گروه جهاد و مقاومت مشرق - «رضا مدواری» برادر شهید مدافع حرم «میثم مدواری» در گفتوگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، اظهار داشت: برادرم از رزمندگان مدافع حرم بود که از سال ۸۹ در حال مبارزه با تروریستهای تکفیری بود و سرانجام در راه رسیدن به هدف خود با اقتدا به مقتدایش امام حسین (ع) سر خود را تقدیم اسلام و حریم ولایت کرد.
وی افزود: میثم در سال ۶۳ در محله «تختی نازی آباد» واقع در تهران به دنیا آمد. وی در دوران کودکی با روضه و در فضای مذهبی رشد و تربیت یافت. وی در برنامههای مذهبی و به ویژه عزاداری امام حسین (ع) حضوری پررنگ داشت.
مدواری بیان کرد: نجابت، پاکی، دستگیری از مستمندان، بخشندگی و نیکی به پدر و مادر در همه جوانب و زمینهها و دل کندن از دنیا و تعلقاتش از مهمترین ویژگیهای اخلاقی وی بود. اگر احساس میکرد فردی گرفتار و نیاز به کمک دارد، سریع میرفت سراغش و کار وی را انجام میداد.
برادر شهید مدافع حرم با اشاره به خاطرهای از شهید که نیازمندان را دستگیری و مساعدت کرده بود ادامه داد: یک دفعه از ماموریت برگشته و حال خوبی هم نداشت، یکی از بستگان دچار مشکلی شده و نیازمند و آبرودار بود، میثم از کرج با حالت بیماری کار وی را دنبال کرد و ضمانت وی را پذیرفت، کاری که هیچکس حاضر نبود، برای وی انجام دهد و گره مشکلش با همت میثم باز شد، الان بعداز شهادت میثم عکس وی زینت بخش خانه آن فرداست. وی اهل انجام کارهای خیر و خداپسندانه بود و سعی میکرد هر طور شده به دیگران در شرایط سخت و بحرانی کمک کند.
مدواری یادآور شد: میثم بعد از اخذ دیپلم در سال ۸۱ وارد سپاه شد و در مناطق عملیاتی و جنگی هشت سال دفاع مقدس اقدام به تفحص و یافتن اجساد شهدا در مناطق جنوب شلمچه و فکه میکرد.
نمازی که میثم را به معراج کشاند/ شهادت با خواندن آخرین نمازشب وی رقم خورد
وی ادامه داد: میثم با شهدا انس داشت و همیشه به مزار شهدا میرفت و نیز به مزار برادر شهید خود «مسعود» که منافقین وی را درسال ۶۵ ترور کرده بودند، میرفت (شهید مسعود برادر دیگر شهید م. در سال ۶۵ به همراه سه تن از پاسداران کمیته توسط منافقین ترور شده و به شهادت رسید) میثم که پاسدار بود، آخرین باری که میخواست به سوریه برود، سر مزار برادر خود رفت و برای شهادت خود دعا کرد کاری که همیشه انجام میداد.
مدواری با اشاره به وصیت برادر خود اظهار کرد: ۲ تا قبر کنار قبر مسعود ۲۹ سال خالی مانده بود، که میثم وصیت کرده بود، وی را کنار برادرخود دفن کنند و وی در وصیت نامه خود درخواست کرده است: «برای من سنگ مزار برای من نگذارید مدیون هستید. سیمان میکنید و با یک تکه چوب «کلنا عباسک یا زینب (س)» را مینویسید، ما نیز طبق خواسته وی عمل کردیم.
وی با اشاره به خاطرهای که همرزمان شهید نقل کردهاند، گفت: «یک روز برای انجام ماموریت رزمندگان جبهه مقاومت به منطقه الحاضر میرونددر نیمه راه به باغ زیتون میرسند، شهید «میثم مداوری»، «روح الله قربانی» و «محمد خانی» سر ستون جلوی نیروها بودند و یکی از همرزم ما نشان در وسط ستون نیروها قرار میگیرند.
برادر شهید مدافع حرم ادامه داد: در این ماموریت ۳۰۰ نفر رزمنده جبهه مقاومت حضور داشتند، که از این تعداد ۱۵۰ نفر «زینبیون» و همین تعداد از رزمندگان «نجبا» بودند. «احمدسرلک» و «احمد نجبا» عقب ستون حضور داشتند، دشمن در باغ زیتون به کمین رزمندگان جبهه مقاومت نشسته بود. پنج ماشین داعش به رزمندگان جبهه مقاومت رسیدند، داعشیها حضور رزمندگان را گویا فهمیده بودند شهید محمد خانی دستور میدهد و همه روی زمین سنگر گرفته و به سمت راننده تویوتای سفید شلیک میکنند یا «گلنگدن» میکشند و همزمان ۳۰۰ مجاهد به مدت ۱۵ دقیقه با انواع سلاحها برسر دشمن آتش میریزند. بدون هماهنگی یک دفعه محمدخانی گفت: بچهها کجا هستیم نگاهی به نقشه انداخت و دید ۲۰۰ متر با روستای «جمیمه» فاصله دارند هنوز صدای روشن کردن تانکها از جمیمه میآمد.
وی ادامه داد: دوستان شهید «میثم مداوری» بیان کردند، که وی تنها و همچون شیر اولین نفری بود، که به روستا رفت و برای وی شب و روز فرقی نمیکرد، از روی حساب و کتاب و خیلی شجاعانه دل به دریا میزد. در روستا از صبح تا شب درگیر بود، ۲۳ ماشین و یک ون مقدار زیادی مهمات در این درگیری تخریب شدند، عوض این که ما (نیروهای مقاومت) شکار دشمن شویم، داعشیها را به بدترین وضع به جهنم فرستادیم. این یکی از معجزات الهی بود که از نزدیک شاهد بودیم.
برادر شهید مدواری خاطرنشان کرد: میثم بعد از شهادت «قدیر سرلک» و «روح الله قربانی» خیلی ناراحت بودتا زمانی پیدا میکرد و تنها میشد در گوشهای با خود و خدا خلوت میکرد و مثل سیل بهاری اشک میریخت و میگفت: تازه فهمیدم به طور یقین نیتم تا الان صاف صاف برای خود خدا نبوده که اگر بود الان پیش قدیر و روح الله بودم شب عملیات تا صبح من و محمدحسین و میثم زیر یک پتو لرزیدیم قبل از نماز صبح بلند شد وضو گرفت نماز شب بخواند محمدحسین گفت: میثم کارش تمام شد، دیگر اینجایی و دنیایی نیست قبل از اینکه بزنیم به خط به شوخی به میثم گفتم: حالا میثم نیتت صاف شد؟ با آن چشمهای پاک خود نگاهم کرد و با یه لبخند گفت: صاف صاف از این صاف صاف گفتن وی تا لحظهای که به شهادت رسید، چند دقیقه بیشتر طول نکشید، میثم دنیا را با آمال آرزوهایش رهاکرد و پرواز به سوی ابدیت و اوج گرفتن و روزی خوردن در نزد پروردگار خود را برگزید.
برادر شهید مدافع حرم با اشاره به بخشی از وصیت برادر شهید خود عنوان کرد: میثم از حضرت زینب خواسته بودند که «بی بی جان مگذارید که حقیرتان شرمنده برادرتان عباس غیرت الله شود. مدافع حرم شما بودن افتخار است و افتخار ما است. بی بی جان من حقیر و آلوده دستان چیزی ندارم دستانم خالی است، چیزی ندارم که در طبق اخلاص بگذارم و تقدیم شما کنم جز این جسم آلوده و ناقابل که اگر شما قبول کنید روسفید خواهم شد وگرنه خسران زده هستم.»
وی خاطر نشان کرد: مسوولان خود فهیم هستند و برای نشر ارزشها اسلامی و افکار و اندیشههای شهید در جامعه فعالیت میکنند و نیازی نیست مطلبی در این ارتباط خانواده شهدا بگویند، برای برادر شهیدم «مسعود» خیابانی را به نام وی سالها قبل کردهاند.
۲ جلد کتاب به نام «کلاه جنگ من» درمورد رفتار و یادگار های شهید «میثم» به چاپ رسیده و کتاب دیگری به نام مدافعان حرم در مورد چهار شهید «میثم مداوری»، «حسین محمدخانی»، «قدیر سرلک» «روح الله قربانی» که در سوریه با هم همکار بودند، به چاپ رسیده است، کاشت نهال در منطقه چیتگر تهران، موسسه خیریهای که شهید سالها قبل یکی از بانیان آن بوده است و کارهای خیر مختلفی را انجام میدهد این فعالیتها درسال ۹۵ صورت گرفته است.
ان شاء الله بتوانیم همه در راستای ارزشهای اسلامی و تعالی جامعه با حفظ آرمانها و پیروی از ولایت فقیه و حفظ حجاب و عفاف که مهمترین توصیه همه شهدا است به ویژه برادرم است گامهای موثری برداریم. برادرم ۱۶ آبان ۱۳۹۴ در عملیات مستشاری در سوریه در اثر اصابت گلوله توپ به سرش به شهادت آرزوی دیرینه خود رسید.