سرویس سیاست مشرق- وقتی منتقدان جناح موسوم به اصلاحطلب از این می گویند که این جناح هیچ استراتژی معین و درونزایی برای اداره مملکت ندارد و صرفا بر مبنای «اپوزیسیون»نمایی و ژست همیشگی «طلبکاری» و ترویج بذر ناامیدی و یاس از توان داخلی روزگار می گذرانند، معمولا به عملکرد دولتها و مجلسهای با صبغه اصلاحطلبی یا شبه اصلاحطلبی استناد می کنند. اما هیچ چیز به اندازه ذکر مصادیقی از تراوشات ذهنی این جماعت، کنه ضمیر آنان را آشکار نمی کند.
وقتی مشرق از تفکرات «حلقه نیاوران»، به عنوان گلوگاه حضور فعال مشی و ذهنیت اصلاحطلبی در حوزه اقتصاد نوشت، اشاره کرد که در قاموس این جریان، آن چه که ما را «نجات» می دهد، بازگشت به نسخه قجری وارد کردن «مستشار» چشم آبی است که به ما درس اداره کردن امور را بدهند.
دوگانه اقتصاد «لیبرالی» یا اقتصاد مقاومتی/ آیا «حلقه نیاوران» مرد میدان جنگ اقتصادی است؟
در گزارش مشرق درباره «حلقه نیاوران» نوشتیم:
" در طرز تفکر «نیاورانی»، مهمترین کارویژه دولت این است که از منافع صاحبان «سرمایه» حفاظت کنند و بسترهای سرمایه گذاری را(به ویژه سرمایه خارجی) فراهم کنند تا پای شرکتهای فراملیتی را به کشور باز کنند، چرا که تازه آنگاه آن شرکتهای خارجی قرار است با ورود خود، زمینه تولید و اشتغال و رفع رکود و خلاصه همه وظایفی که در یک اقتصاد مستقل و ملی، دولت ملی عهده دار اصلی آن است، به عهده بگیرند.
به بیان ساده، دولت در این طرز تفکر، تنها بسترساز حضور خارجی هاست تا در کشور ما کارخانه و نیروگاه و پالایشگاه و ... ایجاد کنند و جوانان ما را به سر کار ببرند، تا آمار اشتغال و تولید بالا برود و از سوی دیگر، درهای کشور به روی کالاهای مصرفی خارجی باز شود تا پول هایی که مردم از کار و فعالیت در مجموعه های متعلق به خارجی ها به دست آوردند، صرف خرید کالاهای خارجی کنند."
اما در کنار این تحلیل، کم نیستند مصادیقی از این طرز تفکر که بر قلم و لسان وابستگان به اردوگاه اصلاحطلبی(و بدل اعتدالی آن) در سالهای اخیر جاری شده است.
در 18 آبان 93، «اکبر ترکان»، دبیر شورای هماهنگی مناطق آزاد تجاری ایران، در نشست تخصصی صنعت خودرو گفت:
" بگذارید با خود روراست باشیم ما به جز پخت آبگوشت بزباش و قورمه سبزی در هیچ تکنولوژی صنعتی نسبت به جهان برتری نداریم."[1]
حتی اگر این دروغ و توهین بزرگ دولتمرد محترم را قرین با واقعیت فرض می کردیم، تازه این سوال پیش میآمد که نقش مدیران دیرپایی چون ترکان که سابقه چند دوره وزارت و حضور تقریبا دائم را در دستگاههای اجرایی در 40 سال گذشته داشتهاند، در این «فاجعه» چیست؟ پس در همه این سالها، آنها به عنوان مدیران ارشد اجرایی کشور چه گلی بر سر صنعت کشور زدهاند؟ آیا تفاوتی بین این ذهنیت و تفکر کسی چون «حاجیعلی رزمآرا»، نخست وزیر دوره پهلوی وجود دارد که گفته بود «ایرانی جماعت جز لولهنگ(آفتابه) نمی تواند بسازد»؟
این توهین و اجحاف بزرگ در حق جوانان هوشمند، تحصیلکرده و فرهیخته ایرانی که در فناوریهای نانو، ژنتیک، صنعت فضایی، صنعت دفاعی، صنعت برق، رباتیک، علوم پزشکی، هسته ای و... جزو دستکم 10 کشور برتر دنیا هستند، فقط از ذهنیت خودباخته و خودکمبین برخی مسوولین برمیآید که بخش بزرگی از معضلات امروز کشور محصول بیدرایتی و استضعفا فکری آنهاست.
در 28 مهر 94، محمدرضا نعمت زاده، وزیر سابق وزراتخانه راهبردی صنعت، معدن و تجارت، در همایش روز ملی صادرات گفت:
"من به برخی از شرکتها پیشنهاد واردات مدیران خارجی را دادم که برخی از آنها نیز اقدام به این کار و از این شرایط استقبال کردند. هیچ اشکالی ندارد که برای حضور در بازارهای بینالمللی از مدیران باتجربه خارجی و دانش آنها استفاده کنیم. همانطور که در بخش ورزشی مربی خارجی به کشور میآوریم در اقتصاد نیز نیازمند به آوردن مدیران اقتصادی خارجی هستیم."[2]
در تاریخ ثبت است که زمانی که سید ضیاء طباطبایی، عامل کهنهکار استعمار انگلستان، در زمان کوتاه نخست وزیری خود قرارداد 1919 را لغو کرد، به هرمن نرمن، سفیر کبیر بریتانیا در ایران پیشنهاد کرد مستشاران مالی و افسران نظامی انگلیسی را برای تجدید سازمان و کنترل مالیه و قشون استخدام کند. وی عنوان کرد هدفش از واگذاری دو تشکیلات مهم مالیه و قشون به انگلیسیها این است که خاک به چشمان بلشویکها و ناراضیان داخلی پاشانده شود. سید ضیاء به نرمن اطلاع داد اجرای این سیاست، بیشتر امتیازات و منافعی را که بریتانیا انتظار دارد از یک قرارداد غیر عملی کسب کند، نصیب این کشور خواهد کرد.[3]
در مرداد سال ۹۴، سخنان «عابد فتاحی»، نماینده اصلاحطلب ارومیه در مجلس شورای اسلامی نهم، اظهاراتی حیرتانگیز بیان کرد:
"بعد از مذاکرات شرایط لازم برای احیاء دریاچه ارومیه ایجاد شده است، همان طور که مشاهده میکنید شرایط جوی کشور بعد از مذاکرات تغییر کرده و بارشها افزایش پیدا کرده است! گرمای هوا در شهرهای بزرگ کشور کاهش یافته و به نظر میرسد، علت خشکسالیهای اخیر جنگ و جدال هستهای بوده است!
احساس میشود که در ۱۲ سال گذشته، اروپا از ورود ابرهای بارشی به آسمان ایران جلوگیری کرده و از زمان توافق آب و هوای کشور به کلی متحول شده است. به نظر میرسد که ما بعد از مذاکرات به صفحه جهانی بازگشتهایم و الان میتوان از قدرتهای جهانی برای حل مشکل دریاچه ارومیه استفاده کنیم!"
واقعا تفاوت دیدگاه این نماینده محترم، با دیدگاه شمار زیادی از دولتمردان قجری که اعتقاد داشتند «بدون اذن سفارت دولت فخیمه بریتانیا، برگ از درخت نمی افتد» چه تفاوت چشمگیری وجود دارد؟
حال، روز شنبه(2 تیر)، در صفحه اول روزنامه اصلاحطلب «آفتاب یزد»، به این تیتر رندانه برمی خوریم که «در سیاست و اقتصاد هم کیروش می خواهیم».
اصلاحطلبان استاد سیاسی کردن همه چیز و موجسواری بر تب و تاب حوزههای غیرسیاسی روز، برای ماهیگیری سیاسی هستند. در حالی که به تبع جام جهانی و هیاهوی سراسری فوتبال و نمایش چشمگیر بازیکنان تیم ملی در دو بازی گذشته، بحث فوتبال بحث روز کشور است، این روزنامه اصلاحطلب از فرصت سوءاستفاده می کند تا خمیر ذهنیت قجری این جناح سیاسی را بر تنور داغ بچسباند. «گروه سیاسی» این روزنامه در گزارش خود بر این حقیقت دست گذاشت که تیم ملی فوتبال ایران تحت هدایت یک مربی پرتغالی، در حالی از نظر آماده سازی با مشکلات بسیاری مواجه بوده و ناجوانمردیهای زیادی هم از فراسوی مرزها در قبال آن انجام گرفته، توانسته در جام جهانی نتیجه بگیرد و با تمام وجود بازی کند و هر چه در توان دارد، ارایه دهد. تا این جای کار هیچ بحثی نیست و حرف منطقی و حسابی است. لیکن نتیجهای که آفتاب یزد می گیرد، در عین رنگ و لعاب منطقی خود، بسیار عقبمانده و ارتجاعی است. به این قسمت از گزارش توجه کنید:
"مدیریت کارآمد، این همان حلقه مفقودهای است که موجب می شود منابع ریز و درشتی که در کشور داریم، از دست برود. گویی یک کی روش در عرصههای مدیریتی کم داریم. البته کیروش یک فرد نیست، کیروش یک طرز تفکر و یک سبک مدیریت است. وقتی صحبت از فقدان او در سیاست و اقتصاد می کنیم، به معنی کمبود مدیریتی سیستمی، هدفمند، برنامهریزی شده و باتجربه است که خوب می داند مقابل مشکلات صفآرایی کند."
جدای از این قیاس باطل که عرصهای تکساحتی به عنوان عرصه مربگیری فوتبال را با عرصههای مدیریتی کلان در حوزههای بسیار پیچیده اقتصاد و سیاست مقایسه می کند، این روزنامه عامدانه به این نکته اشاره نمی کند که درست است که کیروش توانسته سطح فنی تیم را به حد قابل قبولی برساند و ما در این مرحله حتی اگر جلوی یک تیم قهرمان جهان می بازیم، سرفرازانه می بازیم، ولی نتیجه امروز کی روش، حاصل 7 سال اعتماد کامل به او، برآورده کردن همه خواستهای مالی او، دادن اختیارات تام به او(در حد این که برای فدراسیون سیاستگذاری می کند) و همچنین حفظ او بعد از حذف در مرحله گروهی جام جهانی قبلی و حذف تراژیک از جام ملتهای دوره قبل بود که با استعداد، تعصب و جنگندگی جوانان ایرانی همراه شد.
اما پیشنهاد صریح آفتاب یزد چیست؟
آیا حاکم کردن این «تفکر و سبک مدیریت»، همان بیان رندانهی برگشت به تجربه مستشاران غربی دوره قاجار نیست؟ آیا این روزنامه منظورش این نیست که برای سر و سامان دادن به اقتصاد و سیاست، باید دوباره به سراغ «مورگان شوستر»ها، «هارالد یالمارسن»ها (به سبک دوره قجری) رفت؟ آیا این وهن یک کشور 80 میلیونی، با سابقه چندهزارساله تاریخی، با تجربه انقلاب مشروطه در بیش از 120 سال پیش، ملی کردن صنعت نفت و از آن مهمتر 40 سال انقلابیگری نیست، که در قرن بیست و یکم، کسانی در داخل کشور، کفایت ایرانی برای اداره ایران را زیر سوال ببرند و خواستار وارد کردن مستشار شوند؟