در کنار آن داستاننویس هم باشم.
*صبح نو