کمیل هنوز زنده است - حمید بناء - کراپ‌شده

محل استقرار بچه‌ها زیر آتش سنگین قرار داشت. لودر جهاد خیلی زود خودش را به موقعیت گردان رساند. یک خودروی تویوتا هم برای سوخت رسانی و تعمیرات احتمالی همراهی‌اش می‌کرد. از دور نگاهم به لودر افتاد.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - کتاب «کمیل هنوز زنده است» را حمید بناء از نویسندگان دفاع مقدس همین چند روز پیش از چاپخانه ترخیص کرده است و به زودی وارد بازار نشر می شود.  به بهانه انتشار این کتابو  همزمانی اش با روزهای آغاز عملیات کربلای یک و آزادسازی مهران، خاطره ای از این کتاب به نقل از برادر رزمنده، محمدرضا کریمی را تقدیمتان می کنیم. 

چیزی به آزادسازی مهران نمانده بود. کمیل بعد از پیشروی در محور تعیین شده، پشت رودخانۀ گاوی در نزدیکی های شهر مستقر شد. دشمن برای جلوگیری از آزاد شدن منطقه به شدت مقاومت می‌کرد. اجازۀ پیشروی بیشتر نداشتیم و باید همانجا منتظر رسیدن گردان‌های دیگر می‌ماندیم.

   محل استقرار بچه‌ها زیر آتش سنگین عراقی‌ها قرار داشت. لودر جهاد خیلی زود خودش را به موقعیت گردان رساند. یک خودروی تویوتا هم برای سوخت رسانی و تعمیرات احتمالی همراهی‌اش می‌کرد. از دور نگاهم به لودر افتاد. اول خیال کردم راننده ندارد. جلوتر که آمد یک نوجوان 13 یا 14 ساله از آن پیاده شد. قدش هم نهایتاً 150 سانت بود.

   رانندۀ لودر را توجیه کردم که جلوی نیروها یک خاکریز نعل اسبی بزند. نوجوان جسوری بود؛ با شجاعت و سرعت خوبی زیر آتش مستقیم بعثی‌ها مشغول کار شد. شخصیت پسرک جالب به نظر می‌رسید. رفتم بالای لودر و سر حرف را باز کردم. پرسیدم نمی‌ترسی؟ با خنده گفت اینجا آنقدر صدا هست که سر و صدای گلوله‌های دشمن را نمی شنوم.

   همه چیز به خوبی پیش می‌رفت و خاکریز در حال تکمیل شدن بود که دیدم بیل آن روی هوا ماند. با صدای بلند گفتم دو – سه بیل آخر را هم بزن تا کار تمام شود. هر چه فریاد زدم فایده ای نداشت. گفتم حتماً صدای من به گوشش نمی‌رسد. جلوتر رفتم. چشمم که به صندلی راننده افتاد خشکم زد. یک گلولۀ تانک بالا تنۀ نوجوان را برده بود. آتش دشمن هر لحظه سنگین‌تر می‌شد. در همان حال و هوا رانندۀ میانسال تویوتا خودش را به لودر رساند و با روحیۀ عجیبی بدون مکث و تعلل باقیمانده بدن شهید را پایین آورد. بعد هم بلافاصله کار رانندۀ نوجوان لودر را ادامه داد.

   عملیات احداث خاکریز که تمام شد نفس راحتی کشیدم. رفتم جلو تا به رانندۀ کمکی لودر خسته نباشید و خداقوت عرض کنم. بندۀ خدا کنار باقیماندۀ پیکر شهید نشسته بود و با صدای آرام و گرفته یک چیزهایی می‌گفت.

   نزدیک‌تر که شدم و جملات بغض‌آلود آن بندة خدا را شنیدم ترجیح دادم خلوت پدر و پسر را به هم نزنم.

بعد از سقوط منطقۀ فاو عراق صدام با بکارگیری تاکتیکی جنگی «دفاع متحرک» در پی به دست گرفتن ابتکار عمل جنگ بود. در همین راستا شهر مهران و ارتفاعات اطراف آن را اشغال کرد. مهران قرار بود مهریة فاو باشد تا ایران مجبور به عقب‌نشینی از فتوحات والفجر  بشود. رزمنده‌های ایران در عملیات کربلای 1 با اقتدار این شهر را آزاد نمودند. – کربلای یک در نهمین روز تیرماه 1365 با رمز یا ابوالفضل العباس(ع) ادرکنی آغاز شد – مهران در 100 کیلومتری جنوبغربی ایلام قرار دارد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 1
  • در انتظار بررسی: 1
  • غیر قابل انتشار: 0
  • امین درودی IR ۱۳:۵۱ - ۱۳۹۷/۰۴/۱۰
    4 0
    بسم رب الشهداء و الصدیقین سلام علیکم بی صبرانه و بسیار مشتاقانه منتظر خوندن این حرفای ناگفته از تاریخ کمیل هستم قطعا کمیل هنوز زنده است و قلب های ما بیاد فرزندان حضرت زهراست یازهرا سلام الله علیها

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس