گروه جهاد و مقاومت مشرق - هرچه زمان بیشتر میگذرد و انقلاب اسلامی قدم به سوی پیشرفت برمیدارد، فقدان بزرگان از دسترفته را که هر کدام از آنها کلید و گشاینده قفلهای محکم و بازکننده درهای بسته بودند را بیشتر و بیشتر احساس میکنیم. اوایل انقلاب دشمنان این انقلاب، هر فردی را که به یکی از مهرههای اصلی نظام جمهوری اسلامی تبدیل میشد، فعالیتهایش را با ترور متوقف میکردند.
وقتی که انقلاب اسلامی ما به مطهریها، مفتحها، بهشتیها، مدنیها، هاشمینژادها، دستغیبها، رجاییها و باهنرها نیاز داشت، درست در همان زمان این عزیزان دلسوز و مشکلگشای انقلاب هدف ترور ناجوانمردانه ایادی استکبار جهانی قرار گرفتند.
شاید بتوان گفت حذف شخصیتهای مدیر و متفکر انقلاب اسلامی یکی از عمدهترین اهداف دشمن انقلاب اسلامی بود؛ اما آیا دشمن توانست به اهداف پلید خود دست یابد؟ آیا توانست در مقابل پیشرفت این انقلاب سدی برپا کند؟ آیا توانست مسیر حرکت انقلاب را تغییر دهد؟ آیا توانست روحیه امت حزب الله را تضعیف کند؟ آیا توانست به شایعات دامن بزند؟ آیا توانست خطوط دلخواه خود را بر این کشور ترسیم کند؟ آیا توانست مقابل صدور انقلاب را بگیرد؟
به مناسبت سالروز انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی جا دارد تا فعالیتهای تکتک شهدای این حادثه را بیان کنیم تا ملت شهیدپرور کشورمان بدانند که چه عزیزانی را از دست دادهایم؛ اما از میان شهدای فاجعه هفتم تیر به شرح حال شهید بهشتی که سراسر افتخار و عزت است میپردازیم تا با آگاهی از زندگی این شهید بزرگوار چهره کریه دشمن انقلاب اسلامی و وابستگان آنها نیز برای ما ملموستر شود که چطور دست به اقدامات ناجوانمردانه زدند.
چرا دشمنان انقلاب بهشتی را شهید کردند؟ برای شناخت بیشتر شهید بهشتی مروری بر فعالیتها و زندگی پر فراز و نشیب وی پرداختیم که در ادامه میخوانید:
زندگی عملی
محمد بهشتی در سال 1307 در خانوادهای مذهبی در اصفهان به دنیا آمد. وی نوه مرحوم آیت الله حاج میرمحمد صادق مدرس خاتون آبادی از مراجع و مجتهدین طراز اول و عصر خود بود. شهید بهشتی تا پایان سال دوم دبیرستان در اصفهان به تحصیلات خود ادامه داد و از آن به بعد به دلیل علاقه شدید به علوم اسلامی وارد حوزه علمیه شد.
در سال 1325 به قم عزیمت کرد و بقیه دروس را نزد مجتهدان و فقهای بزرگی نظیر آیت الله محقق داماد حاج شیخ مرتضی حائری یزدی گذراند. در درس خارج فقه و اصول مرحوم آیت الله بروجردی و فقیه مجاهد مرحوم آیت الله حاج سید محمدتقی خوانساری حاضر شد.
وی به همراه بزرگانی همچون آیت الله شهید مطهری و فقیه مجاهد آیت الله منتظری به درس خارج امام خمینی (ره) حاضر میشد و در زمره شاگردان برجسته و خوشفهم امام راحل بود.
در سالهای 30 تا 35 فلسفه و حکمت اسلامی را نزد فیلسوف بزرگ مرحوم آیت الله علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان آموخت و ضمن تحصیلات علوم اسلامی به تحصیل در رشته علوم جدیده پرداخت و پس از اخذ دیپلم در سال 1330 دوره لیسانس دانشکده الهیات و معارف اسلامی و در سال 1338 دوره دکترای این دانشکده را به پایان رساند.
شهید بهشتی برای گذراندن زندگی مجبور بود که در حین درس خواندن به کاری مشغول شود. وی در میان همه شغلها تدریس را انتخاب کرد و از سال 1330 در دبیرستان حکیم نظامی قم به عنوان دبیر زبان انگلیسی مشغول به کار شد و در آن موقع به طور متوسط روزی سه ساعت را صرف تدریس و بقیه را صرف تحصیل میکرد و در سال 1333 دبیرستان دین و دانش قم را تأسیس کرد.
شهید بهشتی به دلیل دید وسیعی که داشت ضرورت یادگیری علوم و فنون جدیده را به همراه زبان خارجی برای فضلای حوزه حس کرده و در سال 1338 کلاسهای زبان و علوم دیگر را برای روحانیان حوزه به وجود آورد.
وی در سال 1340 همراه با عدهای از مدرسان مبارز حوزه به تأسیس مدارس برنامهریزی شده برای طلاب دست زد. از جمله این مدارس، مدرسه حقانی را میتوان نام برد که در سال 1342 تأسیس شد. در همین سال به کمک جمعی از فضلای حوزه علمیه اقدام به تشکیل گروه تحقیقاتی پیرامون حکومت در اسلام کرد. در اواخر سال 1342 به اجبار ساواک از قم به تهران منتقل و در سال 1343 در تهیه برنامه جدید تعلیمات دینی برای مدارس شرکت کرد.
در سال 1344 به آلمان عزیمت کرد و در طی سالهای 44 تا 49 کنفرانسهای متعدد اسلامی در دانشگاهها و کلیساها و مجامع دیگر آلمان برگزار کرد.
پس از بازگشت به تهران در سال 1349 جلسه تفسیر مکتب قرآن را ایجاد کرد و به ادامه فعالیت در برنامهریزی و تهیه کتابهای تعلیمات دینی مدارس با همکاری شهید باهنر و دکتر غفوری پرداخت. در سال 1355 تلاش گستردهای را در جهت ایجاد روحانیت مبارز تهران به اتفاق شهید مطهری، شهید مفتح، حجت الاسلام ملکی، حجت الاسلام امامی کاشانی و جمعی دیگر از علمای مبارز آغاز کرد.
در آبان ماه 57 هسته شورای انقلاب با شرکت شهید مطهری، آیت الله موسوی اردبیلی، حجت الاسلام مهدوی کنی و شهید باهنر منعقد شد و در آذرماه همان سال شورای انقلاب به فرمان امام خمینی (ره) و رسماً توسط شهید بهشتی و علمای همراه تشکیل شد.
در سال 56 هسته روحانیت مبارز برای سراسر ایران با حضور بزرگانی همچون حضرت آیت الله خامنهای، آیت الله مشکینی، ربانی املشی، طبسی و شهید هاشمینژاد منعقد شد و به دنبال ایجاد این هسته بود که ضرورت اعلام تشکیلات سراسری قوت گرفت و سرانجام پس از انقلاب تحت عنوان حزب جمهوری اسلامی اعلام موجودیت کرد.
کجاندیشان کوردل برای ضربه زدن به شهید بهشتی دست به شایعهسازی و تهمت علیه وی زدند؛ اما او بزرگوارانه در مقابل این دسایس گذر کرد و با عمل خود ثابت کرد که مومن است و در مورد سخنان لغو با کرامت از آن میگذرد.
موقعیت علمی
شهید بهشتی از مجتهدین انگشتشماری بود که علوم قدیمه و جدیده را به همراهی سوابق مبارزه و کارهای اجتماعی با هم در خود جمع کرده بود. وی علاوه بر تسلط بر ادبیات فارسی، عربی، منطق، فلسفه و تفسیر با بهرهگیری از درس خارج از فقه و اصول مرحوم آیت الله بروجردی و امام خمینی (ره) در این دو رشته صاحب نظر شده و روحانیان او را یکی از والاترین اسلام شناسان معاصر میدانستند.
هم چنین شهید بهشتی به همراه شهید باهنر و دکتر غفوری وارد آموزش و پرورش شده و تالیف کتب تعلیمات دینی را به عهده گرفتند. شهید بهشتی مایل نبود که نامش را در پشت کتاب بنویسند و در پاسخ این درخواست بیان کرده بود: «در برنامهریزی و تالیف آن کتابها نقش مستقیم داشتم منتهی مخالف بودم که اسم من در پشت آن کتابها باشد و راستش به خاطر این که کتابها با عکس شاه چاپ میشد. طبیعت من نمیپذیرفت این را، که با عکس شاه پشت کتابهای مدرسهای، اسم من هم چاپ شود.»
مبارزات سیاسی
شهید بهشتی یکی از ارکان اصلی جمهوری اسلامی ایران بود و نقش عظیم وی در تدوین قانون اساسی جمهوری اسلامی بر کسی پوشیده نیست. عظمت بهشتی و دشمنان زیاد او، فقط و فقط به دلیل این بود که مسائل سیاسی را خوب درک کرده و میفهمید. هر بار که از بهشتی در مورد مبارزات سیاسیاش پرسیده میشد به سختی جواب میداد و با نهایت تواضع و فروتنی نمیخواست که مطرح شود و آن گاه که با اصرار زیاد ناچار میشد چنین شروع میکرد: «حقیقت این است که من از رجزخوانی خوشم نمیآید. انسان هرگاه برای خدا مبارزه کند ارزش دارد و اگر برای خدا نباشد که هیچ، من از هر نوع افتخارکردن به گذشته و حال طبعاً بدم میآید. به همین جهت اگر مبارزهای کردهام برای آن کسی کردهام که احتیاجی به گفتن ندارد.»
وی در مورد شکل مبارزه خود چنین گفته است: «من طرفدار مبارزه مبتنی بر برنامهریزی هستم و مبارزه بدون برنامهریزی را کافی نمیدانم»
لیاقت و کاردانی و صداقت و فداکاریهای بهشتی سبب شد که در تاریخ 4 اسفند ماه 58 از سوی امام راحل به سمت ریاست دیوان عالی کشور منصوب شود.
و سرانجام در شامگاه هفتم تیرماه 1360 این مبارز و مجاهد، روحانی سیاسی و این مدیر انقلاب به همراه 72 تن از خدمتگزاران به ملت، بر اثر انفجار بمب به شهادت رسید.